به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرهای فوری، مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه در گزارشهای میدانی به نمودهای آشکار و حاد فقر و نابرابری در جامعه میپردازد و میکوشد مسائل و مصائب فقرا را به گوش سیاستگذاران، نهادهای حاکمیتی و عموم مردم برساند تا برای ساماندهی و رسیدگی به آن و مقابله با ریشههای بروز این وضعیت کوشش شود. در گزارش پیشرو، به یکی از نمودهای آشکار فقر در مناطق شهری ایران؛ یعنی زبالهگردی پرداخته شده است.
در نزدیکی یکی از بوستانهای مرکز شهر، روبهروی سطل زبالهای منتظر بودم. در کمتر از نیمساعت سه نفر به سراغ این سطل زباله آمدند، تا کمر به داخل آن خم شدند، چیزکی برداشتند و در گونی وصلهوپینهشدهشان انداختند و رفتند؛ یک سطل زباله معمولی در مرکز شهر که هیچ ویژگی بخصوصی نداشت که زبالههای داخل آن مورد مطلوبی برای بازیافت به حساب بیاید، یک سطل زباله کاملا معمولی در یک محل کاملا معمولی و متوسط! همین سطل زباله روزانه میزبان دهها نفر میشود تا وسایل معیشتشان را درون آن جستوجو کنند.
زبالهگردی به این شکل و با این گستردگی قطعا از معضلات نوظهور جامعه ماست؛ نه صرفا محدود به تهران و شهرهای بزرگ است و نه محدود به مناطق شمالشهر. تقریبا در تمام شهرستانها و شهرهای کوچک و در فرودستترین مناطق هر شهر نیز اوضاع به همین منوال است. پیش از این نیز بودند افراد بیسرپناهی که در میان زبالهها به دنبال مواد خوراکی و مواد قابل استفاده میگشتند، اما این شکل جدید از زبالهگردی؛ یعنی زبالهگردی بهعنوان یک شغل که افرادی به استخدام یک پیمانکار دربیایند و روزانه ۱۲،۱۰ ساعت به این کار اشتغال داشته باشند، قطعا پدیدهای نوظهور است که عمری کمتر از سه یا چهار سال دارد. همین ابتدای گزارش یک توضیح راجع به لفظ خود زبالهگرد ضروری به نظر میرسد. در میان مسئولان و مردم عادی هستند افرادی که سعی دارند با تغییر واژهها از بار پدیدهها کم کنند؛ مثلا استفاده از پاکبان بهجای رفتگر یا کارگر بازیافت بهجای زبالهگرد. تغییر و آرایش الفاظ هیچ تأثیری در تغییر و بهبود واقعیت موجود ندارد و از بار آن نمیکاهد. کارگری که از صبح تا شب، تمام زندگی و فعالیت روزانهاش با زباله و پسماند گره خورده و تمام هستی و وجودش به همین بُعد تقلیل یافته، واقعیت زندگیاش دقیقا در همین واژه عینیت مییابد؛ زبالهگرد، آشغالجمعکن. بدون تلاش در تزئین و آراستن کلام، این واژهها باید هربار مثل پتک بر گوش خواننده فرود بیاید تا هربار آثار مناسبات و ساختارهای بهوجودآورنده خود را زنده و عیان کنند، بنابراین ما نیز در این گزارش از همین واژه استفاده خواهیم کرد.
