به گزارش بخش بین المللی سایت خبرمهم، روز یکشنبه ۲۴مردادماه ۱۴۰۰ برابر با ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ نقطه عطف در تاریخ افغانستان است.در این روز طالبان توانست وارد کابل شود و دولت را ساقط کند. در حقیقت، این گروه پس از ۲۰ سال کشمکش و نبرد با نیروهای داخلی و خارجی توانست بار دیگر به قدرت بازگردد و از «ارگ» ریاستجمهوری کابل و دفتر اشرف غنی (که به امارات گریخت) بازگشت خود به قدرت را به گوش جهان برساند. سرعت پیشروی طالبان چنان چشمگیر بود که تقریبا بسیاری از دولتها و نهادهای اطلاعاتی را شگفتزده کرد.
روزنامه والاستریت ژورنال روز چهارشنبه دوم تیرماه گزارش داد که طبق ارزیابی نهادهای امنیتی آمریکا طالبان ممکن است ظرف ۶ تا ۱۲ ماه پس از خروج کامل نیروهای آمریکایی کابل را تصرف کند. (روزنامه دنیایاقتصاد در گزارش «کابل تا ۶ماه دیگر سقوط میکند» مورخ ۵ تیرماه ۱۴۰۰ به این مساله اشاره کرده بود). اندرو واتکینز از پژوهشکده گروه بینالمللی بحران گفت: «پیشروی شورشیان و عقبنشینی و شکستهای ارتش افغانستان را نمیتوان انکار کرد. ولی سقوط کابل حتمی نیست. طالبان یک نیروی نظامی مهارنشدنی نیست.» او افزود: «اکثر مناطقی که طالبان تصرف کرده است نواحی روستایی هستند که ارزش استراتژیک چندانی ندارند و حضور نظامی در چنین مناطقی ضروری نیست.»
این آمار ۶ تا ۱۲ ماهه بعدها کاهش یافت و به چند هفته رسید و ولایتها یکی پس از دیگری سقوط کرد. بعدها تاثیرات دومینووار سقوط مناطق و ولایتهای مختلف موجب اعتبارزدایی از نیروهای امنیتی افغان شد. آنها طی روزها و هفتههایی که نبرد با طالبان جریان داشت، خود را تسلیم طالبان کردند، خودروها و تجهیزاتشان نیز به دست طالبان افتاده و همین امر موجب تضعیف روحیه قوای دولتی و تقویت طالبان شد (دنیایاقتصاد در گزارشهای مفصلی به این مساله پرداخته بود از جمله «طالبان در تدارک فتح کامل غزنی» در تاریخ ۱۰ تیرماه که به تاثیرات دومینووار سقوط مناطق پرداخته بود و «پیشروی ساعتی طالبان در افغانستان» در تاریخ ۱۹ مردادماه). در هر حال، برخی دلایل این سقوط را به بیکفایتی و بیثباتی در دولت نسبت میدهند؛ برخی عامل فساد را علت سقوط سریع دولت میدانند؛ برخی به نبود روحیه ملی در ارتش اشاره میکنند؛ عدهای به تبانی آمریکا با طالبان میپردازند و برخی هم انگشت اتهام را به سوی پاکستان نشانه میروند. این در حالی است که برخی گزارشها حاکی از این بود که چند روز قبل از سقوط کابل، به بلینکن (وزیر خارجه آمریکا) اطلاع داده شده بود که کابل ظرف چند روز سقوط خواهد کرد؛ اما گویا او نیز توجهی به این مساله نکرد. در هر حال، دلایل سقوط هر چه باشد، اکنون طالبان تمام افغانستان را در تسخیر خود گرفته و پیامهای خود را از «ارگ»، دفتر رئیسجمهور سابق افغانستان، به جهان مخابره میکند.
