۴ نکته غیرجنایی از پرونده «استاد»

خبرهای فوری: نگاهی متفاوت به پرونده قتل میترا استاد که از سیاستمدار و کارگزار سابق یک قاتل ساخت

به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرهای فوری، محمدعلی نجفی حالا درست وسط سیبل است. او وقتی قاطعانه به صندلی شهرداری تهران نه گفت و این سمت را با سماجت کنار زد، وقتی که گفت بیمار است و می‌خواهد فی‌الفور دنبال درمان برود و وقتی به طرفه‌العینی بعد از خلاصی از شهرداری، خبر ازدواج دومش در جامعه پیچید از همان موقع در سیبل بود. سلفی‌های پرشورش با زنی که ۳۰سال از خودش کوچک‌تر بود؛‌ عکس‌های عاشقانه دو نفری که خیلی از مرزبندی‌های مردان سیاست را درمی‌نوردید و مصاحبه میترا استاد با یک رسانه دست‌راستی درباره این که عشق است که آنها را به هم رسانده، همه کاری کرد که نجفی در سیبل باقی بماند.

نجفی اما بعد از مدتی سکوت و بی‌خبری، این‌بار خودش به خودش شلیک کرد، شلیک به محمدعلی نجفی که بود، به مرد سیاست، به وزیر و شهردار سابق،‌ به مرد تحصیلکرده اصلاح‌طلبان، به استاد خوشنام دانشگاه، با عشق، حتی به همه مدافعان اصلاح‌طلبش. او از وقتی برای شهرداری تهران نامزد شد گویی ورقش برگشت، از همان موقع است که حاشیه‌ها دور سرش پرواز می‌کنند یا شاید خود اوست که حاشیه می‌سازد.

کاری که او کرده، ماشه‌ای را که چکانده، قلبی را که سوراخ کرده و قاتلی که شده را سخت می‌شود باور کرد. او شهردار تهران که شده‌بود، می‌خواست پایتخت را شهر بهتر و امن‌‌تری برای زنان کند، با میترا استاد که سلفی می‌گرفت و در فضای مجازی منتشر می‌کرد به نظر عاشقی دلخسته می‌آمد، هر زمان هم که پشت‌‌ تریبون حرف می‌زد به قدری آرام و شسته رُفته و شق و رق بود که تکیدگی‌های امروز به او نمی‌آمد. محمدعلی نجفی اما چه به یک روایت خودش، خودش را تحویل پلیس داد و چه به یک روایت، پلیس دستگیرش کرد، حالا با آن لباس‌های گشاد و بدریخت آبی‌رنگ و دستبند به دست در بازداشت است. او دیروز صبح در دادسرای جنایی تهران حاضر شد و حرف‌هایی زد که از مردی مثل او بعید بود؛ حرف‌هایی که اگر راست باشند یعنی که ازدواج دوم برای شهردار سابق تهران جز نکبت و سختی چیزی نداشته؛‌ حرف‌هایی که به عکس‌های عاشقانه او و میترا، به دست گردن هم‌انداختنشان،‌ به لبخندهایشان رو به دوربین و به سرخوشی‌هایی که از این عکس‌ها می‌تراوید، نمی‌آید.

او دیروز برای بازرس اینها را تعریف کرد: «تماس‌های مرا شنود می‌کردند و در اختیار همسرم می‌گذاشتند، اما این موضوع انگیزه قتل نبوده است. از وقتی به عقد من درآمد از اردیبهشت پارسال تا دیروز مسائل ناموسی نبود، اما تهدید ناموسی زیاد می‌کرد و یکی از اصلی‌ترین مسائل دعوای ما همین موضوع بود. این اواخر گفتم حاضرم هر چه دارم بدهم تا مهریه‌ات را پرداخت کنم، اما می‌گفت می‌خواهم کاری کنم که از زندگی بیزار شوی. در دوران زندگی حدود یک‌ساله‌ام با میترا استاد به‌جز لحظات کوتاهی همیشه با هم درگیر بودیم و اجازه نمی‌داد او را طلاق دهم و همیشه تهدیدم می‌کرد و حتی برای خروج از منزل همیشه محدودیت داشتم.»

