سیاسی

دو ابزاری که همیشه در کوله پشتی سردار سلیمانی بود /خاطره روزی که اولین فرزند حاج قاسم به دنیا آمد

خبرهای فوری: سردار فتح الله جعفری، بنیانگذار یگان زرهی سپاه پاسداران که در دوران دفاع مقدس در کنار سپهبد شهید قاسم سلیمانی بوده و خاطراتی ماندگار را از سال‌های حضور در کنار شهید به همراه دارد، می گوید: به یاد دارم در جلسه‌ معارفه شهید سلیمانی، اولین جمله‌ای که گفت، این بود: "از ابتدا که وارد جنگ شدم دو ابزار مهم درکوله‌پشتی‌ام بود: ۱. خلوص، ۲. توکل، همیشه با این دو، خودم را آماده‌ی خدمت کرده‌ام."

به گزارش بخش سیاسی سایت خبرهای فوری، برای اولین‌بار در شهریور سال۱۳۶۰، حاج قاسم سلیمانی را در گلف دیدم. درست وقتی که قرار بود علی هاشمی، عملیاتی تحت عنوان عملیات شهید رجایی و باهنر درکرخه‌کور انجام دهد. در آن زمان، مسئولیت ستاد عملیات جنوب بر عهده‌ی سیدرحیم صفوی بود، جانشین ایشان غلامعلی رشید و مسئول اطلاعات عملیات نیز حسن باقری بود. عملیات‌های محدود توسط این ۳ نفر کنترل و تأیید می‌شد. حسن باقری در حسینیه‌ی امام خمینی (ره)، جمع فرماندهان را برای اجرای این عملیات توجیه کرد.

 بار دومی که حاج قاسم سلیمانی به گلف آمد در آستانه‌ی عملیات طریق‌القدس بود. در این مقطع نیز به عنوان فرمانده‌ گردان نیروهای کرمان در تیپ ۲۵ کربلا به فرماندهی مرتضی قربانی برای توجیه عملیات طریق‌القدس به قرارگاه گلف آمده بود، در آن جلسه بیش از ۴۰ نفر از فرماندهان گردان‌های سپاه حضور داشتند، که به جرأت می‌توانم بگویم، امروز شاید فقط به اندازه‌ انگشتان دست از آنها باقی مانده باشند. یکی از آن فرمانده گردان‌ها حاج قاسم سلیمانی بود.

پس از اجرای موفقیت‌آمیز عملیات طریق‌القدس و فتح بستان، سازمان رزم سپاه گسترش پیدا کرد و تیپ‌های جدیدی در سپاه تشکیل شد.

 دی ماه ۱۳۶۰ حضور پرشور مردم در جبهه‌های جنگ، سپاه را برآن داشت که با تشکیل و سازماندهی تیپ‌های جدید، برای عملیات فتح‌المبین، آماده شوند. از جمله‌ی این تیپ‌ها می‌توان به تیپ ۴۱ ثارالله اشاره کرد. قاسم سلیمانی نیز به عنوان فرمانده‌ تیپ ۴۱ ثارالله در جلسات گلف و کربلا شرکت می‌کرد، او فردی، ساکت، آرام و بسیارکم حرف بود.

 سردار قاسم سلیمانی در خصوص تشکیل تیپ ۴۱ ثارلله می‌گوید: “من در عملیات طریق‌القدس زخمی شدم. بعد از زخمی شدن، حسن باقری در بیمارستان به عیادت من آمد. من هم در حالتی بودم که زیاد متوجه چیزی نشدم، اما ایشان آمده بود سرکشی کرده بود و سر زده بود و رفته بود. بعد مرا به گلف دعوت کرد و آمدم. ایشان خیلی استقبال کرد و به من گفت شما بیایید و یک تشکیلاتی برای بچه‌های کرمان راه بیاندازید. اما قبل از این‌که تشکیلات بچه‌های کرمان را راه بیاندازید، یک چند وقتی مسئول خط شوش باشید. من هم بنا به توصیه ایشان گفتم آماده هستم هر کاری در این رابطه است را انجام بدهم.