با این حال، حضور طالبان طی روزهای اخیر در پایتخت اسباب نگرانی مردم شده است. «مارک سانتورا» و «ویکتور.جی.بلو» در گزارش ۲۰ آگوست برای نیویورکتایمز نوشتند شهرهای مختلف افغانستان روز پنجشنبه ۲۸مرداد صحنه اعتراضات گسترده مردمی علیه طالبان بود که با سرنگونی دولت اشرف غنی، قدرت را در این کشور در دست گرفتهاند. به گفته یک شاهد عینی در جریان تظاهرات در شهر اسدآباد واقع در شرق افغانستان چندین نفر کشته شدند. نیویورکتایمز به نقل از رویترز نوشت، روز پنجشنبه همزمان با روز استقلال افغانستان از امپراتوری بریتانیا گروه کثیری از زنان و مردان در شهر کابل نیز با حمل پرچم ملی افغانستان شعار سر دادند که «پرچم ما، هویت ماست». گزارش رسانههای محلی و تصاویری که در شبکههای اجتماعی منتشر شده حاکی از آن است که معترضان پرچمهای طالبان را پاره کردهاند. کار به جایی رسید که طالبان در شهر «خوست» مقررات منع رفتوآمد برقرار کرد تا اوضاع را آرام سازد. «سانتورا- بلو» در گزارش خود افزودند که تظاهرات نشاندهنده نوعی «تمرد» است. این در حالی است که طالبان به سوی جمعیت تیراندازی و برخی از معترضان را با قنداق تفنگ و باتوم مورد ضرب و شتم قرار داد.
در شرایطی که صدها نفر به هر شکلی سعی در فرار از کشور دارند، تعداد زیادی هم هستند که ماندهاند و میخواهند کاری کنند که صدایشان شنیده شود. پس از حضور دوباره طالبان در قدرت، واقعیت حکمرانی بر جامعهای نسبتا تغییریافته نشان داده که کار احتمالا برای طالبان دشوار خواهد بود. بسیاری از ترس طالبان در خانههای خود پنهان شدهاند و از انتقام طالبان میترسند. البته حق دارند بترسند. در سرزمینی که هیچ نیروی پلیسی وجود ندارد، اکنون طالبان در جستوجوی خانه به خانه برآمده تا برخی روزنامهنگاران و برخی نیروهایی را که با کشورهای غربی همکاری میکردند، بیابد. جدیدترین نمونه این جستوجوی خانه به خانه، کشتن یکی از نزدیکان یک روزنامهنگار آلمانی (از خبرگزاری دویچه وله) است که خود توانست از افغانستان بگریزد. رهبری طالبان هفته گذشته بیان کرد که خشونت و قساوتی که نشانه حکمرانی این گروه در دو دهه گذشته بود، چیزی مربوط به گذشته است و نباید امروز این اقدامات را به این گروه نسبت داد.
در هر حال، یک سند سازمان ملل میگوید که اعضای طالبان سخت در تلاش برای یافتن کسانی هستند که با آمریکا و ناتو همکاری کردهاند. آنها تهدید کردهاند که اگر این افراد خود را تسلیم نکنند، اعضای خانوادهشان دستگیر شده یا کشته خواهند شد. صندوق بینالمللی پول هم روز چهارشنبه ۲۷مرداد اعلام کرد که دسترسی افغانستان به ۴۶۰میلیون دلار از ذخایر ارزیاش را مسدود خواهد کرد. در توافق ماه نوامبر سال جاری میان ۶۰ کشور، قرار بر این بود که ظرف ۴ سال حدود ۱۲میلیارد دلار در اختیار افغانستان قرار بگیرد. اکنون پرداخت این رقم هم محل سوال است.
«بچه شیر» پنجشیر برمیخیزد
«احمد مسعود»، فرزند احمد شاه مسعود، در یادداشتی در واشنگتنپست در تاریخ ۱۸ آگوست نوشت، در سال ۱۹۹۸ یعنی زمانی که من ۹ساله بودم، پدرم مجاهدان را در غاری در دره پنچشیر واقع در شمال افغانستان جمع کرد. آنها در این جمع به سخنان فیلسوف فرانسوی «برنارد هنری لوی» گوش میدادند که برایشان سخن میگفت. این فیلسوف فرانسوی میگفت: «وقتی برای آزادیتان مبارزه میکنید، برای آزادی ما نیز مبارزه میکنید.» او در یادداشت خود نوشت، وقتی پدرم با طالبان میجنگید، این سخن آویزه گوشش بود. تا زمان ترور او در ۹سپتامبر ۲۰۰۱، او نه تنها برای سرنوشت افغانستان که برای سرنوشت غرب میجنگید. اکنون این نبرد مشترک بسیار حیاتیتر از آن روزگار سیاه پیشین است. «بچه شیر» دره پنجشیر در بخش دیگری از یادداشت خود افزود: «من امروز از دره پنجشیر مینویسم؛ پنجشیری که آماده است پا جای پای پدرم بگذارد، با مجاهدانی که آمادهاند یک بار دیگر به مصاف طالبان بروند. ما ذخایر تسلیحاتی داریم و از روزگار پدرم این ذخایر را جمع کردهایم؛ زیرا میدانستیم که چنین روزی سرانجام خواهد آمد.»
