مدیریت کار آسانی نیست، مدیر موثر بودن دشوار و سالم ماندن دشوارتر.
بعضیها با جایگاه مدیریت چنان کردند که در افکار عمومی تا سرحد “آقای رئیس جلسه دارند” و اختلاس و کانادا تنزل پیدا کرد.
کم پیش میآید در روز تودیع یک مدیر دولتی، او جدای از آن لوح تقدیر و تابلو فرشهای کلیشهای بخشی از وجود کارکنانش را با خودش ببرد جوری که دلتنگاش شوند.
علی درویش پور در روزهایی که برج میلاد داشت به یک پارک مخروبه تبدیل میشد که هرکس با یک پیکنیک گوشهاش بساط میکرد، به این برج آمد و توانست آن را به جایگاه محترمی که شایسته پایتخت ایران است برگرداند.
طلسم ممنوعیت اجرای موسیقی پاپ با آمدن او شکست، سالنهای همایش زنده به نتهای موسیقی شدند، کنسرتهای متنوع پاپ و سنتی و کلاسیک ایرانی و خارجی به اجرا درآمد. جشنواره شب یلدا و فیلم فجر و شب فرهنگهای اقوام مختلف ایرانی و استارت آپ و صنعت و گردشگری، جهان نوروز و … با احترام در برج میلاد میزبانی شد.
برج میلاد صاحب چارت مصوب شد، در روزهای گلهمندی کارکنان سایر نهادها، آییننامهیحقوق و دستمزد برایش تهیه شد، سند راهبردیاش تدوین شد و کارمندان این برج جایگاه محترمی یافتند.
درویشپور کوشید جایی که درآمدهای سرشار دارد را از گزند فساد مالی دور نگهدارد به شکلی که کارشناسان سازمان بازرسی سه ماه تکتک اسنادش را بررسی کرد و خللی نیافت. حالا بعد از دوسال در حالی برج میلاد را ترک میکند که قطار به ریل برگشته است.
بسیاری از مدیران دولتی، روزنامهنگاران را مخالفخوانهایی خطاب میکنند که اقدامات مثبت را نمیبینند و دست به سیاهنمایی میزنند.در اینکه اخبار سیاه مشتریهای بیشتری دارند تردیدی نیست اما کار خوب، مثل عطر خوب پنهان نمیماند.
درویشپور اسم مشترک مدیرانی است که در روزهای دشوار تحریم و تخریب، به جای بهانهجویی، برای، این کشور یا راهی مییابند یا راهی میسازند.
آنها بینقص نیستند. قابل نقدند و حتماً تصمیماتی گرفتهاند که کسانی نپسندیدهاند اما به این مردم و کشور وفادار ماندهاند و این خط قرمز روزنامهنگاری است.
اگر قدمی از این راه کج بروند، بیرحمانه نقد خواهند شد. روزنامهنگار با اهل قدرت و مسند عقد اخوت نبسته است اما تحسینگر هرکسی است که با پندار و گفتار و کردار نیک، آرامش و آسایش را برای مردم رنجور این سرزمین ارمغان میآورد.