خاورمیانه به یک نقطه غیرقابل بازگشت رسیدهاست
خبرهای فوری: در چند روز اخیر، خاورمیانه و جهان شاهد وقایع مهمی بود. ترور سردار سلیمان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و همرزمانش و همچنین ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی توسط امریکا وقایع مهمی را رقم زد. حمله موشکی ایران به پایگاههای امریکا در عراق از جمله این وقایع بود. این اولین حمله به نیروهای امریکا بعد از جنگ جهانی دوم بود. مسلما خاورمیانه و جهان آبستن تحولات متنوعی است.
به گزارش بخش سیاسی سایت خبرهای فوری، درگفتگو با محمود دلفانی آینده پژوه: خاورمیانه به یک نقطه غیرقابل بازگشت رسیده و هیچ کشوری نمیتواند خودش را کنار بکشد. برای ایران دشوار است که رویهای را که تاکنون داشته ادامه بدهد یا اینکه به صورتی که در برجام عمل کرد ادامه دهد. ایران اگر بلافاصله بعد از خروج امریکا از برجام و وارد شدن یک شوک استراتژیک به این کشور، به جای اتکا و اعتماد به اروپا و ادامه و حفظ آن به هر قیمت، یک ضد شوک را وارد میکرد و مثلا بدون خروج از آن، تعهداتش را تعلیق میکرد یا برداشتن گامهای رفع تعهدات را زودتر از این برمیداشت، معادلات منطقهای گونهای دیگر بود.
همانطور که مستحضرید امریکا چند روز پیش به سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس که به دعوت کشور عراق به این کشور سفر کرده بود، حمله کرد و ایشان و چند تن از همرزمان ایرانی و عراقیاش را به شهادت رساند. به نظر شما اهداف امریکا از انجام این حمله تروریستی چه بوده است؟
در امریکا هدف استراتژیک و راهبردی از به شهادت رساندن سردار سلیمانی، وجود نداشته و ندارد. این نظر بسیاری از کارشناسان بینالمللی است. من فکر میکنم که حتی تاکتیک حساب شدهای هم وجود نداشت. تاکتیکها موقعی موثر هستند که در چارچوب و بستر راهبردی طراحی و اجرایی شوند. مباحث زیادی مطرح شد مانند استیضاح ترامپ و انتخابات آینده و این مساله اگر رییسجمهور امریکا در جنگ باشد نمیتوان او را استیضاح کرد و بحث اینکه ترامپ به همه وعدهها و قولهایش عمل کرده است، جز مساله خاورمیانه و کاهش دادن نفوذ ایران ازجمله دلایل اقامه شده برای این اقدام است. مساله الان این است که یک اقدام تاکتیکی راهبردها را بهشدت تحت تأثیر قرارداده و حتی از آن پیشی گرفته است. ترامپ با ترور سردار سلیمانی میخواهد این طور وانمود کند که ضربه مهمی را برای منزوی کردن ایران به ویژه بعد از اتفاقاتی که در آبان ماه در ایران و عراق و لبنان افتاد، انجام داده است، آنها فکر میکردند با این ترور یک گام جلو میروند و با شهادت سردار سلیمانی باعث کاهش نفوذ ایران میشوند. میتوان گفت تمام تحلیلها و ارزیابیها نادرست از کار درآمد و همین نکته میتواند به روندی راهبردساز تبدیل شود، یعنی اینکه پس از حمله ایران به پایگاههای نظامی امریکا که از جنگ جهانی دوم از سوی یک کشور و نیروی نظامی آن انجام نشده بود، میتواند زمینهساز شکلگیری راهبردی جدید هم در امریکا، هم در ایران و حتی در سطح منطقه باشد. باید بگویم که سردار سلیمانی یک فرد نبود بلکه یک رویه و شیوه بود و با از بین رفتن این شیوه که شیوه خاصی هم بود و مبارزه با تروریست داعش و ایجاد ثبات نسبی در سوریه و افغانستان و عراق با از بین رفتن این رویه که برخی آن را معتدل میخواندند، احتمال اینکه این رویه ادامه یابد کم است و این هم باز ما را به سمت ابهام و گستردگی گزینهها میبرد. زیرا جایگزین این رویه را نمیدانیم گرچه گفته شده که اقدامات این سردار ادامهدار خواهد بود، حتی اگر به لحاظ راهبردی ادامه داشته باشد به لحاظ تاکتیکی خیلی به نظر من متفاوت خواهد بود و من تأکید میکنم الان در دورهای هستیم که واکنشها و تاکتیکهای کوچک میتواند مناسبات و تهدیدها و پیامدهای راهبردی زیادی داشته باشد.
