چه کسی باید ادعاها درباره «احمد متوسلیان» را بررسی کند؟
خبرمهم: سرنوشت متوسلیان، موسوی، اخوان و رستگارمقدم دیگر به یک موضوع مناقشهای تبدیل شده است. از یک سو ادعاهایی در مورد شهادت و محل دفن آنان مطرح و از سوی دیگر همچنان بر زنده بودن آنان تاکید میشود. بالاخره چه نهاد یا کمیتهای باید این ادعاها را بررسی کند؟
به گزارش بخش سیاسی سایت خبرمهم، سرنوشت متوسلیان، موسوی، اخوان و رستگارمقدم دیگر به یک موضوع مناقشهای تبدیل شده است. از یک سو ادعاهایی در مورد شهادت و محل دفن آنان مطرح و از سوی دیگر همچنان بر زنده بودن آنان تاکید میشود. بالاخره چه نهاد یا کمیتهای باید این ادعاها را بررسی کند؟
روز گذشته همزمان با ایام سالگرد ربایش احمد متوسلیان فرمانده اسبق لشکر محمدرسولالله و فرمانده نیروهای اعزامی به سوریه و همراهانش، بار دیگر ادعایی در خصوص سرنوشت آنان در رسانهها منتشر شد. ادعایی که تازگی نداشت و پیش از آن هم مطرح شده بود.
در سالهای گذشته ادعاهای مختلفی در خصوص به شهادت رسیدن و زنده بودن احمد متوسلیان و همراهانش منتشر شده است؛ به گونهای که مرتبطان با این حوزه را در دو دسته مخالف روبروی هم قرار میدهد. عدهای معتقدند که متوسلیان و همراهانش به شهادت رسیدهاند و در مقابل عدهای دیگر معتقدند که آنان همچنان زنده و در زندانهای رژیم صهیونیستی در اسارت هستند.
در چند دهه گذشته کمیتههای مختلفی جهت پیگیری سرنوشت آنان تشکیل شد، اما گزارشهای دقیقی از پیگیریهای آن کمیتهها برای اطلاع افکار عمومی در رسانهها منتشر نشد. به نظر میرسد در ابتدا لازم است گزارشهای پیگیریهای آن کمیتهها منتشر شود و سپس کمیته جدیدی برای بررسی دقیق تمام ادعاها اعم از زنده بودن، به شهادت رسیدن، محل شهادت و دفن آنان تشکیل و بالاخره سرنوشت این پرونده ۳۸ ساله مشخص شود.
روزشمار ادعاهای متناقض
“حمید داودآبادی” نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس و از رزمندگان یگان محمد رسول الله (ص) در دوران جنگ تحمیلی از جمله کسانی است که معتقد است متوسلیان و همراهانش به شهادت رسیدهاند. او در کتاب «کمین جولای ۸۲» روزشمار ربع قرن گروگانگیری چهار دیپلمات ایرانی (۱۳۶۱ تا ۱۳۸۴) را تدوین کرده است. در ادامه به برخی از ادعاها که در این روزشمار به آن اشاره شده و آخرین آن مربوط به سال ۸۴ است، میپردازیم:
۱۰ خرداد سال ۱۳۶۹ روزنامه اطلاعات نوشت: «بهدنبال پیگیریهای جمهوری اسلامی ایران در مورد سرنوشت گروگانهای ایرانی در لبنان، طی روزهای اخیر از سوی منابع معتبر کسب اطلاع شد که گروگانهای ایرانی زندهاند.»
۴ آذر ۱۳۶۹ “ایلی حبیقه فرمانده سابق نیروهای فالانژ (عامل ربایش احمد متوسلیان و همراهانش) در واکنشی به اظهارات سمیر جعجع فرمانده نیروهای فالانژ مبنی بر رد اتهام خود در قتل چهار دیپلمات گروگان ایرانی، جعجع را مسئول کشتار آنان خواند.” او در واقع ادعا کرد که آنان به شهادت رسیدهاند.
۹ شهریور ۱۳۷۰ هفتهنامه لبنانی الشراع نوشت: «برخی از محافل عربی بر این عقیدهاند که گروگانهای ایرانی هماکنون در اسرائیل بهسر میبرند.»
