اجتماعیاستانیاصفهان

تغییر قانون سربازی؟ / ضرورت بازنگری در قانون نظام وظیفه وجود دارد

خبرهای فوری: سیدمحمود علیزاده طباطبایی ، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران در یادداشتی به بیان ضرورت بازنگری در قانون نظام وظیفه پرداخته است.

به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرهای فوری، سیاست سربازگیری ارتش نوین بعد از کودتای ۱۲۹۹ مبتنی بر نظامی بود که هر روستا در مقابل دولت متعهد می شد تعدادی سرباز به حکومت تحویل دهد و تعداد سرباز هر روستا بر مبنای میزان املاک و آب و دارایی روستا محاسبه می شد و هزینه زندگی خانواده سرباز و هزینه اعزام سرباز بر عهده مالک روستا بود و جیره غیرنقدی و مواجب نقدی سرباز در بودجه ارتش پیش بینی می شد و براین اساس هر منطقه براساس میزان زمین زیرکشت تعداد مشمولان خود را تعیین می کرد و تعدادی هم مشمولان داوطلب بودند که از قبایل اعزام می شدند ولی در طول آن سال ها بار جنگ های اوایل دوران حکومت رضاشاه بر دوش مشمولان غیرمنظمی بود که از طرف قبایل و عشایر اعزام می شدند که بعد از پایان جنگ هم متفرق می شدند. روش سربازگیری بر مبنای مساحت زمین در عمل با مشکلاتی مواجه می شد و ادامه چنین روشی زمینه سوءاستفاده دست اندرکاران سربازگیری را فراهم کرده بود و گروه های سربازگیری از مردم اخاذی می کردند و برای فراری دادن جوانان روستا از خدمت سربازی از مردم رشوه می گرفتند و نظام سربازگیری نظامی فاسد بود که بر مناطق کشاورزی تحمیل می شد و این نظام شهرها را که مملو از جوانان بیکار بود و می توانست نیروی کار ماهر ارتش را تامین کند در بر نمی گرفت.

کسانی هم که داوطلبانه خود را برای خدمت سربازی معرفی می کردند نیروهای شایسته ای برای خدمت سربازی نبودند برای نمونه رضاخان در آذرماه ۱۳۰۱ اعلام نمود افرادی که در شیراز داوطلب خدمت سربازی شده اند از نظر بدنی ضعیف و ناتوان بوده و به درد جنگ نمی خورند و نمی توان از آنها سربازهای مناسبی تربیت کرد.

قبل از تدوین سیستم نظام وظیفه، عشایر ایران بار تامین نیروهای مناسب برای عملیات جنگی را بر دوش می کشیدند و از لحاظ تاریخی نقش بسیار مهمی را در حفظ حدود و ثغور کشور و برقراری امنیت در دوران رضاخان برعهده داشتند و مهمترین عناصر رزمنده ارتش رضاخان را تا سال ۱۳۰۵ تامین می کردند. ارتش رضاخان از عشایر به سه شکل استفاده می کرد؛ اول، گروه های داوطلب عشایر که از قبایل گوناگون جذب ارتش می شدند و سواره نظام را تشکیل می دادند و به روسای عشایر اجازه داده شده بود که گروه های مسلح تحت امر خود را به نام «سوار» برای تامین امنیت مناطق خود تجهیز کنند و برای این گروه ها از طرف دولت مرکزی کمک مالی پرداخت می شد.

و گروه سوم داوطلبانی بودند که از زمان جنگ جذب ارتش می شدند و بعد از پایان جنگ متفرق می شدند. رضاخان علی رغم اینکه برنامه خلع سلاح عشایر را دنبال می کرد ولی بدون کمک و حمایت عشایر قادر به حفظ امنیت داخلی و حدود و ثغور کشور نبود. ارتش داوطلبان عشایر را در واحدهای بزرگتری سازماندهی می کرد و تحت فرماندهی یک افسر از قبیله ای دیگر از آنها استفاده می کرد ولی این رویه استثناهایی هم داشت که مربوط به اسکادران های تیپ سوارنظام کرد و ارمنی لشگر مرکزی بود که تحت فرماندهی خودشان و براساس قومیت سازمان یافته و مورد اعتماد حکومت مرکزی بودند. یکی دیگر از روش های دوران رضاخان سازماندهی و جذب نیروهای قومی توسط افسران قبایل و قومیت های مختلف بود که به آنها اجازه داده می شد از عشایر خود نیروهای داوطلب را گزینش کرده و یک واحد نظامی مستقل با هزینه دولت مرکزی تدارک ببینند. به عنوان مثال در سال ۱۳۰۲ به کلنل سردار بهادر بختیاری دستور داده شد تا از بختیاری ها یک واحد نظام مقتدر تشکیل دهد.