او افزود ما سربازانی از میان ارتش افغانستان داریم. همچنین افغانهایی هستند که به درخواست من لبیک گفتند و به جنبش مقاومت پیوستند. این نیروها آمادهاند از دره پنجشیر با تسلیحات خود علیه طالبان بجنگند. اعضای سابق «نیروهای ویژه افغانستان» هم به جرگه ما پیوستهاند. احمد مسعود معتقد است که اینها کافی نیست. او میگوید اگر طالبان دست به حمله بزند با مقاومتی سخت از سوی ما مواجه خواهد شد. پرچم «جبهه مقاومت ملی» در هر کوی و برزن به اهتزاز در خواهد آمد؛ اما میدانیم که نیروهای نظامی و لجستیک ما کافی نخواهد بود. تسلیحات ما تمام خواهد شد؛ مگر اینکه دوستان ما در غرب راهی برای تامین تسلیحات برای ما بدون وقفه بیابند. مسعود در بخش دیگری از یادداشت خود به نقل از فرانکلین روزولت، آنگاه که پیش از ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم به یاری نیروهای بریتانیایی آمده بود، نوشت: ایالات متحده و متحدانش اگرچه میدان را ترک کردهاند، اما آمریکا همچنان میتواند «بزرگترین زرادخانه دموکراسی» باشد. او خواست تا دوستان افغانستان در غرب برای این کشور اشغالشده به دست طالبان در واشنگتن و نیویورک، در لندن و پاریس میانجیگری کنند. مسعود نوشت ما مدتهای مدید جنگیدهایم تا جامعهای باز داشته باشیم؛ جامعهای که دخترانش بتوانند پزشک شوند، مطبوعاتش بتوانند آزادانه بنویسند، جوانانش بتوانند به موسیقی گوش دهند و در استادیومها برای مشاهده فوتبال جمع شوند. او نوشت، طالبان تنها مشکلی برای افغانستان نیست. در زیر لوای طالبان، افغانستان به زمین بازی برای تروریستها و اسلامگرایان رادیکال تبدیل خواهد شد و بار دیگر توطئه علیه دموکراسیها شکل خواهد گرفت. مهم نیست که چه رخ دهد؛ اما مجاهدان ما خواهند جنگید و از پنجشیر بهعنوان پایگاه آزادی افغانستان دفاع خواهیم کرد. او افزود: «ما نیازمند تسلیحات هستیم، نیازمند مهمات و تامین سلاح هستیم».
طالبان در جستوجوی شناسایی
تسخیر افغانستان به دست طالبان ترس و وحشت را در میان بسیاری از نیروهای دولتی برانگیخته است. این گروه با اعزام هیاتهای دیپلماتیک به کشورهای مختلف و حضور برخی مقامهای طالبان در عزاداری روز عاشورا در میان شیعیان نشان میدهد که این گروه قصد دارد این پیام را به دنیا مخابره کند که گروهی اصلاحشده است و دیدگاههایش تعدیل شده است. «مکس فیشر» در گزارش ۱۹ آگوست در همین رابطه نوشت، اگرچه طالبان کشور را به اشغال خود درآورده، اما فاقد یک دولت کارآمد است. او مینویسد خدماتی مانند آب، برق و جمعآوری زباله در تعلیق قرار گرفته؛ زیرا کارمندان دولتی خود را مخفی کردهاند. وزارتخانههایی که روزگاری همهچیز از دیپلماسی تا بهداشت عمومی را تامین میکردند، اکنون به ساختمانهایی خالی تبدیل شدهاند که کارمندانش معلوم نیست کجا پنهان شدهاند. بانک مرکزی خالی است و واشنگتن هم ذخایر ارزی افغانستان را مسدود کرده است. به نوشته فیشر، طالبان اکنون با یک تهدید موازی مواجه است: اینکه افغانها، دولتهای خارجی و حتی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ممکن است حاکمیت این گروه را نپذیرند و توانایی طالبان در تحکیم قدرتشان را با مشکل مواجه سازند.