این مرد، محمدعلی نجفی، کسی که اگر اسفند ۹۶ با آن همه جنجال و حاشیه دست رد به سینه شورای شهر نمی‌زد حالا شهردار پایتخت بود، کسی که شاگردانش در دانشگاه شریف از هوش سرشارش می‌گویند، ۱۳۶۲ سکه مهریه میترا کرده که تازه دیروز لو رفت.

این که همسر اول این مرد ظاهرا پس از ۴۲ سال زندگی مشترک هنوز عاشق اوست. دیروز این زن حرف‌های غریبی زد و گفت هیچ مردی به مودبی و آرامی محمدعلی ندیده‌است، اما گفت از وقتی شوهرش تجدید فراش کرده دیگر مرد سابق نبود، تحت فشار بود، فشارهای میترا که شوهرش را تهدید می‌کرد، که گفته بود به ما اسید می‌پاشد.
در این بین اما مادر میترا استاد، قصاص می‌خواهد، فقط اعدام. پس این رشته سر دراز خواهد داشت.
پرونده قتل استاد به دست شهردار سابق اما چه نتیجه‌ای داشته باشد فعلا که در ایستگاه اول از چند زوایه قابل بررسی است، نگاه مردم عادی به آن، نگاه قانون به آن، نگاه رسانه‌ای‌ها به آن و دست آخر نگاهی که سیاسیون به آن دارند، نگاه‌هایی به غایت متفاوت و قابل تامل، حتی قابل نقد یا تحسین.

حقوقی/مصداق مهدور الدم نیست
پرونده قتل میترا استاد به غایت پیچیده و پر از رمز و راز است. یکی از رازها شایعه دستنوشته منتسب به نجفی است که می‌گویند به دخترش داده و در آن مدعی شده همسرش با مرد دیگری در ارتباط بوده و او بارها از همسرش خواسته به این ارتباط خاتمه دهد. اگر این حرف درست باشد پس چرا دیروز نجفی در دادسرای جنایی گفت زنش تهدید ناموسی زیاد می‌کرده و اصلا اگر زنی مشکل اخلاقی داشته باشد مگر تهدید ناموسی می‌کند؟  به هرحال بر پایه نامه‌ای که ادعا می‌شود نجفی به دخترش سپرده، فرض شده او میترا استاد را مهدورالدم ‌دانسته یعنی کسی که خونش به هدر می‌رود و باطل می‌شود. به عبارت بهتر کسی که ریختن خونش جایز است و برای قاتلش قصاص و دیه‌ای بریده نمی‌شود. هر چند که مسائل اخلاقی و   مهدور الدم بودن همسر نجفی بیشتر به یک سناریوی رسانه‌ای و شایعه تلگرامی شبیه است که از سوی پلیس تکذیب شده است، اما بد نیست درباره نگاه حقوقی به این مقوله اشاره‌ای کنیم: قانون مجازات اسلامی مشخص کرده چه کسانی و تحت چه شرایطی مهدورالدم هستند، ولی درباره این که آیا نجفی (به فرض وجود خیانت) حق داشته خودش چنین حکمی صادر کند، کارن روحانی، استاد حقوق دانشگاه می‌گوید چنین حقی نداشته، چون طبق قانون فقط مردی می‌تواند همسرش را مهدورالدم بداند و او را به قتل برساند که رابطه غیر اخلاقی همسرش و مرد اجنبی را به چشم دیده باشد نه مثل پرونده این قتل که چنین حالتی وجود نداشته است. این حقوقدان می‌گوید اگر قتل در فراش رخ نداده باشد،‌ تنها مرجع تشخیص مهدورالدمی، حاکم شرع و دادگاه است. این که نجفی مرتکب قتل عمد شده و این که آیا او قاتل بی‌چون و چرای این ماجراست یا خیر نیز در حوزه اختیارات دادگاه است. اگر ثابت شود او قاتل است، قصاص می‌شود البته اگر اولیای دم مصر به اجرای قصاص باشند وگرنه اگر آنها راضی به دریافت دیه شوند یا او را ببخشند، پرداخت دیه و تحمل زندان از بابت جنبه عمومی جرم پایان این پرونده خواهد بود.