زبالهگردها بر اساس وزن زبالههایی که جمعآوری میکنند حقوق میگیرند؛ پلاستیک را کیلویی دوهزار تومان، کارتن و کاغذ کیلویی ۸۰۰ تومان و آلومینیوم و شیشه را به قیمتهای بالاتر از آنها میخرند. به طور میانگین هر کیلو زبالهای که جمعآوری میشود، تقریبا هزارو ۵۰۰ تومان میارزد. با این اوصاف زبالهگردی که روزانه بین ۱۲ تا ۱۵ ساعت کار میکند، برای آنکه روزانه درآمدی حدود ۸۰،۷۰ هزار تومان داشته باشد، حداقل باید ۵۰ تا ۶۰ کیلوگرم زباله جمع کرده باشد. طبیعتا هرچه وزن زباله جمعآوریشده بیشتر باشد، پول بیشتری گیر زبالهگردها میآید. همین موضوع باعث میشود کودکان و نوجوانان زبالهگرد برای ۱۰، ۲۰ هزار تومان حقوق بیشتر، بعضا تا ۸۰ کیلوگرم بار را در پیادهرویهای طولانی به دوش بکشند. ازاینرو قامت اکثرشان، از کودک تا بزرگسال، خمیده است و دیر یا زود دچار مشکلات ستون فقرات میشوند. زبالهگردها به دو صورت کار میکنند؛ یا مستقیما توسط پیمانکاران شهرداری استخدام میشوند یا برای صاحبان گاراژهای مخصوص جمعآوری و بازیافت زباله کار میکنند. به گفته مجید فراهانی، عضو شورای شهر تهران، در این شهر حدود ۱۴ هزار زبالهگرد وجود دارد که از این تعداد چهار هزار و ۷۰۰ نفر؛ یعنی یکسوم آنها کودک هستند. گرچه در نبود سازوکارهای بازرسی و تحقیقهای قابل استناد درخصوص وضعیت این افراد، این آمار و ارقام را بههیچوجه نمیتوان جدی گرفت، بااینحال بنا به اظهارات و بررسیهای بخشی از نهادهای خیریه کودکان میتوان گفت بخش بزرگی از کودکان زبالهگرد (بیش از ۵۰ درصد آنها) در همان گاراژهای تفکیک زباله زندگی میکنند. نوجوانان زبالهگرد بعد از ۱۲،۱۰ ساعت پرسهزدن در خیابانهای شهر و سرککشیدن در سطلهای زباله به این گاراژها سرازیر میشوند و در آنجا کار تفکیک زباله تازه شروع میشود. هرکس بر سر زباله جمعکرده خود مینشیند و بدون دستکش و ماسک و هیچگونه ابزار بهداشتی شروع به تفکیک زبالهها میکند. صاحبان گاراژها به غریبهها اجازه بازدید نمیدهند، حتی بعضی از کودکان زبالهگرد میگویند گاهی خود آنها را هم به داخل گاراژ راه نمیدهند و مجبورند از در و دیوار و به صورت پنهانی وارد شوند. ازاینرو برای پرسوجو درباره وضعیت اسکان کودکان در داخل این گاراژها به سراغ یکی از اعضای جمعیت امام علی رفتیم که مسئول طرح پژوهشی درباره وضعیت کودکان زبالهگرد در این نهاد است.
مازیارفر میگوید: «این گاراژها در نقاط مختلفی، از جمله شادآباد، یافتآباد، پاسگاه نعمتآباد، فرحزاد، شهر قدس، کهریزک، شهریار، رباطکریم، قرچک و پیشوا پراکندهاند. سال ۹۶ وقتی در گاراژها را روی ما باز کردند، با وضعیت عجیبی روبهرو شدیم. متوجه شدیم کودکان در اتاقکهایی میان زبالهها زندگی میکنند و انواع و اقسام جانوران موذی و کثیف در محل زندگیشان پیدا میشود، بهطوریکه حتی آثاری از گازگرفتگی توسط موش میانشان دیده میشد. کودکان وقتی شبها به این گاراژها میرسند، آنقدر خستهاند که با آسیب جانوران بیدار نمیشوند. ازاینرو هپاتیت، سل، حصبه و انواع بیماریهای عفونی میانشان شایع است».