واکنشها و سیاستهای ایران و امریکا پس از رخدادهای از پس از شهادت سردار سلیمانی چه سمت و سویی خواهد گرفت؟
به نظر من روندها و رخدادها به سمت شکلگیری یک راهبرد جدید و چند ساحتی از سوی ایران و امریکا در منطقه خاورمیانه خواهد بود. اگر توییتهای ترامپ و واکنشهای دولت امریکا را دنبال کنیم به ویژه سخنرانی چهارشنبه او را کاملا متوجه خواهیم شد که امریکاییها ضمن ادامه و تشدید فشار حداکثری سیاسی و اقتصادی، رفتن به سمت و سوی یک «مذاکره بزرگ» است. این تغییر راهبرد کاملا قابل رصد میباشد.
چرا امریکاییها این مساله را قبل از به شهادت رساندن سردار سلیمانی مطرح نکردند؟
اول اینکه امریکاییها در تغییر راهبردی هیچ محدودیتی ندارند یعنی بر اساس منافع اقتصادی و سیاسی خود راهبردهایشان را تغییر میدهند و به هیچوجه به هر قیمتی یک سیاست را ادامه نمیدهند.
دوم اینکه برخی از تغییرات راهبردی از پس رخدادها یا بهاصطلاح «شوک استراتژیک» به وجود میآید. ارزیابی من این است که اقدام تروریستی امریکا را میتوان یک شوک استراتژیک قلمداد کرد، البته یک اقدام تاکتیکی اشتباه که تبدیل به دو شوک استراتژیک شد. مثال میزنم مهمترین اتفاقی که افتاد و هیچ کس انتظار آن را نداشت تصمیم مجلس عراق برای خروج نیروهای امریکایی از خاک خودشان بود. به این پاسخ، شوک استراتژیک میگویند و این خیلی مهم است که دولت عراق در کوتاهترین زمان ممکن این اقدام را انجام دهد که واقعا پریشانی بزرگی را برای امریکاییها به وجود آورده است. بحث بعدی اعلان ایران در برداشتن گام پنجم در عدم اجرای تعهدات برجام و پس از آن حمله نظامی ایران به پایگاههای امریکایی در عراق است.
سرنوشت برجام پس از این رخدادها چه خواهد شد؟
تصور من از برجام این است که همان شبی که امریکا از برجام خارج شد و آن شوک استراتژیک را به ایران وارد کرد، برجام تمام شده بود، این مساله را بارها گفته و نوشتهام. اگر ما خودمان کمکم این طنابی که دور سیاست و اقتصاد ایران انداخت را محکم نمیکردیم و به امید اروپا و روسیه و چین، برجام را ادامه نمیدادیم شاید امروز به اینجا نمیرسیدیم.
امریکا شوکهای استراتژیک زیادی را به ایران وارد کرده است، آغازش از برجام بود، تحریم افراد و فشارهای شدید اقتصادی و سیاسی به ویژه شوکی که به ایران در تظاهرات ضد ایرانی در عراق به راه انداختند تا اینجا را خیلی موفق عمل کردند و ما خیلی ضعیف در مقابل امریکا عمل کردهایم و به این صورت که هرچه امریکا و اروپاییان جلوتر میآمدند ایران عقبتر میرفت. این را نیز بارها گفتهام که ایران به لحاظ استراتژیک نمیتواند روی هیچ کشوری حساب کند و ما فقط حدود یکسال با سیستم اینستکس وقت تلف کردیم، در حالی که پاسخگوی نیازهای ایران نبود و به هیچوجه نمیتوانست پادزهری در برابر تحریمهای امریکایی باشد و مثلا نفت درون آن قرار نمیگرفت و اساسا سازوکار اینستکس راهبردی نبود. ایران به لحاظ راهبردی تحریم شده بود و پیشنهاد و رویه اروپاییان یک پاسخ و راهحل نیمهکاره و غیرراهبردی بود و از اول نیز معلوم بود که نتیجه نمیدهد و ما گفتیم و کسان دیگری هم گفتند و اما دولت آقای روحانی به این امید که بتواند با اروپاییان کنار بیاید به راه خود ادامه داد.