اعتقادی/الهی عاقبت بخیر شویم! 
شاید اگر شب ۲۳ ماه رمضان نبود، شاید اگر شب قدر نبود و شاید اگر ماهی به‌جز رمضان بود جامعه طور دیگری واکنش نشان می‌داد. وحدت عجیبی شکل گرفت وقتی خبر قتل میترا و اعتراف نجفی به قتل رسانه‌ای شد، وحدت بر سر این که از کجا معلوم هرکدام از ما یک روز محمدعلی نجفی نشویم، ازاین که چه تضمینی هست که خشم بر ما نیز چیره نشود و روزی جان میترایی را نگیریم. عجیب بود ولی این وحدت اتفاق افتاد، نه وحدت صددرصدی که وحدت حداکثری بر سر این که نباید ازاین سیاستمدار کهنه کار، عیب‌جویی کرد، بلکه باید عبرت گرفت و ازخدا عاقبت به خیری خواست. این فضا حتی در فضای مجازی همیشه شاکی و منتقد و آماده توهین و تمسخر نیز حاکم بود، گویی همه به اتفاق شدند محمدعلی نجفی که انسان است و ممکن الخطا. یک نفر حتی نوشت: زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار/ که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست.
حتی امام جمعه لواسان در این ماجرا، متفاوت واکنش نشان داد و نوشت: «اما نجفی؛ مردی که زمین خورد، نه تمسخر، نه خوشحالی و نه شماتت. فقط نگران شویم چون ننوشته‌اند ما در امان هستیم.» شاید این همدلی و پرهیز از قضاوت به برکت رمضان و شب قدر بود.

سیاسی/دستی در کار است ؟
دور از فضایی که به جای عیب‌جویی از نجفی، عاقبت به خیری و عبرت‌آموزی را برای همه طلب می‌‌کرد، اما سیاسیون از دور و نزدیک حرف‌های دیگری می‌زنند، حرف‌هایی که شبهه‌ناک است و گمان وجود توطئه‌ای را قوت می‌دهد. نجفی که خودش در بازپرسی‌ها گفته تماس‌های مرا شنود می‌کردند و در اختیار همسرم می‌گذاشتند؛ چه کسانی؟ معلوم نیست، چون فقط گفته است یک نهاد امنیتی و اضافه کرده است که میترا قصد داشته اسرار او را فاش کند که نگفته است چه اسراری، ولی واضح است این اسرار در نظر نجفی حتی ارزش خون ریختن را نیز داشته است. از این منظر پرونده این قتل پیچیده است و چیزی ورای دعواهای عادی زن و شوهری است، حتی این که میترا یک زن عادی بوده نیز محل بحث است به‌خصوص بعد از توییت غلامحسین کرباسچی، شهردار پیشین تهران و دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی که گرچه مبهم و گنگ نوشته، ولی خواسته با زبان بی‌زبانی حرفی بزند و سرنخی بدهد.
او نوشته است: «ماهیت تاسف‌بار حادثه قتل میترا استاد هرچه باشد نمی‌تواند مسؤولیت کسانی را که در دو سال قبل به‌رغم اصرار و تذکر برخی دلسوزان و مراکز مسؤول، این چاه ویل را برای اصلاحات و نجفی حفر کردند، نادیده بگیرد.»
دلسوزان چه کسانی بودند، چه تذکری دادند، آیا منظور از چاه ویل ازدواج دوم نجفی بوده و یا اصرار عده‌ای برای شهردار شدنش و آیا واقعا دسیسه‌ای در کار بوده است؟ حالا نجفی در حالی که باید نگران جانش باشد اصلاح‌طلبان نگران وجهه خود هستند و بد نیست اگر روزی جواب این ابهامات را بدهند و روشنگری کنند.