محمدکاظم خوانساری رئیس بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی وزارت خارجه نیز که در لبنان به سر میبرد، فردای آن روز تاکید کرد چهار ایرانی ناپدید شده در لبنان، مطمئنا زنده هستند.
۲۷ تیر ۱۳۷۳ خانم موسوی (مریم مجتهدزاده) همسر محسن موسوی کاردار ربوده شده ایرانی در لبنان گفت: «در گفتگو با مقامهای لبنان، آنها اطمینان دادند که براساس اعترافات سمیر جعجع رهبر فالانژیستهای لبنان، چهار دیپلماتهای ربوده شده ایرانی در سال ۱۹۷۸ از طریق دریا به اسرائیل منتقل شدند و در چنگال رژیمصهیونیستی زندانی هستند.»
شهریور ۱۳۷۵ اشمیتباور رئیس سازمان اطلاعات آلمان ادعا کرد که چهار گروگان ایرانی کشته شدهاند. البته وزارت امور خارجه این ادعا را رد و اعلام کرد آنان زندهاند.
۱۳ فروردین ۱۳۷۶ ایلی حبیقه یکی از وزرای لبنان خبرهای مربوط به کشته شدن چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی را در بیروت تکذیب کرد.
خرداد ۱۳۷۸ حجتالاسلام اختری سفیر اسبق ایران در دمشق خبر شهادت آنان را اعلام کرد.
۱۵ تیر ۱۳۷۸ سیدرائد موسوی فرزند سیدمحسن موسوی در گفتگو با روزنامه چمهوری اسلامی، اظهار داشته است که پدرش زنده و در زندان صهیونیستها میباشد.
۲۶ مرداد ۱۳۷۹ هفتهنامه الوطن العربی چاپ پاریس در گفتگو با روبیر حاتم مشهور به کبرا که در طول ۲۰ سال گذشته محافظ ایلی حبیقه فرمانده پیشین نیروهای لبنانی بوده و یکی از نمایندگان کنونی مجلس لبنان است، نوشت: «حبیقه پس از گذشت مدتی از گروگان گرفتن دیپلماتهای ایرانی، تصمیم گرفت آنان را به قتل برساند.»
۷ فروردین ۱۳۸۰ کمال خرازی وزیر امور خارجه گفت: «شواهدی در دست داریم که این افراد زنده هستند و در فلسطین اشغالی به سر میبرند.»
۱۱ بهمن ۱۳۸۲ هفتهنامه لبنانی الشراع نوشت: «چهار دیپلمات ایرانی به دست سرویس امنیتی گروه موسوم به نیروهای لبنانی که ایلی حبیقه مسئولیت آن را برعهده داشت، به قتل رسیدند.»
چند روز بعد کمال خرازی وزیر امور خارجه اعلام کرد که چهار دیپلمات زنده و در اسرائیل هستند.
۶ اسفند ۱۳۸۲ «راجی عبدو» از فرماندهان سابق فالانژیستهای لبنان ادعا کرد که دیپلماتهای ربوده شده کشته شدهاند.
۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۳ یک روزنامه صهیونیستی مدعی شد ۴ دیپلمات ایرانی ربوده شده در لبنان کشته شدهاند.
۲۱ تیر ۱۳۸۳ سیدرائد موسوی بر اساس گفتههای یک آزادشده از زندانهای رژیم صهیونیستی، گفت: «پدر من زنده است.»
از سال ۸۴ به بعد نیز ادعاهای مختلفی در مورد سرنوشت این چهار نفر مطرح شد. این موضوع در خرداد ماه سال ۹۵ و با انتشار گفتگویی از سردار دهقان وزیر وقت دفاع، بازتاب بسیاری در میان مردم پیدا کرد. سردار دهقان اعلام کرد: «ادعای ما این است که اینها زنده و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند و مدارکی دال بر این موضوع وجود دارد.»