اما برای طالبان، این مشکلات تنها یک راهحل دارد: همهچیز را خوب نشان دادن. ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان سهشنبه ۲۶مرداد در یک کنفرانس خبری گفت: «دشمنی به پایان رسیده و مایلیم زندگی صلح آمیزی بدون دشمنان داخلی و خارجی داشته باشیم.» او اعلام کرد که این گروه به حقوق زنان احترام خواهد گذاشت، آزادی رسانهها را خواهد پذیرفت و امنیت سفارتخانههای خارجی را تضمین خواهد کرد. این سخنگوی اصلی طالبان همچنین افزود که این گروه افغانهایی را که با دولتهای خارجی همکاری داشتهاند، مورد عفو قرار خواهد داد. افغانستان جولانگاه تروریستها نخواهد شد؛ چنانکه از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ بود. گزارشگر نیویورکتایمز نوشت، این گروه نیاز دارد تا قدرتهای غربی را به ارسال کمک و برداشتن تحریمها متقاعد سازد. طالبان معتقد است اگر قرار به بازسازی دولت و کشور است باید کمکها از سر گرفته شود و تحریمها برداشته شود. به نوشته فیشر، این گروه شناسایی بینالمللی را به مثابه ابزاری برای مشروع کردن خود در داخل مینگرد تا قوانین خود را به اجرا درآورد و مردم را ملزم به اطاعت از آن سازد. شهرت طالبان بهعنوان گروهی «تاریکاندیش» مسوولیت سنگینی بر دوش رهبران این گروه قرار داده است تا این نگرش را از اذهان بزدایند.
به نوشته فیشر، این استراتژیای است که هر گروه شورشی مدرنی به محض تسخیر قدرت به آن میچسبد. «مونیکا دوفی تافت» محقق مسائل جنگهای داخلی نوشت شورشیان پیروز بهشدت نیازمند «مشروعیت بینالمللی، حمایت و کمک» هستند تا قدرت و حکومت خود را تحکیم بخشند. این امر ممکن است دههها به طول انجامد. شورشیان کمونیست که در سال ۱۹۴۹ سرزمین اصلی چین را تسخیر کردند تا سال ۱۹۷۱ شناسایی آمریکا را بهدست نیاوردند. شناسایی امروز با گذشته متفاوت است. شناسایی امروز از مجرای دستیابی و احترام به حقوق سیاسی و حقوق بشر و نیز خدمت به منافع امنیتی قدرتهای بزرگ حاصل میشود. هنگامی که شورشیان اوگاندایی متهم به نقض حقوق بشر در سال ۱۹۸۶ پایتخت را اشغال کردند، به سرعت وعده اعتدال دادند از جمله عفو کسانی که از نظم قدیم حمایت کرده بودند. آنها فاصله زیادی با وعدههای دموکراتیک واقعی داشتند. اما توانستند ترس جهانیان را بزدایند و رضایت دیپلماتیک آنها و کمکهای خارجی را به دست آورند و قدرت خود را تحکیم بخشند. دولت شورشی در دهه ۹۰ چند صباحی به مثابه مدلی اصلاحی تلقی میشد؛ اما امروزه بهشدت «دیکتاتوری» تلقی میشود. در سال ۱۹۹۴، شبهنظامیان توتسی در بحبوحه نسل کشی هموطنان توتسی خود، روآندا را تسخیر کردند. با وجود انتظاراتی مبنی بر کشتار متقابل اما شورشیان یک حکومت وحدت ملی ایجاد کردند و روند آشتی را که هنوز یک الگوی جهانی تلقی میشود به اجرا درآوردند.
دموکراسی در رواندا سرانجام به اقتدارگرایی تبدیل شد؛ اما برای اینکه بتواند حداقل برخی از وعدههای اولیه خود، از جمله پاسخگویی به خواستههای غرب را حفظ کند، همچنان به حمایت خارجی وابسته بود. با این حال، همه وعدهها عملی نمیشود. طالبان قبلا نیز در همین وضعیت بود: این گروه در بدو به قدرت رسیدن در سال ۱۹۹۶، با تعهد به اعتدال در داخل و مصالحه در خارج، به دنبال پذیرش جهانی بود. اما تلاشهای طالبان در جهت رسیدن به این اهداف متوقف شد و این برخاسته از بیتجربگی، اختلافات داخلی و شور ایدئولوژیک بود. صرف نظر از اینکه آیا رهبران امروز طالبان از نظر ایدئولوژیک تعدیل شدهاند یا خیر اما به نظر میرسد که تسلط آنها بر مسائل دیپلماتیک و بحث جایگاه و موضع جهانی بهطور قابل ملاحظهای تعمیق یافته است. «بارنت.آر.روبین» یکی از محققان افغانستان در بهار امسال نوشت: «تلاش برای به رسمیت شناخته شدن دیپلماتیک و سیاسی در مبارزه طالبان همواره امری ثابت بوده است.» مذاکرهکنندگان این گروه هم بارها بر اشتیاق خود به روابط عادی با واشنگتن و دیگر قدرتهای خارجی تاکید کرده و آن را «اولویت» خود میشمارند. به نظر میرسد آنها اکنون مطالبات و خواستههای این کشورها را بهتر میفهمند. تحلیلگران تاکید میکنند که اگر وعدههای طالبان واقعی باشد، مطمئنا بهدلیل منافع شخصی عملگرایانهشان است و هرگونه تغییر ایدئولوژیک یک عامل ثانویه است.