رسانه ای/شفاف‌سازی یا ترور شخصیت؟ 

شاید این از نوادر روزگار بود که ماجرای قتل میترا و قاتل شدن نجفی لحظه به لحظه در نهایت شفافیت، رسانه‌ای می‌شد.
افکار عمومی حتی خبرنگاران عادت کرده‌اند که از ماجرا‌های این‌چنینی مدتی بگذرد و بعد از آن اطلاعاتی شبیه فیلم‌ها و مصاحبه‌هایی که پیرامون این پرونده منتشر شد، به دستشان برسد.
این بار خرق عادتی رخ داد و این برای عده‌ای عجیب بود، در عین حال برای عده‌ای جذاب که لذت می‌بردند از اطلاع‌رسانی‌های لحظه به لحظه، دوربینی که سایه به سایه نجفی حرکت می‌کرد، می‌رفت تا در خانه همسرش در برج آرمیتا،‌ پسر میترا را نشان می‌داد، با همسایه‌های او حرف می‌زد، با نجفی می‌رفت در ساختمان اداره آگاهی، او را در حال نوشیدن چای نشان می‌داد، آلت‌قتاله را که کلتی ۱۳ تیری بود می‌برد روبه‌روی دوربین صداوسیما و گلوله‌هایش را که هشت تا بود نشان مردم می‌داد، بعد هم با نجفی درباره انگیزه‌هایش از قتل حرف می‌زد و تقریبا چیزی را از قلم نمی‌انداخت.
این شیوه اطلاع‌رسانی نادر بود و برای صدا وسیما، رسانه‌های رسمی و حتی پلیس یک سنت شکنی محسوب می‌شد، شیوه‌ای که حالا هم بر آن نقد می‌شود و هم تحسین نثارش. از کسانی که نقد می‌کنند یکی محمد سلطانی‌فر، استاد ارتباطات دانشگاه علوم تحقیقات است، کسی که دولت‌های یازدهم و دوازدهم را بدشانس می‌داند به‌واسطه روی کار آمدن دولت ترامپ در آمریکا، زلزله‌های زنجیره‌ای، حادثه سانچی و بعد هم آتش‌سوزی پلاسکو و حالا هم ماجرای محمدعلی نجفی یکی از اعضای کابینه یازدهم.
او می‌گوید صدا و سیما از این حادثه اخیر با روی باز استقبال کرده و مایه تعجب عده‌ای شده چون حتی اگر یک فرد اقرار هم بکند دلیلی بر متهم بودنش نیست تا وقتی که دستگاه قضا حکم بر مجرم بودنش ندهد. سلطانی‌فر می‌گوید، صدا و سیما قصاص قبل از جنایت کرده است.
در مقابل اما امیدعلی مسعودی، کارشناس رسانه و عضو هیات علمی دانشگاه سوره مخالف این استدلال‌هاست. او رسانه‌ها را به دو دسته اصلی (رادیو،‌تلویزیون و رسانه‌های مکتوب) و شبکه‌های اجتماعی تقسیم می‌کند و توضیح می‌دهد در شبکه‌های خبری منبع خبر وجود ندارد برای همین مردم چندان به آن اعتماد ندارند و در نتیجه رسالت رسانه‌های رسمی مخصوصا صدا و سیما سنگین‌تر می‌شود، چون باید اخبار درست را منتشر کند و مانع ابهام افکار عمومی شود.
او حتی می‌گوید رسانه‌های رسمی باید این پرونده را دستمایه تحلیل قرار دهند که چرا فردی که سال‌ها در رده‌های بالای سیاسی و اجرایی قرار داشته، نتوانسته برمشکلات شخصی‌اش غلبه کند و به زندگی خصوصی‌اش سروسامان دهد. /جام جم

خروج از نسخه موبایل