به گزارش بخش سیاسی سایت خبرهای فوری، هرگاه نام اولین رئیسجمهور بعد از انقلاب میآید، ناخودآگاه همه را یاد استیضاح و برکناری او در مجلس اول میاندازد. ابوالحسن بنیصدر در دورانی سر کار آمد که کشور هنوز آرامش نیافته بود؛ اما خود او نیز با جدل با دیگر بزرگان انقلاب بر آتش آن اتفاقها اضافه میکرد. یکی از اتفاقهایی که در تاریخ ۴۰ساله اخیر ثبت شده است، مجادلات او با شهید بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور بود. بنیصدر هنگام پیروزی انقلاب، ۴۵ سال داشت. یک سال بعد و پس از استعفای دولت موقت، نخستین رئیسجمهور لقب گرفت و حتی فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت. او عضو شورای انقلاب نیز بود. شهید بهشتی نیز در آستانه انقلاب ۵۰ سال داشت و با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی، نایبرئیس آن شد و نقش مهمی در تصویب قانون اساسی داشت. او یک سال بعد از انقلاب، به فرمان امام خمینی، دومین رئیس دیوان عالی کشور شد که بالاترین مقام قضائی محسوب میشد و همزمان دبیرکل حزب جمهوری اسلامی نیز بود.
مرکز جدال این دو مقام را شاید بتوان از خاستگاه سیاسی آنان به دست آورد؛ آنجا که بهشتی و روحانیون همفکر او، حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کرده بودند؛ اما بنیصدر از سوی گروههای دیگر انقلابی حمایت میشد. حزب جمهوری اسلامی توانسته بود حدود ۶۰ درصد آرا را در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی به دست آورد و چند روز بعد، نمایندگان این حزب، اکثریت کرسی مجلس شورای اسلامی را نیز به دست آوردند. همین باعث شده بود مخالفان شهید بهشتی او را به انحصارطلبی متهم کنند. حالا بنیصدر بهعنوان رئیسجمهور در مقابل مجلسی قرار گرفته بود که طیفی از مخالفان او در آن حضور داشتند.
جدال در دانشگاه تهران
مهمترین تقابل این دو تفکر، حدود شش ماه بعد از شروع جنگ بین ایران و عراق، در ۱۴ اسفند سال ۵۹ در دانشگاه تهران رخ داد. روزی که بنیصدر در سالگرد درگذشت محمد مصدق در این دانشگاه سخنرانی کرد، باعث درگیریهای شدیدی بین طرفداران و مخالفان او شد؛ میتینگی که جریان سازمان مجاهدین خلق از متولیان اصلی برگزاری آن بود. حزب جمهوری اسلامی بهطور رسمی اعلام کرده بود با سیاستهای دولت در قبال جنگ مشکل دارد و اختلافها زیاد شده بود. آنها در بیانیهای در مهر ۱۳۵۹، برخلاف دیدگاه ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور و فرمانده وقت کل قوا که بر جنگ کلاسیک با تکیه بر نیروهای ارتش تأکید کرده بود، از ضرورت بسیج مردم و اعزام آنان به جبههها و جنگ مردمی گفته بودند.
بنیصدر در دانشگاه به شیوهای سخن گفت که طرفداران خود را راضی کند و البته جوری حرف زد که مخالفان را نیز تحریک کند. همین باعث شد مخالفانش سعی کنند بلندگوهای دانشگاه را قطع کنند. او در جایی از سخنرانی گفت: «امروز اینطور که به من گفتهاند، نیروهای انتظامی را نه باطوم دادند و نه وسیله دادهاند. لابد این هم جزء برنامه بوده است. بههرحال شما مردم آرامش خودتان را حفظ کنید. از برخورد تا میتوانید خودداری بکنید. اگر اخطار ما مفید واقع نشد، آنوقت نوبت شماست که وارد عمل بشوید. با آرامش دانشگاه را ترک بگویید و از خدا بخواهید که اینگونه اتفاقها بنای وحدت این ملت را متزلزل نکند و امروز بحمدالله بسیاری چیزها از حرکت اینها بر ما معلوم شد».در میانه سخنرانی نیز عدهای بهطور رسمی علیه
آیتالله بهشتی شعار دادند و گفتند: «سردسته چماقداران بهشتی»، «بنیصدر، بنیصدر حکم جهادم بده» و «ما پیرو قرآنیم، ما حزب (جمهوری اسلامی) نمیخواهیم».