سوسن مازیارفر در مصاحبه با خبرنامه مقابله با فقر و فساد درباره زندگی روزمره این کودکان میگوید: «کار این کودکان هر روز صبح ساعت هشت شروع میشود. آنها با وانتهایی به مناطقی که باید بروند، فرستاده میشوند. برخی موارد بوده است که این وانتها چپ کردهاند و کودکان دچار مشکلات جدی مثل شکستگی ستون فقرات شدهاند. این در حالی است که این کودکان از هیچ پوشش درمانیای برخوردار نیستند و مشکلات اینچنینی به راحتی منجر به مرگ آنها میشود. زبالهگردها در خیابان نیز در امنیت نیستند؛ با آنکه کودکان زبالهگرد توسط صاحبان گاراژها به کار گرفته میشوند و صاحبان گاراژها بابت هرکدام از این کودکان ماهانه مبلغی معادل یکمیلیونو ۳۰۰ هزار تومان به پیمانکار پرداخت میکنند، اما مأموران شهرداری آنها را توقیف میکنند و کودکان برای درامانماندن از آزار آنها باید مبلغ ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان پرداخت کنند که کارت مخصوصی بهآنها داده شود. مواردی از آزارهای کلامی تا جسمی و فیزیکی کودکان به دست این مأموران ثبت شده است». از این فعال حقوق کودکان درباره موفقیت و نتایج طرح تحقیقی و پژوهشی که جمعیت امام علی درباره کودکان زبالهگرد انجام داده است، میپرسیم: «سال ۹۶ نتایج تحقیقاتمان را که حاصل گفتوگو با چند هزار کودک زبالهگرد و بازدید از محل زندگی آنها بود، به ارگانهای ذیربط مثل شهرداری، وزارت بهداشت و وزارت کار ارائه دادیم. ابتدا از اساس منکر وجود این کودکان میشدند و میگفتند ما کودک زبالهگرد نداریم، اینها زبالهدزد هستند. اما بعد از اثبات فاجعه و بازدید مسئولان از این گاراژها تنها نتیجه این بود که شهرداری فهمید در این ماجرا کلاه بزرگی سرش رفته و مزایدهها را به قیمتی به مراتب پایینتر از قیمت واقعی برگزار کرده است. تحقیق ما گرچه باعث هیچ بهبودی در وضعیت زندگی زبالهگردها و بهخصوص کودکان نشد، اما برای شهرداری این منفعت را داشت که قیمت واگذاری مناطق را تا چندین برابر افزایش دهد. حتی شنیدهایم که شهرداریها امسال مستقلا کارشناسانی را برای تخمین ارزش زبالههای هر منطقه استخدام کردهاند». او در پایان میگوید: «روشهای جایگزین و آزمایششده و موفق بسیاری برای تفکیک زباله وجود دارد اما پولی که در این میان ردوبدل میشود، آنقدر زیاد است که ناممکن است در آینده نزدیک معضلات و مشکلات زبالهگردها حل شود».
زبالهگردها اگر گهگاهی موضوع بحث قرار میگیرند، به خاطر نمای زشتی است که به شهر میدهند. آنها چهره شهر را زشت میکنند، حضورشان در معابر با آن گونیهای کثیف و پر از زباله و ظاهر ناآراستهشان، ممکن است به چهره آراسته و لاکچری شهر خلل وارد کرده و حال شهروندان را مشمئز کند. مسئله زبالهگردها تا آنجایی مسئله است که در سطح شهر حضور دارند؛ اگر به طریقی بتوان از شر حضور عریانشان در شهر خلاص شد، دیگر مسئلهای باقی نمیماند. از همین روست که هرازچندگاهی مسئولان چندین نهاد و سازمان دور هم مینشینند و طرح و مصوبهای برای پاکسازی خیابانهای شهر از دست این عناصر مزاحم و اضافی صادر میکنند. همین چند ماه پیش در یکی از این جلسات که جهت سازماندهی کودکان کار و زبالهگرد کرج با حضور شهرداری و نیروی انتظامی کرج برگزار شده بود، مقرر شد هر هفته «۱۰ نفر» از این کودکان جمعآوری شوند و برای تعیین تکلیف، با همکاری مرکز غربالگری کودکان کار و خیابان کرج، به اداره کل بهزیستی استان تحویل داده شوند. حتی اگر قرار بود برای پاکسازی خیابانها از یکی از اِلمانهای شهری هم تصمیم گرفته شود، لازم بود درایت بیشتری به خرج داده شود، چه برسد برای جمعآوری ۱۰ موجود زنده که باید نام انسان بر آنها گذاشت (به خود ادبیات و شیوه مواجهه این دست مصوبات با این پدیدههای اجتماعی توجه کنید: جمعآوری، هفتهای ۱۰ کودک).