ارتش تلاش می کرد نیروهای داوطلب مورد نیاز خود را بعد از خلع سلاح عشایر از بین نیروهای شکست خورده عشایر که انگیزه و روحیه لازم را برای جبران گذشته خود دارند جذب کند تا نارضایتی آنان از شکست و خلع سلاح را بدین وسیله جبران نماید. به عنوان نمونه پس از شکست سیمیتقو در سال ۱۳۰۱ و خلع سلاح ایل شاهسون در سال ۱۳۰۲ ارتش از نیروهای سیمیتقو و شاهسون نیازهای نیروی انسانی لشگر شمال غرب کشور را تامین کرد و نیروهای کرد سیمیتقو و شاهسون ها هسته هنگ جدید سوار را تشکیل دادند. حکومت رضاخان در سال ۱۳۰۳ رئیس قبیله شادلو «سردار بجنوردی» را تحت حمایت خود قرار داد و امنیت منطقه شمال کشور را به عهده وی گذاشت و هزینه نیروهای وی را از محل مالیات منطقه تامین کرد و در سال های ۱۳۰۴ و ۱۳۰۵ تکیه ارتش عمدتا به نیروهای داوطلب عشایر بود و سیاست خلع سلاح عشایر به تعویق افتاد و از نیروهای مسلح عشایر برای حفظ امنیت داخلی و مرزها استفاده می شد و به کردها اجازه داده شد برای حراست از مرزها مسلح باقی بمانند و وقتی که ارتش قادر به ارعاب سیمیتقو نبود به وی اجازه دادند که در آذربایجان به میل خود عمل کند ولی از مرزها نگهداری کند و یا در کرمانشاه به کلهری ها اجازه دادند که مسلح شوند و در برابر متجاوزین عراقی از مرزها دفاع کنند. ارتش برای سرکوب شورش های داخلی هم از نیروهای عشایر استفاده می کرد و به خصوص وقتی توان خلع سلاح نیروهای عشایر را نداشت با آنها کنار می آمد. رضاخان در سال ۱۳۰۳ با این باور که امنیت کشور را نمی توان به اتکا به نیروهای عشایر حفظ کرد با توصیه مشاورانش به این نتیجه رسید که وجود یک ارتش نیرومند مستلزم نظام وظیفه همگانی است ولی زمین داران، علما و اصناف می ترسیدند اجرای نظام وظیفه اجباری باعث تضعیف قدرت آنان شود و در مقابل این دیدگاه مقاومت می کردند. در سال ۱۳۰۲ وقتی مستوفی الممالک برنامه دولت خود را به مجلس اعلام کرد وزیر جنگ (رضاخان) لایحه سربازگیری را برای بررسی در اختیار کمیته امور دفاعی مجلس قرار داد ولی مقاومت زمین داران و علما و اصناف مانع تصویب لایحه سربازگیری شد تا اینکه رضاخان با استفاده از ارتش به منظور اعمال نفوذ در انتخابات دوره پنجم مجلس توانست اکثریت فعالی را برای حمایت از نظام وظیفه اجباری وارد مجلس کند و بالاخره شور اول لایحه در اسفند ۱۳۰۳ و شور دوم آن در خرداد ۱۳۰۴ به تصویب مجلس شورای ملی رسید و در این لایحه امتیازی که به علما دادند این بود که کلیه طلبه ها از انجام خدمت وظیفه عمومی معاف شدند، آیت الله نائینی و آیت الله اصفهانی از حامیان رضاخان در مقابل غوغای جمهوری خواهی بودند و سیدحسن مدرس در یک نطق طولانی در دفاع از لایحه نظام وظیفه اجباری اعلام کرد هر کس با متن لایحه مخالفت کند کافر است ولی گروهی از نمایندگان ضدمذهبی در مخالفت با معافیت طلاب علوم دینی غوغا به پا کردند و اسماعیل خان قشقایی اعلام کرد در صورت تصویب این معافیت وی با خریدن چندین هزار توپ پارچه سفید و بستن آن به دور سر افراد قبیله اش آنان را از خدمت نظام وظیفه معاف خواهد کرد. مشکل دیگر نظام وظیفه اجباری مخالفت مرحوم مدرس با حضور غیرمسلمانان در ارتش بود که با مخالفت ارباب کیخسرو نماینده زرتشتیان مواجه شد و به تصویب رسید. قانون نظام وظیفه اجباری به ارتش ایران هویت ملی داد و هر خانواده ایرانی سهمی در دفاع از میهن به خود اختصاص داد.

براساس اولین قانون نظام وظیفه، خدمت وظیفه ۲۵ سال بود: ۶ سال خدمت اجباری که دو سال آن زیر پرچم و ۴ سال خدمت احتیاط بود، سپس ۱۳ سال خدمت احتیاط و ۶ سال خدمت در گارد محلی که فقط در زمان جنگ فرا خوانده می شدند. افراد احتیاط همه ساله دوره های بازآموزی می گذراندند. پس از تصویب قانون خدمت نظام اجباری در مجلس کمیسیون نظامی دولت پیشنهاد کرد سالانه ۲۵ هزار سرباز برای انجام خدمت جذب شوند که با توجه به خدمت دوساله سربازی ۵۰ هزار سرباز همیشه در خدمت ارتش قرار خواهند داشت.

با پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی با اعتماد به مردم و با گذاشتن بار حرکت به دوش مردم بسیج عمومی را پایه گذاری کرد که در واقع بسیج یک ارتش برای مبارزه در همه عرصه هاست و عرصه حضور بسیج بسیار وسیع تر از عرصه نظامی است و در زمانی که جمعیت کشور قریب به چهل میلیون نفر بود امام خمینی صحبت از ارتش بیست میلیونی را مطرح کردند و به عنوان بازوی قدرتمند نظام خواستار آموزش نظامی همگانی شدند که بحمدالله با موفقیت های چشمگیری هم مواجه بوده است.

از زمانی که خدمت سربازی به صورت اجباری قانونمند شد، هدف از خدمت سربازی یکی آموزش نظامی ابتدایی برای دفاع از کشور و تاج و تخت سلطنتی و در مرحله دوم تامین نیازمندی های ارتش با کمترین هزینه بود. با توجه به سادگی ابزارهای نظامی به خصوص برای سربازان وظیفه دوره آموزشی چندهفته ای، سربازان با مقررات انضباطی و طرز به کارگیری سلاح انفرادی آشنا می شدند و همین میزان آموزش برای آنها کفایت می کرد. در دورانی که جمعیت کشور نیاز نیروهای مسلح را تامین نمی کرد واحدهای ژاندارمری براساس آمار ثبت احوال در روستاها و مناطق دورافتاده و واحدهای دژبان و شهربانی در شهرها در تعقیب و دستگیری جوانان برای اعزام به پادگان ها بودند ولی با افزایش جمعیت کشور به خصوص بعد از پیروزی انقلاب، خدمت سربازی چندان جدی گرفته نشد. به خصوص بعد از پایان جنگ تحمیلی، علی رغم آنکه میلیون ها نفر از جوانان از خدمت سربازی طفره رفته بودند حاکمیت از ابزارهای قدرت برای جلب مشمولین استفاده نکرد و کسی را با زور به خدمت سربازی اعزام ننمود. از طرفی در جوانان انگیزه ای برای خدمت سربازی وجود نداشت و اغلب جوانان به خصوص جوانان تحصیلکرده دوران دوساله خدمت را دوران بیهودگی و عمر تلف کردن تلقی می کردند. نیازمندی نیروهای مسلح به پرسنل آموزش دیده و متخصص موجب شد که اغلب نیازهای تخصصی نیروهای مسلح از طریق استخدام کادر تامین می شد. امروزه عمده فعالیت های نیروهای مسلح تخصصی است و اغلب جوانان کشور هم دارای تحصیلات عالیه هستند و می توانند با یک دوره آموزش کوتاه مدت نیازهای اصلی نیروهای مسلح را تامین کنند و در مقابل خدمات خود نیز حقوق دریافت کنند. پس از دو هدف نیروهای مسلح از خدمات سربازی یک هدف که تامین نیاز تخصصی است با ورود نیروهای متخصص و کارآمد با یک خدمت کوتاه مدت متناسب با آموزش هایی که می بینند قابل تامین است و هدف دوم که آموزش نظامی مقدماتی است با یک دوره آموزشی کوتاه مدت حتی در دوران تحصیل قابل حصول است. قطعا نیازهای نیروی انسانی نیروهای مسلح بسیار کمتر از تعداد افراد ذکور آماده به خدمت است. حال سوال این است که با این انبوه جوانان تحصیلکرده که در سن خدمت بوده و مورد نیاز نیروهای مسلح هم نیستند چه کنیم؟ در طول چهار دهه گذشته با بی توجهی میلیون ها نفر از خدمت سربازی طفره رفته اند، در طول بیست سال گذشته متوسط متولدین ذکور ۷۵۰ هزار نفر هستند که در بهترین شرایط سالیانه دویست و پنجاه هزار نفر به خدمت سربازی اعزام می شوند و پانصد هزار نفر به هر طریقی از خدمت سربازی معاف می شوند. حال بهتر است این افراد که به هر بهانه ای از اعزام به خدمت طفره می روند با پرداخت هزینه یک سرباز معادل خود با توجه به تحصیلات و تخصص پس از آموزش مقدماتی از خدمت دوره ضرورت در زمان صلح معاف شوند. در این صورت سالیانه قریب پانصد هزار نفر هزینه معافیت زمان صلح را می پردازند و میلیون ها نفر که در طول چند دهه گذشته از اعزام به خدمت منصرف شده اند، نیز می توانند با پرداخت هزینه مزبور به زندگی عادی در زمان صلح برگردند و بخش عمده ای از کسری بودجه دولت را هم تامین کنند و نیروهای وظیفه هم با دریافت حقوق مکفی روحیه و انگیزه کار مفید و تخصصی خواهند داشت و سربازی به شغلی مقدس تبدیل خواهد شد.

جهت دریافت مهم‌ترین خبرها، ایمیل خود را وارد کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بخوانید:

دکمه بازگشت به بالا