بنیصدر نیز در واکنش به شعارهای جمعیت گفت: «دفعه پیش که صحبت کردم، عدهای تلفن کردند و نامه نوشتند که شما کوتاه آمدید. شاید حالا هم عدهای از شما بروید و همین کار را بکنید؛ اما بدانید که کار رئیسجمهوری خروسبازی و جنگ خروس نیست. کار رئیسجمهوری بیان حقایق و ایجاد آگاهی در مردم و کوشش است برای اینکه اساس وحدت در جامعه از بین نرود. آن مقدار از مخاطب هم که گفتم، در مقام این بود که عدهای هستند که بدون اطلاع و خودسر عمل میکنند و وقتی که شما اینها را به پای عدهای دیگر بنویسید، بر پای کشور است. ما باید هر چیزی را تحقیق کنیم و تا به آخر برویم و کشور خودمان را محیط امنی بگردانیم. اینکه رئیسجمهوری برای صحبت بیاید و عدهای با اسلحه سرد و گرم برای اخلال بیایند، این جمهوری، جمهوری نیست که بتواند دوام بیاورد. مگر اینکه شما مردم همانطوری عمل بکنید که کردند، از این پس هم باید به این چماقدارها که معلوم است چه کسانی هستند، بگویم که بدانید و چماقهایتان را هم بشکنید. مگر از کار مغز چه زیانی دیدید که آن را با چماق عوض کردید؟ بهجای چماقهایتان مغزهایتان را به کار بیندازید. آنوقت خواهید دید که جو اجتماعی ما تا کجا سالم، پاک و منزه خواهد شد».
فردای آن روز، روزنامه «جمهوری اسلامی» که به این حزب تعلق داشت، هواداران بنیصدر را به حرمتشکنی، زدن کف و سوت در ایام محرم و پارهکردن عکس امام خمینی(ره) متهم کردند. آیتالله خامنهای نیز که در آن دوران عضو ارشد حزب جمهوری اسلامی و نماینده این حزب در مجلس اول بود، به این سخنرانی واکنش نشان دادند و گفتند: «گروهکهای ضد اسلام از طرفی، گروهکهای ضد خط امام، سیاستمداران منزویشده از چشم مردم افتاده. این عناصر پلید و خبیث با یکدیگر یک واحد و یک طیف را به وجود آوردند. دیروز حادثه همین بود که گفتم». روحانیون حوزه علمیه قم نیز دست به راهپیمایی اعتراضی زدند و بازارهای قم و کاشان بسته شد.
۱۶ اسفند نیز آیتالله گلپایگانی تلگرامی به امام خمینی زدند و از اختلافها و درگیریهای اخیر ابراز نگرانی شدید کردند. این عکسالعملها رئیسجمهوری را بر آن داشت تا یک روز بعد نامهای خطاب به امام بنویسد. بنیصدر نوشت: «امروز دیگر همه میدانند که سازمان چماقداران را این آقایان میگردانند و با صراحت نیز تهدید میکنند. دایره تهدید دوربرد اینک نزدیک میشود و به نزدیکترین کسان شما رسیده است… تصمیم با شماست… اگر در این اوضاع مصلحت است که اینجانب بمانم، باید ترتیبی معین بفرمایید که هر روز یک بازی درنیاورند». سه روز بعد او دوباره نامه دیگری مینویسد: «لااقل یک بار هم شده در قول این آقایان شک کنید…».
نامه آیتالله بهشتی به امام
اختلافات میان دو قوه چنان مشخص و واضح بود که شهید بهشتی را بر آن داشت در ۲۲ اسفند ۵۹، به امام نامهای بنویسد و از دوگانگی موجود در میان بینش مدیران بگوید. او در این نامه نوشت: «…شاید برای شنیدن، این خبر تلخ و دشوار باشد که بسیاری از کسانی که در طول این سالها به مقتضیات طبیعت و ماهیت نظام اداری و رژیم شاهی، در همه سازمانهای لشکری و کشوری همواره در اقلیت بوده و زیر فشار اکثریت غربگرا یا شرقگرا بر این سازمانها به سر میبردهاند، هماکنون در جمهوری اسلامی… دوباره تحت همان اکثریت قرار گرفتهاند ولی این بار زیر حمایت همهجانبه رئیسجمهور و فرمانده نیروهای مسلح … امروز در جمهوری اسلامی با حمایت رئیسجمهور و همفکران ایشان در جبهه ملی و نهضت آزادی و با همدستی خلقیها همهجا سرکوب میشوند که به سرنوشت مؤمنان در جنگ اصحاب اخدود دچار گردند».
بهشتی در این نامه اینگونه مینویسد: «اگر اداره جمهوری اسلامی بهوسیله صاحبان بینش دوم را در این مقطع اصلح میدانید، ما به همان کارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این شاهد تلفشدن نیروها در جریان این دوگانگی فرساینده نباشیم». او همچنین در این نامه از پناهدادن رئیسجمهور به مخالفان حاکمیت اسلام گله کرده و از تلاشهای بنیصدر برای حذف مسئله رهبری فقیه در آینده خبر میدهد.