بعد بنا به دستور ایشان به خط شوش رفتم. چند وقتی در خط شوش بودم. ایشان مجدداً من را خواستند که البته کمتر از یک ماه طول کشید، حالا نمی‌دانم از همان روز به چه دلیلی بود که ایشان اصرار داشتند که من با این فاصله کم مسئول خط شوش بشوم. به هر صورت من امر ایشان را اطاعت کردم. ایشان بعد من را صدا کردند که به گلف بروم. خدمت رسیدم و نشستیم صحبت کردیم. نگاه و صحبت ایشان از ابهت و استحکام خاصی برخوردار بود. در همان جلسه جذب ایشان شدم، یک نوع ارادت قلبی پیدا کردم. خیلی مسلط بود. گفت من می‌خواهم یک جبهه را به شما واگذار کنم که برای عملیات فتح‌المبین است، البته اسم عملیات مشخص نبود گفت برای یک عملیات. اسفند ۱۳۶۰ بود. آقای غلامعلی رشید و آقای جعفر اسدی که آن وقت در عملیات کار می‌کردند؛ هم بودند. آنها حرفی نزدند. اقتدار فرماندهی و سوابق درخشان ایشان را شنیده بودم، حالا بعد از گذشت ۱۶ ماه از جنگ خودم را در کنار حسن باقری می‌دیدم، ابهتش مرا گرفته بود، ساکت بودم و چهار زانو نشستم، سرم پایین بود و با دقت گوش می‌کردم که دقیقاً چه دستوری به من می‌دهند.

از گلف با حسن باقری، آقای جعفر اسدی و آقای غلامعلی رشید، چهار نفره به سمت دزفول حرکت کردیم. ماشین ایشان تویوتای قهوه‌ای رنگ بود. در مسیر حسن باقری در مورد تشکیل یک گروه از نیروهای کرمان صحبت کرد. از دزفول به پاعلم و از آن‌جا دامنه ارتفاعات، به دال‌پری رسیدیم. یک جلسه‌ای حسن باقری و غلامعلی رشید گرفتند. حسن باقری من را در منطقه بخوبی توجیه کرد و بعد هم به یک دیدگاهی بالای سر همان ارتفاعات دالپری برد. از آن دیدگاه جبهه دشت‌عباس و عین‌خوش و این عقبه تا موسیان دیده می‌شد.

حسن باقری دوربین را چرخاند به سمت عقب و روی ارتفاعات، دوربین را روی هدف نگه داشت و به من گفت بیا پشت دوربین؛ از دریچه چشمی دوربین نگاه کردم، گفت این ارتفاعات را می‌بینید؟ گفتم بله. گفت به این منطقه چاه نفت می‌گویند؛ ارتفاعات چاه نفت. به آن‌جا برو و یک جبهه‌ای هست که باید تحویل بگیرید و فعالش کنید.”

 اجرای عملیات فتح‌المبین و مأموریت تیپ ۴۱ ثارالله در کمرسرخ، اولین تجربه‌ی فرماندهی تیپ برای قاسم سلیمانی بود، هر چند در این تجربه‌ با مشکلاتی در تأمین اهداف مواجه شد، اما عزم راسخ او برای سازماندهی تیپ ۴۱ ثارالله در قرارگاه قدس، آن را برای شرکت در عملیات بیت‌المقدس و رمضان، آماده کرد.

درعملیات رمضان، به دلیل عدم موفقیت، وضع به نحوی شد که محسن رضایی فرمانده‌ کل سپاه مجبور شد در جمع فرماندهان قرارگاه کربلا اعلام کند، چراغ‌ها را خاموش می‌کنیم و هر کدام از فرماندهان که نمی‌توانند بمانند بروند. در آنجا اولین فرماندهی که برای تجدید پیمان، صحبت کرد، قاسم سلیمانی بود.

در سال ۱۳۶۲ برای تقویت لشکر ۴۱ ثارالله همراه یک هیئت با مسئولیت سردار غلاملی رشید، سردار محمد باقری و شهید حسن تهرانی‌مقدم به کرمان رفتم. در آنجا جلساتی برای تقویت این لشکر با حضور محمود اشجع فرمانده‌ی سپاه منطقه، و قاسم سلیمانی برگزار شد. همان روز خبر پیدا کردیم، اولین فرزند حاج قاسیم سلیمانی متولد شده است؛ به همین خاطر، سردار غلامعلی رشید هدیه‌ای تهیه کرد و به اتفاق به منزل ایشان رفتیم. حاج قاسم از حضور آقای غلامعلی رشید و محمد باقری بسیار خوشحال شدند.

