اجتماعی
مسوولیت پنهانکاری درباره سقوط هواپیما با کیست؟
خبرهای فوری: رسانهها میتوانند نظرات مسوولان را نقل کنند ولی هنگامی که به نام رسانه چیزی را میگویند باید مسوولیتپذیری آن را نیز داشته باشند.
به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرهای فوری، پس از آنکه پذیرفته شد موشک به هواپیما اصابت کرده است کلیه کسانی که پیش از آن چنین مسالهای را رد و نقد میکردند، دچار یک مشکل جدی اخلاقی و مدیریتی شدند. یکی خیلی صریح نوشت که: گول خوردیم. برخی نیز مثل مسوولان هواپیمایی کشوری توجیهاتی آوردند که از اصل قضیه بدتر بود. آقای ربیعی نیز در آخرین اظهارنظر خود اعلام کردند که: «دولت در این باره دروغ نگفته است بلکه اظهارنظر مسوولان در این باره بر اساس اطلاعات موجود بود.»
جلسه اخیر آقای ربیعی و عذرخواهی ایشان و تاثرشان از واقعه ارزشمند است و نشاندهنده نگاه ایشان به این ماجراست. البته آقای سردار حاجیزاده نیز این را پذیرفته بود که مسوولیتی متوجه این افراد و رسانهها نیست و همین استدلال را کرده بود. میخواهم در این یادداشت بگویم که این استدلال از اساس نادرست است بنابراین باید پذیرفت که آقای ربیعی شخصا دروغ نگفته است. زیرا دروغ گفتن به معنای جعل و تحریف آگاهانه یک حقیقت است که قطعا ایشان چنین نکرده است. به نظرم متهم یا متهمان اصلی هنوز معرفی نشدهاند.
به ظاهر حتی آقای سردار حاجیزاده هم نیست زیرا او برحسب وظیفه اعلام کرده که در همان روز چهارشنبه مطابق سلسله مراتب نظامی موضوع را اطلاع داده است. آیا این بدان معنی است که این بیان مسوولیتی را متوجه آقای ربیعی نمیکند؟ یا متوجه رییس سازمان هواپیمایی کشوری نمیکند؟ اگر این افراد حرفی نزده بودند که مشکلی وجود نداشت. مثل خیلیهای دیگری که ساکت بودند. آنان یا میتوانستند، بگویند که موضوع با همه احتمالات ممکن در دست بررسی است و کارشناسان وظیفه دارند، نظر قطعی و نهایی را بدهند ولی اکنون آنها به مسالهای اشاره کردهاند که اثبات شده، درست نبوده و به صورت آگاهانه و از روی عمد حداقل از طرف منبع دیگری خلاف بیان شده است.
البته آقای ربیعی به علل اعتمادی که به ساختار اداری مربوط داشته و نیز به علت وظیفهای که داشته این خبر را اعلام کرده است. صریح و روشن بگویم اگر من هم سخنگوی دولت بودم و در نهایت همه دستاندرکاران امر به من میگفتند که موشک اصابت نکرده و قرینه جدی هم در رد آن نداشتم به طور طبیعی همین رفتار را میکردم و این در عین حال که از جانب من دروغگویی نیست…
ولی در واقع من روی اعتماد نسبت به دیگران آن را بیان میکردم. البته مردم از من میشنوند پس طبیعی است که مردم نسبت به من حساس شوند و پس از این دیگر به من اعتماد نکنند و حرف مرا نپذیرند. حال چه کار باید کرد؟ اگر پس از این ماجرا من بخواهم کماکان در مقام سخنگو باشم طبعا نباید انتظار داشته باشم که مردم حرف مرا باور کنند زیرا که من از پذیرش مسوولیت صحت سخن قبلیام استنکاف میکنم. چون نتوانستهام اطمینان دهم که اطلاعات نهادی و رسمی منتهی به سخنگوی دولت اعتبار کافی دارد.
در واقع اطلاعات و اخبار سخنگو به نحوی از دیگر اعضای حکومت گرفته میشود. اگر دیگران به خودشان اجازه دهند که اخبار خلاف واقع به من یا سخنگو دهند پس چرا باید من عهدهدار این سمت باشم؟ الزام به شیء الزام به تبعات آن است. ممکن است، حقیقت را به سخنگو بگویند ولی بنابه ملاحظات بخواهند که آن حقیقت گفته نشود یا حتی قلب شود. ولی در هر حال سخنگو باید جزیی از این فرآیند باشد و مسوولیت همه اقدامات و سخنانش را بپذیرد والا اعتبار سخنگویی زیر سوال میرود. این استدلال نه فقط برای سخنگو بلکه برای رسانهها هم صادق است.
رسانهها میتوانند نظرات مسوولان را نقل کنند ولی هنگامی که به نام رسانه چیزی را میگویند باید مسوولیتپذیری آن را نیز داشته باشند. بنابراین آقای ربیعی دروغ نگفته ولی ناقل این خبر بوده و مساله درباره این مورد خاص حل است ولی پس از این دیگر نمیتواند پیش از حل اعتبار منابع خبریاش، نقش سخنگویی موثری را ایفا کند در غیر این صورت از این پس آگاهانه متهم به این نقلها خواهد شد و نمیتواند ادعای بیتقصیری اخیر را دوباره تکرار کند.
آقای ربیعی انتظار داشته که مردم به اخبار او باور داشته باشند. آیا از این پس هم چنین انتظاری را دارد؟ اگر دارد ابتدا باید مورد قبلی را حل کند و اگر انتظار ندارد، میتواند به کار خود ادامه دهد. این توضیحات را درباره موضوعی مینویسم که به دوست محترم و خودساختهای مربوط میشود البته موضوع فراتر از شخص است. این فقط یک مصداق است و نه بیشتر. میزان تالم روحی آقای ربیعی از این وضعیت بر کسانی که از نزدیک او را میشناسند، پوشیده نیست. امیدوارم در ادامه راه دوباره دچار این مشکل نشوند، چون پذیرفتنی نخواهد بود.