واکنش و سیاست اتحادیه اروپا در مقابل برداشتن گام پنجم و رخدادهای پس از شهادت سردار سلیمانی چه خواهد بود؟
بعد از ترور سردار سلیمانی شاهد بودیم که بدترین و نارواترین مواضع، فرانسه و انگلستان و آلمان در مقابل این اقدام تروریستی گرفتند. من نمیدانم چند بار دیگر باید ایران از اروپا صدمه ببیند تا به این نکته مهم استراتژی برسد که از لحاظ استراتژیک و راهبردی نمیتواند به اروپا، روسیه و حتی چین تکیه کند.
بر این اساس چگونه میتوان تحلیلی در کوتاهمدت درباره خاورمیانه ارایه داد؟
تصور من این است که شرایط سیاسی و اقتصادی و روابط و مناسبات و شکلگیری کانونهای قدرت در این منطقه و خرده روندها و مگاروندها همگی به سمتی میرود که یک تغییر بنیادی در تمام حوزهها را ناچار و غیرقابل اجتناب میکند. اگر شما روند تحولات در ایران، عراق، لبنان، سوریه و عربستان سعودی و سایر کشورها را دنبال کنید درمییابیم که این مناسبات و شرایط ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک نمیتوانست به گونه گذشته ادامه پیدا کند.در این چارچوب ترور سردار سلیمانی و یا یک حرکت و شوک استراتژی دیگر میتواند آغاز روند تغییرات عمیق و سریع و راهبردی در منطقه باشد. گرچه هنوز نوعی پریشانی در حوزه مسائل راهبردی و تاکتیکی در کشورهای منطقه وجود دارد؛ البته به نظر میرسد که ایران و امریکا میدانند از این پس چه سیاست و راهبردی را اتخاذ کنند.
آیا این تغییرات راهبردی در ایران و امریکا هماکنون شکل گرفته؟
بخشهایی از راهبرد امریکا قابل مشاهده و بررسی است. پایان برجام و مذاکره با ایران به شیوه خود و بهطور مستقیم با کم کردن نفوذ و حضور اروپا، روسیه و چین. در این راهبردی تحریمهای اقتصادی و محدودیتهای سیاسی تشدید خواهد شد و از مناقشه نظامی تا حد امکان پرهیز خواهد شد. امریکا تلاش خواهد کرد نقش ناتو را در حوزه نظامی افزایش دهد و این یعنی فشار بیشتر به اعضای ناتو. البته به موازات آن امریکا تلاش خواهد کرد سیگنالهایی را به ایران به ویژه در حوزه سیاسی ارسال کند ضمن حفظ یا تشدید تحریمهای اقتصادی. امریکا میخواهد از حالت نه جنگ و نه صلح خارج شده و با توافق احتمالی با ایران، البته بر اساس منافع راهبردی خود، نفوذ و حضور خود رادر خاورمیانه تا حد امکان کم هزینه و پر فایده کرده همچنین نفوذ روز افزون روسیه در این منطقه حساس را مهار کند.