او البته یک سال بعد و در دی ماه سال ۹۶، توضیح داد: «ما میگوییم فالانژها آنها را تحویل اسرائیل دادهاند. اسرائیل یا اینها را تحویل گرفته و در اختیار دارد و یا آنها را گرفته و شهید کرده است؛ بنابراین رژیم صهیونیستی باید اعلام کند و بگوید که یا این چهار نفر را شهید کرده و مسئولیتش را بپذیرد یا بگوید من اصلاً آنها را تحویل نگرفتهام. اصلاً تا به امروز چیزی تحت عنوان اینکه اینها در اختیارشان قرار گرفته یا نه از جانب آنها گفته نشده است.
با توجه به مباحث گفته شده موضع ما در این باره در جمهوری اسلامی چیست؟ ما میگوییم زنده و در اختیار رژیم صهیونیستی هستند و باید آنها را تحویل ما بدهند. این موضعی است که ما داریم و یک موضع سیاسی است. یک موضع عملیاتی و اقدامی نیست یعنی ما به عبارتی رژیم صهیونیستی را مسئول سرنوشت این افراد میدانیم. یا بیاید اسنادش را تحویل دهد و یا خودشان را تحویل دهد. ما میگوییم آنها زنده هستند. حالا اگر یکی بگوید زنده نیستند به این خاطر است که نمیخواهد مسئولیت موضوع را برعهده بگیرد.»
کمیتههای پیگیری
وزارت امورخارجه بنا بر ماهیت اتفاق و مسئولیتی که برعهده دارد، از ابتدا پیگیر سرنوشت این چهار نفر شد. علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در روز ۲۷ تیر ۱۳۶۱ با ارسال نامهای برای شفیق وزان نخستوزیر جمهوری لبنان، مسئولیت ربوده شدن و اسارت هیئت دیپلماتیک ایران توسط فالانژیستها را متوجه دولت لبنان دانست و خواستار انجام اقدامات جدی و پیگیر در این رابطه شد.
خانوادههای گروگانهای ایرانی نیز پیگیر این موضوع شد. آبان ماه سال ۱۳۶۹ خانواده گروگانهای ایرانی به منظور دیدار با «برایان کینان» گروگان آزادشده ایرلندی به ایرلند سفر کردند. آنان همچنین چند روز بعد با سفر به لبنان با مقامات آن کشور دیدار کردند.
آنان در سالهای ۷۳ و ۷۹ نیز به لبنان سفر کردند و در دیدار و گفتگو با مقامات لبنانی پیگیر این موضوع شدند.
در سال ۱۳۷۶ انجمن دفاع از زندانیان که یک سازمان حقوقی انساندوستانه است و در فلسطین اشغالی فعالیت میکند، اعلام کرد چهار ایرانی زنده هستند و پرونده آنان را پیگیری خواهد کرد.
در سال ۱۳۸۰ و پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری، خانوادههای گروگانهای ایرانی در نامهای به رئیسجمهور وقت، نکاتی را ذکر کردند. چند روز بعد خانواده کاظم اخوان خواستار تشکیل کمیته مشترک حقیقتیاب شد و خانوادهها در روز ۱۹ تیر با رئیس وقت مجلس شورای اسلامی دیدار کردند. رئیس مجلس در آن دیدار از تشکیل کمیتهای در مجلس خبر داد؛ کمیتهای که البته با نام هیئت و یک سال بعد از سوی کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس ششم به ریاست محسن آرمین جهت تهیه گزارشی پیرامون آخرین وضعیت چهار ایرانی ربوده شده در لبنان تشکیل شد.
خانواده گروگانهای ایرانی در خرداد سال ۸۲ در نامهای به سیدمحمد خاتمی از عدم پیگیری مسئله چهار گروگان، در سفر رئیسجمهوری به لبنان، انتقاد کردهاند. آنان همچنین با انتشار بیانیهای، از اینکه این موضوع پس از ۲۱ سال، هنوز در دستور کار مسئولان قرار نگرفته است، ابراز تاسف شدید و انتقاد کردند.
