استانیحوادثخراسان

اعترافات یک زن متاهل درباره روابط خیابانی‌اش

خبرهای فوری: حسادت‌های زنانه و چشم و هم چشمی‌های مادی همانند موریانه‌هایی بود که به جان زندگی ام افتاد و خانه و کاشانه ام را ویران کرد تا جایی که به دلیل همین حسادت‌ها در فضای مجازی وارد گروه‌هایی شدم که مرا به فساد اخلاقی کشاند و …

به گزارش بخش حوادث سایت خبرهای فوری، زن ۲۶ ساله‌ای که در پی شکایت همسرش مبنی بر خیانت، به کلانتری احضار شده بود در حالی که حسادت‌های زنانه را عامل اصلی تیره روزی هایش می‌دانست به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: تحصیلات دبیرستان را به پایان رسانده بودم که با «فریبرز» آشنا شدم به همین دلیل قید ادامه تحصیل را زدم و درگیر عشق خیابانی شدم خیلی زود ارتباط تلفنی ما به دیدار‌های مخفیانه کشید با آن که از آبروریزی و رسوایی افشای این ماجرا ترس داشتم، اما از این لذت‌های زودگذر چشم پوشی نمی‌کردم.

[irp posts=”4297″ name=”ماجرای تجاوز به کودکان ۱۲ ساله در شوشتر چیست؟”]

تا این که بالاخره خانواده فریبرز با اصرار او به خواستگاری ام آمدند و در همان جلسه اولین دیدار خانوادگی رضایت خودشان را با ازدواج ما اعلام کردند در واقع آن‌ها به انتخاب پسرشان احترام گذاشتند و گفتند ما نظر خاصی نداریم و به تصمیم پسرمان احترام می‌گذاریم این در حالی بود که مراسم عقدکنان من و فریبرز با مراسم جشن نامزدی برادرم و نوشین همزمان شد. برادرم تحصیلات دانشگاهی اش را در رشته مهندسی عمران به پایان رسانده و با دختری ازدواج کرده بود که در خانواده‌ای مرفه و بالای شهر زندگی می‌کرد، ولی سطح فرهنگی و اقتصادی خانواده فریبرز تقریبا هم سطح خانواده ما بود.

همین عامل باعث شد که من به عنوان خواهرشوهر همواره به زن برادرم حسادت کنم با آن که فریبرز برای سعادت و خوشبختی من هر کاری انجام می‌داد، اما من توجهی به تلاش‌های او در زندگی نداشتم چرا که حتی هدیه‌های برادرم برای همسرش مرا زجرکش می‌کرد خلاصه در حالی جشن عروسی ما برگزار شد که فریبرز پی به حسادت‌های من برده بود و خانواده اش سردی رابطه ما را کاملا درک می‌کردند اگرچه شب عروسی مقابل تصاویر دوربین‌های عکاسی و فیلم برداری ژست‌های متفاوت همراه با ناز و عشوه‌های زنانه می‌گرفتم، اما همه این‌ها ظاهرسازی بود چرا که به سر و وضع همسر برادرم که به آرایشگاهی گران قیمت رفته و جواهرات را به سر و گردنش آویخته بود با حسرت و رنج نگاه می‌کردم.

اگرچه فریبرز هر شب با یک شاخه گل به منزل می‌آمد و ساعت‌های زیادی را اضافه کاری می‌کرد، اما نگاه‌های عاشقانه اش برایم بی معنی بود. فریبرز مرا ترغیب به بارداری می‌کرد تا شاید وجود فرزندی زیبا، رابطه ما را استحکام بخشد، اما من مخالف این موضوع بودم تا این که در فضا‌های مجازی با گروه‌هایی مختلط آشنا شدم که هفته‌ای یک بار در یکی از پارک‌ها یا کافه رستوران‌های مشهد قرار می‌گذاشتند و چند ساعتی را خوش می‌گذراندند سپس تصاویر و تعریف و تمجید از این دورهمی را در کانال به اشتراک می‌گذاشتند بیشتر آن‌ها زنانی مطلقه یا مجرد بودند که از نظر اخلاقی و حلال و حرام‌ها چیزی را رعایت نمی‌کردند بالاخره حدود شش ماه طول کشید تا وجدانم را زیر پا بگذارم و با این گروه‌ها همراه شوم در همین حال مجلس عروسی برادرم نیز نزدیک بود و من قصد داشتم به خاطر چشم و هم چشمی و حسادت‌های زنانه در این مجلس خودنمایی کنم چرا که برادرم برای کادوی عروسی همسرش پراید صفر خریده بود، ولی فریبرز توان مالی پرداخت هزینه‌های لباس یا حتی آرایشگاه گران قیمت را نداشت.