و سیاست راهبردی ایران چه خواهد بود؟
سیاست کنونی ایران، نه مذاکره و نه جنگ است که البته نمیتواند با توجه به شرایط و تحولات سیاسی و اقتصادی و نظامی منطقه تبدیل به رویکردی راهبردی شود. از یک طرف ایران از مناقشه نظامی پرهیز خواهد کرد و از طرف دیگر با تقویت «محور مقاومت» تلاش خواهد کرد که نیروهای ضد امریکایی در کشورهای منطقه را با هدف بیرون راندن نظامیان امریکایی از خاورمیانه بسیج کند. مساله مهم اما هدایت یا مهار این نیروهاست که امکان دارد تبدیل به یک چالش شود. با فشار حداکثری و اقتصادی سیاسی و همسو کردن کشورهای اروپایی حتی روسیه و چین، امریکا تلاش خواهد کرد که با ایران مذاکره کند، البته بسیار دور از ذهن است که این اتفاق در دوران ریاستجمهوری ترامپ به سرانجام برسد.
بر این اساس واکنش امریکا در مقابل بسیج و اقدامات نیروهای ضد امریکایی در منطقه و اساسا ماندن در عراق چه میتواند باشد؟
چیزی که احتمال دارد با آن رو به رو شویم، با توجه به ترکیب و مناسبات سیاسی عراق کنونی و با توجه به غیبت احزاب کرد و سنی در رأیگیری برخلاف امریکا و البته راهی که میتواند امریکا را از خروج از عراق نجات دهد، سیاست ایجاد اختلاف داخلی در عراق است و این قضیه بسیار مهم است و این یک گزینه جدی برای امریکاییها است. اگر فرض کنیم که ایران هیچ اقدام نظامی دیگر مقابلهای هم نکند گزینه ایجاد جنگ داخلی بر اساس قومیت و مذهب گزینهای جدی برای آنهاست و در این صورت قوای شیعه در عراق تحلیل میرود و امریکا میتواند در عراق بماند. از آن طرف هم احتمال دارد که امریکا با تقویت نیروهای داعش که هنوز کاملا در منطقه از بین نرفتهاند یا کمک به نیروهای مخالف حکومت مرکزی عراق جنگی داخلی در این کشور به راه بیندازد. آن زمان است که باید ببینیم محور مقاومت در برابر این جنگ داخلی که احتمال بروز آن در عراق زیاد است چه میکند، لبنان هم به همین شکل است. ما یک دو دستگی در کشورهای منطقه میبینیم و این زمینه را برای تداوم حضور امریکا و نیروهای خارجی ایجاد میکند.
در این میان حمله ایران به پایگاههای نظامی امریکا چگونه ارزیابی میشود؟
به لحاظ استراتژیک ایران مجبور بود که اقدامی را در مقابل امریکا انجام دهد؛ در مرحله اول اقدامی نظامی و در مراحل بعدی اقدامات سیاسی و تقویت احساسات و کنشهای ضد امریکایی در کشورهای منطقه. و ایران ناچار به واکنش بود البته شاید اگر یکی از کشتیهای ایران و یا یکی از پایگاههای ایرانی را امریکاییها هدف قرار میدادند، ایران مانند هماکنون که سردار سلیمانی را که تبدیل به نماد قدرت نرم و قدرت سخت ایران در منطقه بود ترور کردند تحت فشار نبود فشار از داخل و محور مقاومت، اگر ایران عکسالعملی را نشان نمیداد امریکا به هدف خود بسیار نزدیک میشد و البته به نظر من در صورت عدم واکنش نظامی ایران، نزد محور مقاومت و منطقه ضعیف میشد و این به لحاظ راهبردی در این مقطع بسیار به زیان ایران میشد. این را هم باید در نظر گرفت هرگونه اقدامات نظامی پراکنده از سوی کسانی که به خونخواهی سردار سلیمانی انجام شود امکان دارد به پای ایران نوشته شده و ایران چه بخواهد و چه نخواهد وارد تلافی و تلاقی با امریکا خواهد شد و تمام معادلات به هم بریزد. چنانچه هر اقدام نظامی در منطقه علیه امریکاییها صورت بگیرد انگشت اتهام به سوی ایران نشانه خواهد رفت و احتمالا واکنشهای بینالمللی را خواهد داشت و این همان چیزی است که ترامپ به دنبال آن است.
