عقربه ساعت مذاکرات وین به کدام سو میچرخد؟
خبرمهم: طبیعی است که تنها در صورتی میتوان همه چیز را به نقطه صفر برجام بازگرداند که اینبار امریکا خشت اول را درست بگذارد
عقربه ساعت مذاکرات وین به کدام سو میچرخد؟ این سؤالی است که پاسخ به آن نیازی به درنگ ندارد. چه آنکه جای تردیدی باقی نمانده است که درست به سمت و سویی به حرکت در خواهد آمد که واشنگتن تصمیم بزرگ خود را بگیرد. این سؤال پس از آن مطرح میشود که دولت امریکا در کمتر از دو سال از دستیابی ایران و قدرتهای ۱+۵ به توافق هستهای، تصمیم به خروج یکجانبه از این توافق گرفت و با این اقدام سبب ساز تحولاتی شد که حالا مجبور است بار دیگر تصمیمگیری و جبران مافات کند.
به گزارش بخش سیاسی سایت خبرمهم، موضعگیریهای اخیر مقامهای عالی رتبه کشورمان مبنی بر لزوم تصمیمگیری سیاسی امریکا در چنین فضایی معنادار میشود. حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه در جدیدترین توضیحات خود پیرامون رایزنیهای برجام اعلام کرده است مذاکرات به نقطهای نزدیک میشود که واشنگتن باید با تصمیمگیری خود وضعیت را تعیین تکلیف کند. از سوی دیگر علی بهادری جهرمی، سخنگوی دولت هم با این سخن که «تا تحریم لغو نشود، توافق نمیشود» نشان داده که اینک همه نگاهها برای رسیدن به هر تفاهمی منوط به تصمیم امریکا جهت رفع تحریمهایی است که تاکنون به طور یکجانبه به کشورمان تحمیل کرده است. مضاف بر اینکه امریکا باید همچنین برای این پرسش، پاسخی شفاف داشته باشد که چه تضمینی وجود دارد که عهدشکنی خسارت بارش دیگربار تکرار نمیشود؟
عواقب یک خروج
خردادماه ۱۳۹۷ که تنها دو ماه به دومین سالروز دستیابی به برجام زمان باقی بود، تصمیم «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور پیشین امریکا برای خروج یکجانبه از توافق هستهای و نیز بازگرداندن همه تحریمهایی که به موجب این توافق رفع شده بود، به بمبی خبری تبدیل شد که قابل انتظار بود. پس از انتشار آن، پیشبینیها و تحلیلها متوجه تأثیر این تصمیم بر روند اجرای برجام شود. بازگشت همه تحریمهای هستهای و تصویب زنجیرهوار تحریمهای جدید به بهانههای غیر برجامی با هدف فشار بر ایران در روزهای پس از عهدشکنی امریکا در حالی صورت گرفت که طی بیش از سه سال گذشته، حتی شرکای اروپایی برجام ضمن فراموشی اهداف نخستین شکلگیری توافق هستهای تلاشی نیز برای ایفای تعهدات برجامی خود نداشتند. چه اروپاییها در شرایطی که امریکا میکوشید با توسعه تحریمها دورنمای مبادلات اقتصادی ایران را پیچیدهتر کند، هرگز نخواستند اقدام قابل ملاحظهای را از خود نشان دهند.
قابل انتظار بود که ایران در مواجهه با توافقی که به مبادلات مالی و فروش نفت آن کمک نمیکرد و همچنان آن را زیر بار تحریمهای ناعادلانه قرار میداد، دست به اقدام متقابل بزند. چنانکه پیدا بود سیاست وقت کشی به امید تغییر شرایط که به مدت یک سال از سوی دولت حسن روحانی دنبال شد، نتیجهای بهدنبال نداشت تا در نهایت تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها که از سوی مجلس به سرانجام رسید و به قانون تبدیل شد، بازی را تغییر دهد. روی کار آمدن دولت سیزدهم در ایران که عزم خود را برای اجرای تام و تمام این قانون جزم کرد در کنار راهبرد اصلی خود یعنی بیاثر کردن تحریمها و همچنین، قرار گرفتن در موقعیتی که ایران میتوانست همچنان نفت خود را بفروشد، اهرم مؤثری را به وجود آورد تا این بار واشنگتن چارهای جز بازگشت به توافق هستهای نداشته باشد.