 ما اوج توانایی و فرماندهی قاسم سلیمانی را در عملیات والفجر ۸ و فتح فاو شاهد بودیم. در همان روز اول عملیات، گردان‌های خط‌شکن و غواصان لشکر ۴۱ ثارالله موفق به درهم شکستن مواضع دشمن شدند و به خورعبدالله رسیدند. سپس به اتفاق حمید عرب‌نژاد و با بیست دستگاه نفربر خشایار از نهر علی‌بشیر و اروند، عبور کردیم و به فاو رفتیم.

حاج قاسم در محور پایگاه موشکی حضور داشت و نیروهایش را به سمت خورعبدالله هدایت می‌کرد. او در عملیات فاو به خوبی جنگید و با دقت و درایت، نیروهایش را هدایت کرد.

 پس از آن، آماده‌ی عملیات کربلای ۴ شدیم، اما به علت توقف عملیات، وضعیتی پیش آمد که باید ۱۵ روز بعد در شلمچه وارد عمل می‌شدیم. به دستور فرمانده کل سپاه، قرار شد یک مانور مشترک، متشکل از لشکر ۴۱ ثارالله، تیپ زرهی ۳۸ ذوالفقار، تیپ ۳۳ المهدی و تیپ زرهی ۲۸ صفر در جفیر، اجرا شود. در این مانور زرهی سپاه، قاسم سلیمانی نیزحضور داشت و کل منطقه‌ی شلمچه، آماده‌ی مانور شد.

 حاج قاسم سلیمانی با همان روحیه‌ی صداقت و سادگی در مانور مشابه شلمچه شرکت کرد و پس از آمادگی در منطقه‌ی شرق بصره، درعملیات کربلای ۵ وارد عمل شد و موفق شد پاسگاه کوت‌سواری و بوبیان را در شمال پنج ضلعی و شرق کانال ماهی به خوبی تأمین کند تا مرتضی قربانی بتواند به غرب کانال ماهی برود. قاسم سلیمانی همچون ستاره ­ای در دو عملیات والفجر۸ و کربلای۵ درخشید و به عنوان یکی از فرماندهان موفق جنگ، ظهور کرد.

حضور مؤثر حاج قاسم سلیمانی در قرارگاه کربلا و خاتم الانبیاء در دوران پایانی جنگ و پس از آن در منطقه‌ی شرق کشور، وی را به عنوان یکی از فرماندهان عالی رتبه‌ی سپاه مطرح کرد. به همین سبب در سال ۷۶ از سوی سردار سرلشکر دکتر سید رحیم صفوی ایشان به عنوان فرمانده‌ی نیروی قدس، انتخاب و معرفی شد. در این مرحله، فصل جدیدی از زندگی این سردار دلاور سپاه اسلام رقم خورد. به یاد دارم در جلسه‌ی معارفه، اولین جمله‌ای که گفت، این بود: “از ابتدا که وارد جنگ شدم دو ابزار مهم درکوله‌پشتی‌ام بود: ۱- خلوص، ۲- توکل.  همیشه با این دو، خودم را آماده‌ی خدمت کرده‌ام.”

قاسم سلیمانی همواره در رکاب رهبر معظم انقلاب، به عنوان سرباز فداکار میهن و در قالب فرمانده‌ی نیروی قدس سپاه، بسیار پخته و فهیم عمل می‌کرد، وی از نظر عملیاتی، انسانی شجاع، جسور و باتدبیر بود که با همین روحیه، موفق شد، خدمات ارزشمندی در نیروی قدس برای مقابله با دشمنان اسلام ارائه دهد. درکارنامه‌ی سردارِ شهید قاسم سلیمانی، می توان به مقابله با رژیم صهیونیستی و نابودی داعش در عراق و سوریه، اشاره کرد. /تسنیم

جهت دریافت مهم‌ترین خبرها، ایمیل خود را وارد کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بخوانید:

دکمه بازگشت به بالا