وضعیت خاورمیانه شکنندهتر از گذشته میشود؟
بله! چون راهبردها، راهبردهای رویارویی و هماوردی است. به شیوهها و اشکال مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی. آنچه مسلم است اینکه خاورمیانه قبل و بعد از شهادت سردار سلیمانی یکی نخواهد بود یا ما به سمت بینظمی بسیار شدید میرویم که از دل آن نظم نوینی به وجود میآید یا همین نظم از راههای سیاسی و به تدریج به نظم نوین تغییر شکل و کارکرد میدهد. نقشه سیاسی، نظامی، مذهبی، قومی و اجتماعی کشورهای منطقه نمیتواند تغییر و تحول مناسبات جدید را تحمل کند.
چندین بار به ایجاد نظم نوین خاورمیانهای اشاره کردید، تا چه حد امکان پدید آمدن آن وجود داد؟
هم اکنون به جایی در خاورمیانه رسیدهایم که نه نظم قدیم آن جواب میدهد؛ به لحاظ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و مذهبی و نه توان این هست که نظم جدیدی به وجود بیاید و البته منظور من از نظم، مناسبات و روابطی است که کشورها با هم دارند و هم اکنون هر اقدامی میتواند هم به شکل محدود باشد و هم میتواند منطقه را درگیر یک جنگ چند کشوری کند، به نظر میآید که این رویاروییهای نظامی خارج از خاورمیانه نباشد. ما تجربه سوریه را داریم که تمام کشورهای بزرگ به شکلی در این کشور به لحاظ نظامی و سیاسی فعال هستند و منافع خود را تعریف و تبیین کرده و از آن دفاع میکنند. کشورهایی مانند عربستان، امریکا، ایران و روسیه و… حضور داشتند. اگر هم جنگ گسترده چند کشوری باشد و تأسیسات و زیربناهای اقتصادی و پالایشگاهها و منافع نفتی بمباران شود این فقط مختص ایران نیست و ایران منتظر نمیماند این اتفاقات بیفتد و احتمال موج جدید بمباران پایگاههای امریکا درکشورهای مختلف از جمله کویت و عربستان و امارات وجود دارد و احتمال هدف گرفتن پالایشگاهها زیاد است. به نظرم ایران و امریکا نمیخواهند جنگ دوطرفه داشته باشند و هر یک تلاش میکنند از تمامی ظرفیتهای منطقهای و بینالمللی استفاده کنند که این البته میتواند خود عاملی بازدارنده در بروز جنگی گسترده شود. به نظرم روابط ایران و امریکا به نقطه تعیینکنندهای رسیده است و شکست خطوط قرمز و حریم راهبردی هر یک میتواند آغاز ایجادکننده سناریوهایی باشد که برخی از آنها امروز کاملا دور از ذهن و غیر قابل تصور تلقی میشود.مساله پارلمان عراق خیلی مهم است، حتی اگر اجرا نشود و امریکاییها بمانند. در نظر بگیریم یک شوک استراتژیک لزوما شما را به هدف نمیرساند بلکه زمان میخرد و فرصت میسازد یا فرصت و ابتکار عمل حریف را میگیرد. از واکنشهای متناقض امریکایی درباره مصوبه مجلس عراق میتوان نابسامانی در دستگاه دیپلماسی امریکا را مشاهده کرد. به نظرم ایران نیز اگر اندکی پس از اعلام خروج امریکا از برجام، اقدام به تعلیق تعهدات میکرد، کاملا یک شوک استراتژیک بر ایالات متحده وارد میساخت و امروز ایران مواجه با شدیدترین تحریمهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و حتی علمی و دانشگاهی است. برداشت دولت ایران این بود که خروج امریکا قابل جبران است و اینکه اروپاییان میتوانند آن را حفظ کنند که البته نتیجه را دیدیم. در نظر داشته باشیم که ایران تنها رقیب امریکا در منطقه نیست. حضور همهجانبه و روزافزون روسیه در منطقه، یک «تهدید راهبردی» برای منافع سیاسی و اقتصادی امریکا در درازمدت است. در این میان ایران میتواند با قدرت نرم خود، جایگاه خود را حفظ کند./اعتماد