سقوط کابل: فرصتطلبی چین و روسیه
با سقوط دولت مستقر در کابل و سرعت ایالات متحده برای خروج نیروهایش از این کشور، صدها نیروی رزمی روسیه در تاجیکستان و مناطق هممرز با افغانستان حضور یافتند. یک ژنرال روس گفت: آنها بخشی از یک رزمایش نظامی بزرگ بودند که درست در ۱۲ مایلی مواضع طالبان در حال انجام بود. ژنرال «آناتولی سیدوروف» فرمانده نیروهای حاضر در این مانور گفت: «همه آنها قابل مشاهده هستند. آنها مخفی نمیشوند.» در حال حاضر این روسیه است که آسیای مرکزی را از خشونتهای احتمالی در افغانستان محافظت میکند. در کشمکش طولانیمدت شوروی برای قدرت و نفوذ در آسیای مرکزی که گاهی «بازی بزرگ» نامیده میشود، از هرج و مرج و آشفتگی افغانستان یک بازیگر برجسته بیرون آمده است: روسیه (حداقل در امور امنیتی).
«اندرو.ای.کرامر» و «آنتون ترویانوفسکی» در گزارش ۱۹ آگوست برای نیویورکتایمز نوشتند، تقویت موقعیت روسیه در مسائل امنیتی آسیای میانه بخشی از تغییر وسیعتری است که با به قدرت رسیدن طالبان ایجاد شده است. روسیه، چین و پاکستان با خروج غرب از نفوذ زیادی در امور منطقه برخوردار شدهاند؛ درحالی که به نظر میرسد ایالات متحده و هند در حال شکست هستند. «الکساندر کولی» مدیر موسسه هریمن در دانشگاه کلمبیا و یکی از کسانی که در حوزه آسیای مرکزی یک مرجع محسوب میشود، میگوید: «من به این موضوع بهعنوان یک مساله پسا غربی یا پسا آمریکایی میاندیشم. اینجا منطقهای است که بدون ایالات متحده در حال متحول ساختن خود است.» این تا حد زیادی هم به نفع روسیه است.
برای مسکو، خروج آشفتهوار آمریکا، درحالیکه یادآور عقبنشینی تحقیر آمیز روسیه در سال ۱۹۸۹ از افغانستان پس از مداخله فاجعه بار ۱۰ ساله آن بود، «یک پیروزی تبلیغاتی در مقیاس جهانی بود». از آمریکای لاتین تا اروپای شرقی، روسیه با تاکید بر اینکه نمیتوان به ایالات متحده اعتماد کرد، به دنبال نفوذ و جای پایی برای خود بوده و در این راستا سخت تلاش کرده است. «نیکولای پاتروشف» دبیر شورای امنیت روسیه هشدار داد که دوستان آمریکا در اوکراین نیز ممکن است به زودی ناامید شوند. پاتروشف در مصاحبهای که روز پنجشنبه منتشر شد، گفت: «این کشور [افغانستان] در حال سقوط است و کاخ سفید در یک لحظه خاص حتی حامیان خود در کییف را به خاطر نخواهد آورد.»