به همین دلیل موضوع را برای پسر جوانی بازگو کردم که در یکی از قرار‌های کافه‌ای گروه، با او آشنا شده بودم. «سیروس» که از خانواده‌ای مرفه بود نه تنها همه هزینه‌های لباس و آرایشگاه مرا پرداخت بلکه حمایت‌های مالی دیگری نیز از من کرد تا نزد زن برادرم چیزی کم نیاورم، ولی با وجود این سیروس نیز خواسته‌های نامتعارفی داشت که باید به آن‌ها پاسخ می‌دادم این بود که همسرم از تصاویر گوشی همراه و دروغ‌هایی که برای حضور نداشتن در منزل سرهم می‌کردم پی به این رابطه خیابانی برد و …، اما‌ ای کاش معنای نگاه‌های عاشقانه او را می‌فهمیدم./خراسان

[irp posts=”4248″ name=”زن صیغه‌ای: شوهر سابقم مرا دزدید”]

جهت دریافت مهم‌ترین خبرها، ایمیل خود را وارد کنید:

‫۱۹ دیدگاه ها

  1. به نظر من چون ازدواج دومت هست زندگیتو بکن ازش طلاق بگیری بیرون بدتره یعنی اوضاع خودت ازین بدتر میشه. و یجورایی آدم خودش عقیده ای میشه و میخواد از زنهای دیگه همین انتقامو بگیره. من جات بودم زندگیمو میکردم به روش مختلف نظرشو جلب میکردم و تغییرش میدادم

  2. من قربانی خیانت شوهرم هستم،یه ماهه متوجه شدم که شوهرم داره بمن خیانت میکنه.فقط یه ساله که ازدواج کردیم.عاشقانه اونو می پرستیدم.توی شوک بدی هستم و سرگردونم.قفسه سینه ام بشدت درد می کنه و دارم ارام بخش استفاده می کنم. خانمهایی که با شوهر من ارتباط برقرار کردن،همه میدونستن که ما فقط یه ساله که ازدواج کردیم.هردو ازدواج دوممون هست.چقدر زنان ما بی معرفت و کثیف شدن که به من رحم نکردن.زندگی باهاش خیلی سخت شده و جدایی ازش خیلی سخت تر.توی بلاتکلیفی هستم.ارزو دارم بمیرم.

    1. باسلام از اونجایی که هر دوس شما ازدواج دومی هستین باید خیلی باتجربه عمل کنید
      به نظر من یکبار بصورت صادقانه بنشینید و تمام حرفاتون بزنید و مشکلات رو بررسی و راه حل براشون پیدا کنید

    2. سعی کن یجوری به زندگی برش گردونی.اصلا نشون نده که فهمیدی.نزار این پرده از بین بره.بیشتر بهش محبت کن.نزار وقت خالی داشته باشه.یبار جدا شدی و دیگه ظرفیت نداری پس اگه قراره بمیری ایستاده بمیر

    3. به نظر من دلیل این همه بیغیرتی مردان و فساد در جامعه نداشتن ایمان کافی و روی گرداندن از خداست. خونه ای که در اون خدا یاد نشه برکت و همه چیز از بین میره.

    4. گاهی ممکن انسانها اشتباهاتی بکنم فراموش نکنید مردها در هر سنی کاملا ممکن است فریب بخورن و اشتباهات کودکانه بکنن در زمانه ای که عوامل تحریک کننده در جامعه بیشتر است.
      گاهی ممکن است هیچ نوع کمبود عاطفی یا جنسی از جانب همسر خود نداشته باشن اما باز ممکن است دست به اشتباهات عجیب بزنند به عنوان یک روانشناس به شما توصیه میکنم حتما به یک مشاور خانواده مراجعه کنید به همراه همسرتان و بدون کوچکترین خجالتی اگر زندگی خانوادگیتون براتون ارزش داره با روانشناس و مشاوره خانواده هر دو با هم کمک بگیرید گاهی انسانها برای اهداف بزرگتر گذشت میکنم.با آرزو موفقیت و بهتر شدن روز به روز زندگی شما و همسر محترمتان.

    5. سلام.حتما از یک مشاور کمک بگیرید.خیلی میتونه راهنمای خوبی برای ادامه ی زندگی و برگشت آرامش دوباره به روح و جسمتون باشه.

    6. خیانت اگر اثبات بشه کلا به معنی مرگ زندگی مشترک هست. بهترین راه جداییست. چون این زجر روانی رو تا زمانی که در زندگی مشترک با فرد خیانتکار باشید خواهید داشت.

  3. سلام
    متاسفانه هر چی خیانت و فساد میخونیم و میبینیم برمیگردم به مشهد نمیدونم آخه چجوری میشه یه شهر انقد فساد داشته باشه؟؟؟

    1. واس اینکه تو روزنامه خراسان مشهد، یه ستون ثابت داره به نام در امتداد تاریکی، که هر روز از مدل حوادث رو توش مینویسن و هر وقت توی کلانتری ها از این دست اتفاقات میفته به خبرنگار روزنامه زنگ میزنن تا پوشش بده خبر رو
      چیزی که توی باقی روزنامه ها نیست یا خیلی کمه
      و تا جایی که من میدونم خیلی ها به خاطر همین ستون روزنامه رو میخرن
      مطمئن باش توی همه شهرها از این اتفاقات زیاده

    2. سطح سواد و فرهنگ پایین + سخت گیری و محدودیت های زیاد از حد در دوران بلوغ = لجام گسیختگی دوران بزرگسالی (این قانون شامل همه جای دنیا میشه ولی متاسفانه بیشتر در شهرها و کشورهای مذهبی اجرا میشه)

    3. چون همش ازدواج میکنن و اسمشو میزارن ثواب کردن که خودشونو راضی کنن کا فامیل مشهدی زیادی داریم همشونم چند زنه کاش با ما فامیل نبودن اه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بخوانید:

دکمه بازگشت به بالا