تعیین تکلیف زودهنگام
همه اینها در حالی بود که دولت سید ابراهیم رئیسی بعد از تأملی چندماهه و طراحی یک سازوکار دقیق و هوشمندانه، هیأت دیپلماتیک خود را با آرایشی جدید به وین فرستاد و گفتوگوها را با تأکید بر اصلیترین خواسته خود یعنی رفع مؤثر تحریمها کلید زد. سؤال اصلی این بود که آیا امریکا آماده است برای رفع همه تحریمهای برجامی و فرابرجامی گامی جدی بردارد؟ سؤالی سرراست که اگر مقامات کاخ سفید در پاسخ به آن اما و اگر میآوردند، پیشبینی افقی روشن برای مذاکرات دشوار مینمود. این در حالی بود که ترکیب تیم مذاکرهکننده و اضافه شدن متخصصان و کارشناسانی چیره دست و همچنین بهرهگیری از یک بسته ابتکاری و قابل اجرا برای تفاهمات احتمالی از سوی هیأت ایرانی نشان از آن داشت که بر خلاف گمانهزنیها ایران یک رویکرد حقوقی و متوازن را در پیش گرفته که بسختی میتوان بهانه لازم را برای خلاص شدن از آن پیدا کرد.
آنچه تا اینجای کار نمایان شده اینکه ایران به پشتوانه روند رو به پیشرفت فعالیتهای هستهای اش و حضور قدرتمندانه در مذاکرات که واقعیت ناتوانی طیف غربی مذاکرات را برملا کرده است، برای تفاهمی که همه منافع برجامی اش را محقق کند، مصممتر از هر وقت دیگری است.
تکلیف معلوم است؛ دولت «بایدن» باید برای رفع همه تحریمهای برجامی و تحریمهایی که به بهانه غیر هستهای علیه ایران تصویب شده، تصمیمگیری کند. گره زدن رفع تحریمهای غیر برجامی به مذاکره درباره موضوعات فرابرجامی هم رویکردی بود که امریکا در خلال مذاکرات اخیر برای تحقق آن ناکام ماند و نتوانست برای پیگیری آن استدلال قابل قبولی بیاورد. تجربه سه سال گذشته از رهاورد کارشکنی امریکا این واقعیت را پدیدار کرده که اینک آنچه میتواند گفتوگوهای وین را در زودهنگام تعیین تکلیف کند، لغو تحریمها و شفافسازی اثراتی است که ابعاد پیدا و پنهان تحریمها بر مناسبات مالی و تجاری مؤسسات و نهادهای ایرانی در خارج از کشور داشته است.
نقطه صفر
طبیعی است که تنها در صورتی میتوان همه چیز را به نقطه صفر برجام بازگرداند که اینبار امریکا خشت اول را درست بگذارد و تصمیمی بگیرد که از پیامدهای طبیعی آن رفع مؤثر همه تحریمها و به تبع آن فروش آزادانه نفت و فرآوردههای نفتی، دسترسی و نقل و انتقال آزادانه درآمدهای ارزی و نفتی، عادی شدن روابط اقتصادی و کارگزاری بانکی، آزاد شدن و نقل و انتقال بیقید و شرط پولهای بلوکه شده ایران و امکان سرمایهگذاری خارجی و تجارت آزادانه با همه کشورها باشد.
اما این کمترین کاری است که واشنگتن باید برای پدید آمدن همگرایی و بازگشت همه کشورهای طرف توافق هستهای به سمت درست ماجرا از خود نشان دهد. شاید از این روست که این موضع واهی«رابرت مالی»، نماینده امریکا در امور ایران که اخیراً مدعی شده «بعید است که ایالات متحده برای نجات برجام به توافقی با تهران دست یابد، مگر اینکه تهران چهار شهروند امریکایی را آزاد کند»، بیش از هر وقت دیگری بیمعنا تلقی شود. توضیح شتابزده «ند پرایس»، سخنگوی وزارت خارجه امریکا که اعلام کرده «موضع «مالی» بهعنوان پیش شرط امریکا مطرح نیست»، نشان میدهد که این کشور دیگر خود دریافته طرفی که باید برای این مذاکرات شرط تعیین کند، امریکا نیست.
در مجموع روندی که تهران تاکنون در پیش گرفته و تجربیاتی که در عبور موفقیتآمیز از سیاست فشار واشنگتن از سر گذرانده نشان میدهد چنانچه ایالات متحده نتواند از فرصت پیش آمده بهعنوان مبنایی برای بازگشت به برجام و حفظ یک توافق صلح پایدار و جامع استفاده کند، باید خیلی زود به حسرت فرصتهای از دست رفته بنشیند. کافی است یک بار دیگر همه اتفاقات سه سال گذشته را به دقت نظاره کند./روزنامه ایران