به نوشته «کرامر- ترویانوفسکی»، سقوط سریع دولت اشرف غنی نیز موید راهبرد چندینساله روسیه برای ایجاد روابط دیپلماتیک با طالبان بود. در حالی که دیپلماتهای غربی در تلاش برای فرار از کابل بودند، مقامهای روسی در آنجا ماندند و طالبان امنیت سفارت روسیه را تضمین کرد.«دیمیتری ژیرنوف» سفیر روسیه در کابل، درباره نگهبانان جدید سفارت روسیه به تلویزیون دولتی روسیه گفت: «آنها [طالبان] تاثیر خوبی بر ما گذاشتند. آنها بچههای خوبی بوده و به خوبی مسلح هستند.» در آخرین دور مذاکرات روسیه با طالبان در مسکو، در ماه ژوئیه این گروه متعهد شد که دستاوردهای نظامیاش تهدیدی برای روسیه و منافع آن نباشد. روسیه میزبان طالبان برای دورههای متعدد مذاکرات بود، هرچند که این گروه رسما در فهرست سازمانهای تروریستی روسیه طبقهبندیشده و هرگونه ارتباط با آن جرمی بالقوه شناخته میشود.
«آرکادی دوبنوف» کارشناس روس در امور آسیای میانه، استراتژی دولت روسیه در ایجاد روابط با طالبان را اینگونه توضیح میدهد: «این عملگرایی است و بدبینی و دوگانهاندیشی. مردم در روسیه به دلیل این نوع همکاری با یک سازمان تروریستی دچار آشفتگی شدهاند.» رزمایشهای نظامی روسیه در مرز جنبه دیگری از استراتژی روسیه را نشان میدهد: نمایش قدرت برای نشان دادن تمایل خود برای مجازات طالبان در صورتی که آنها از خطوط تعیینشده فراتر بروند. «دانیل کیسیلوف» سردبیر نشریه روسی فرغانه که بر آسیای مرکزی تمرکز دارد، میگوید: «میتوانید با طالبان صحبت کنید؛ اما باید یک مشت نیز به آنها نشان دهید.» غیر از افغانستان، روسیه با رقیبی سخت هم مواجه است. چینیها با ابتکار «کمربند و جاده» خود میکوشند دیپلماسی «بدهی- زیرساختی» را در آسیای مرکزی دنبال کنند. از سوی دیگر، شرکتهای «شورون» و «اکسون» آمریکا هم سالهاست از قزاقستان نفت خارج میکنند. سهشنبه ۲۶ مرداد، چین و تاجیکستان هم یک رزمایش گشتی مرزی را بهصورت مشترک برگزار کردند.
با این حال، حضور امنیتی روسیه در این منطقه غالب است. «ادیل بایسالوف» سفیر قرقیزستان در بریتانیا، در یک مصاحبه تلفنی بهطور خلاصه گفت: «زمان بزرگ حضور آمریکا در آسیای مرکزی مدتهاست که سپری شده است.» پایگاههای بزرگ نظامی ایالات متحده در قرقیزستان و ازبکستان مدتهاست که بسته شدهاند. با کمرنگ شدن تلاشهای نظامی ایالات متحده، نفوذ سیاسی واشنگتن نیز کمرنگ میشود. دولت بایدن تابستان امسال به چهار کشور از پنج کشور آسیای مرکزی – قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان- پیشنهاد داد که در قبال دریافت سهم ۹ هزار مهاجر افغان، بستههای تشویقی مانند بودجه کمکی و واکسن کووید-۱۹ دریافت کنند. تاکنون هیچ کشوری ابراز آمادگی نکرده است.برخی مانند تاجیکستان پول و واکسن را پذیرفتند اما همچنان مخالف پذیرش آوارگان هستند. با این حال، روسها بدشان نمیآید که آمریکا در افغانستان بماند و بار تمام مشکلات را به گردن بگیرد. «کرامر-ترویانوفسکی» نوشتند، کرملین امکان حضور افراطگرایان اسلامی و قاچاقچیان مواد مخدر را که به جمهوریهای سابق این کشور میخزند، تهدید جدی برای خود میبیند. برخی حضور آمریکا را همچون آتشی توصیف میکنند که خروج آن نه تنها باعث خاموش شدن آن نشده، بلکه موجب شعلهورتر شدن آن نیز شده است. اما «دیمتری نوویکوف» معاون رئیس کمیته امور خارجی پارلمان روسیه، درباره نگرانی اروپاییها از افزایش نفوذ روسیه در افغانستان میگوید: کشورهای غربی نباید نگران تثبیت حضور روسیه در افغانستان باشند. در آنجا کار زیادی برای انجام دادن هست و به آنها هم میرسد. او گفت: «مشکلات دردناکی که دهههاست در افغانستان وجود دارد فقط مشکلات داخلی نیست، بلکه مشکلاتی برای کل جهان است.»/دنیای اقتصاد