این در حالی است که کاملا روشن است برای درک واقعیت زبالهگردی باید به عوامل بهوجودآورنده آن، به سیاستگذاریهای شهرداریها و مناسبات قدرت حاکم بر آن رجوع کرد. شهرداریها، پیمانکاران و زبالهگردها سه ضلع اصلی معضل زبالهگردی به شکل موجود آن هستند. شهرداریها برای واگذاری امتیاز تفکیک زبالههای هر منطقه مزایدهای برگزار میکنند.
قیمتگذاریها متناسب با منطقه موردنظر صورت میگیرد، به این ترتیب که امتیاز تفکیک مناطق شمال شهر با قیمتهای بالاتری به مزایده گذاشته و به پیمانکاران واگذار میشود. گزارشهای رسمی و غیررسمی حاکی از آن است که پولهای هنگفتی در این حوزه جابهجا میشود و گردش مالی در حوزه پسماند به طرز عجیبی بالاست. کوروش آصفوزیری، شهرساز و پژوهشگر شهری در نشست تخصصی آسیبشناسی زبالهگردی در تهران که چند ماه قبل در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد، گردش مالی پسماند خشک شهر تهران را در سال ۹۷، دوهزارو ۶۰۰ میلیارد تومان برآورد کرد که از این میزان، سهم شهرداری ۳۰ درصد و سهم جمعآوری غیررسمی ۷۰ درصد بوده است. زبالهگردی صنعت پرسودی است که ثروت زیادی در آن جابهجا میشود، مبلغ تقریبیای که یک پیمانکار برای حق امتیاز بازیافت پسماندهای یک منطقه شهری در تهران پرداخت میکند ماهانه سه میلیارد تومان است که به گفته برخی از پژوهشگران این مبلغ نیمی از هزینههای شهرداریها را پوشش میدهد. بنابراین چرایی این موضوع را که زبالهگردی طی چندین سال گذشته تا این حد فراگیر شده است، باید در مناسبات اقتصادی حاکم بر این پدیده و به اصطلاح در گنجی که از قِبل رنج زبالهگردها برای پیمانکاران و شهرداریها و سایر ذینفعان حاصل میشود، جستوجو کرد.
البته این موضوع را نباید از نظر دور داشت که اوضاع نابسامان اقتصادی و وجود فقر و بیکاری گسترده در کشور در راندهشدن اقشار فرودست به سمت زبالهگردی نقش بسزایی داشته است. در گفتوگو با زبالهگردها گرچه اکثر آنها بهخصوص افراد بزرگسال از وجود انگلی پیمانکاران و واسطهها شاکی بودند، اما از این موضوع نیز که شیوه فعلی بازیافت زباله به نحوی تغییر کند که آنها همین کار را هم از دست بدهند، اظهار نگرانی میکردند. بازیافت زباله و پسماند به شکل موجود آن به عریانترین شکل ممکن منطق جنگل را بازنمایی میکند که در آن موجودات ضعیفتر توسط موجودات قویتر بلعیده میشوند.
زبالهگردهایی که در خیابانها پرسه میزنند، آخرین حلقه و معلول نهایی این سیستم مافیایی و پیچیدهاند که قربانی صاحبگاراژهای خرد، دلالهای جزء، پیمانکاران و شهرداریها میشوند. شهرداری با پیمانکاران قرارداد میبندد. پیمانکار اصلی و پیمانکاران رده سوم و چهارم چه نیروی کاری ارزانتر از کودکان میتوانند داشته باشند که چون کودک هستند نمیتوانند حق خود را مطالبه کرده و حتی از خود دفاع کنند. همین است که برخی پیمانکاران شهرداریها به صورت گسترده از این کودکان استفاده میکنند. همین چند سال پیش بود که فیلمی از بریدن گوش یکی از این کودکان زبالهگرد به دست یک پیمانکار منتشر شد. شهرداریها و نهادهای سیاستگذاری شهری به خوبی از وضعیت زندگی و معیشت این زبالهگردها آگاهی دارند، یا دستکم اگر کوچکترین ارادهای در کار باشد، آگاهی از این وضعیت اصلا دشوار نیست. با وجود این هیچ نهاد و دستگاهی تمایلی ندارد به این مسئله ورود کند، چراکه به گفته برخی از مسئولان ورود به این مسئله و صحبت از تغییر سازوکارهای بازیافت زباله و پسماند موضوع خطرناک و دردسرسازی است. /شرق