هیئتی برای تعیین تکلیف
امام برای بررسی قضائی این موضوع دستور صادر میکنند. ایشان در نامهای به اطلاع عموم میرساند که برای صیانت کشور و جمهوری اسلامی در این موقع حساس و برای حفظ مصالح اسلام و مسلمین مطالب زیر ابلاغ میشود:
۱- معیار در اعمال نهادها قانون اساسی است و تخلف از آن برای هیچکس چه متصدیان امور کشوری و لشکری و چه اشخاص عادی جایز نیست و متخلف به مردم معرفی میشود و مورد مؤاخذه قرار میگیرد. بنابراین، دخالت هریک از مقامات در امور مربوط به مقامات دیگر برخلاف قانون است و دخالتکننده به مردم معرفی میگردد.
۲- مقامات فعلی، ریاستجمهوری، دولت، ریاست دیوان عالی، دادستانی کل کشور، مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، قانونی میباشند و کسی حق ندارد در مصاحبهها و نطقها و رسانهها به یکی از این مقامات توهین و یا آنان را تضعیف نماید؛ و متخلف به ملت معرفی و مورد مؤاخذه قرار میگیرد.
۳- به همان نحو که آقای رئیسجمهور را به فرماندهی کل قوا منصوب نمودم، باید ایشان را به این مقام بشناسند و فرماندهان قوای مسلح از ایشان بر طبق مقررات اطاعت کنند.
۴- شورای دفاع بهنحویکه در قانون اساسی است، مأمور میشود و نمایندگان اینجانب آقای خامنهای «۱» و آقای چمران «۲» میباشند.
۵- مسائل دفاع در شورا مطرح و رسیدگی میشود و پس از تصویب، تصمیم در اجرا با فرماندهی کل قواست و قوای مسلح باید اوامر ایشان را اجرا نمایند.
۶- برای رسیدگی به شکایات نسبت به مسائل جنگ و سایر مسائل مورد اختلاف بین مقامات جمهوری اسلامی، هیئتی تعیین خواهد شد مرکب از یک نماینده از طرف رئیسجمهور و یکی از طرف دیگر و یکی از سوی اینجانب که کوشش در حل شکایات نمایند و رأی اکثریت هیئت مذکور معتبر است؛ و در صورت تخلف یکی از مقامات، باید متخلف را به مردم معرفی کنند و مورد مؤاخذه قرار گیرد.
۷- چون در سخنرانیهای رئیسجمهور، نخستوزیر، رئیس دیوان عالی کشور، رئیس مجلس شورای اسلامی، گروههای منحرف و مخالف با جمهوری اسلامی توطئه کرده و موجب فساد میشوند، اینان تا پایان جنگ تحمیلی سخنرانی نکنند. مصاحبههای سالم و سازنده و ارشادی مانع ندارد.
۸- از آنجا که روزنامهها و رادیو – تلویزیون عاملی مهم برای ارشاد یا تفرقه و نفاق هستند، هیئت سهنفری فوق، آنها را دقیقا مورد بررسی قرار میدهند و درصورتیکه دو نفر از هیئت مذکور، آنها را مضر تشخیص دهند، مراتب را به مردم ابلاغ و به دادستانی کل کشور اطلاع میدهند تا به وظیفه قانونی عمل کند.
۹- اکیدا از مقامات رسمی خواستارم تا با کمک یکدیگر مشکلات کشور را حل نمایند و برادرانه با یکدیگر همکاری نمایند.
۱۰- ائمه جمعه و جماعات- ایدهم الله تعالی- در خطبهها و منابر و سایر گویندگان کوشش فرمایند که آرامش در کشور برقرار باشد و از هر سخنی که موجب نگرانی مردم و تفرقه شود خودداری نمایند و مردم را در پشتیبانی از ملت و تمام ارگانهای جمهوری اسلامی و نهادهای انقلابی و قوای مسلح و مردمی تشویق فرمایند».
پس از این اتفاقات بود که امام خمینی هیئتی سهنفره برای مشخصشدن دلایل این اتفاق تشکیل دادند که این هیئت در ۱۲ خرداد سال ۶۰، قانونشکنی ابوالحسن بنیصدر را علت اختلافات ۱۴ اسفند سال ۵۹ دانست که او این رأی را رد کرد. چندی بعد، امام خمینی نیز در سخنرانی خود گفتند: «قانون معین شده است. نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری، قانون تو را قبول ندارد».
چرخ روزگار اما چنان چرخید که مجلس اول اکثریت حزب جمهوری اسلامی را داشت و در ۳۱ خرداد ۶۰ رأی به برکناری بنیصدر داد. دو روز بعد محمد حسینیبهشتی، محمدعلی رجایی و اکبر هاشمیرفسنجانی اعضای شورای موقت ریاستجمهوری را تشکیل دادند. اما پنج روز بعد بهشتی در بمبگذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی به همراه ۷۲ نفر دیگر به شهادت رسید. حادثهای که سازمان منافقین مسئولیت آن را پذیرفت، همان سازمانی که از برگزارکنندگان میتینگ دانشگاه تهران بود./شرق