اردیبهشت سال ۸۳ سیدرائد موسوی سخنگوی خانوادههای دیپلماتهای ربودهشده اعلام کرد که روند پیگیری وضع دیپلماتها کند است… مسئولان ناامیدمان کردند و خودمان کمیته پیگیری تشکیل دادیم. او همچنین گفت: «در تمام مدت ریاستجمهوری آقای خاتمی، بارها از ایشان برای مشخص شدن وضع دیپلماتهای ربوده شده ایرانی، خواستار ملاقات حضوری شدهایم که تاکنون این اقدام عملی نشده است و این نشان میدهد که تلاشی برای روشن شدن وضعیت آنها صورت نمیگیرد.»
یک هفته بعد کمیته ملی پیگیری سرنوشت چهار ایرانی، با دستور رئیسجمهور و به ریاست علی ربیعی مسئول دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد.
اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هفتم گزارشهای وزارت امور خارجه درباره سرنوشت ۴ دیپلمات ربوده شده را قانعکننده ندانستند و عنوان کردند این موضوع را با اولویت در کمیسیون امنیت ملی دنبال خواهند کرد. منوچهر متکی رئیس کمیته دفاعی مجلس در مرداد ماه سال ۸۴ خبر داد که کمیسیون امنیت ملی کمیتهای ویژه برای پیگیری سرنوشت چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی طراحی کرده است. متکی زمانی هم که متصدی وزارتخانه امور خارجه شد، پیگیر این پرونده شد.
در سال ۸۵ پروندهای با همین موضوع در دادستانی کل کشور تشکیل و دادستان پیگیر این موضوع شد.
برای مدتی صالح کاظمینیا دبیر کمیته پیگیری سرنوشت چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی در لبنان شد. او در سال ۸۶ گفت: این دیپلماتها بطور قطع زنده و در زندانهای رژیم صهیونیستی هستند.
در نهایت وزارت خارجه روز گذشته در بیانیهای در این خصوص عنوان کرد: «ایران مجددا بر پیشنهاد خود مبنی بر تشکیل کمیته حقیقتیاب از سوی صلیب سرخ جهانی تاکید دارد.»
در سالهای گذشته تنها خانوادههای چهار گروگان ایرانی گزارشهایی از پیگیریهای خود منتشر کردند، اما از پیگیریها و تحقیقات دیگر کمیتهها و نهادها اطلاعات دقیقی برای اطلاع افکار عمومی منتشر نشد.
و اما آخرین ادعا…
احسان محمدحسنی مسئول سازمان هنری رسانهای «اوج» روز گذشته در یادداشتی که در رسانهها منتشر شد، عنوان کرد: «و حالا پس از ۳۸ سال از واقعه تلخ ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی، به جای تجسم و تصور و تخیل، خبر آوردهاند که فاتح راستین خونینشهر، حاج احمد متوسلیان و سه همرزم او «سیدمحسن موسوی»، «تقی رستگار مقدم» و «کاظم اخوان» پس از ربوده شدن و سپری کردن ایام کوتاهی در اسارت نیروهای مزدور شبهنظامی فالانژ وابسته به رژیم صهیونیستی، در ساحل مدیترانه تیرباران شدهاند و محل دفن ایشان هم مشخص است.»
این گفته او اگرچه مسئله تازهای ندارد ولی بسیاری از فعالان فضای مجازی و حتی برخی رسانهها را به این اشتباه انداخت که گویی خبر تازه ای از حاج احمد و همارهاشن رسیده و قرار است پیکر این عزیزان بزودی به کشور بازگردد!
حال سوال این است که نهادهای مسئول به خصوص وزارت امورخارجه تاکنون چه اقدامی برای شناسایی آن محل و بررسی صحت و سقم این ادعاها انجام دادهاند؟
بلاتکلیف ماندن این ادعاها و عدم بررسی آنها پیامدهایی را به همراه داشته و دارد که ضرورت ایجاب میکند به آنها توجه و با تشکیل کمیتهای حقیقتیاب چه در ایران و چه در لبنان، ادعاها به دقت بررسی و به افکار عمومی اطلاعرسانی شود.
نخست اینکه این پرونده یک پرونده سیاسی و دیپلماتیک است که در یک سوی آن رژیم صهیونیستی و در سوی دیگر آن کشور لبنان قرار دارد. به سرانجام رسیدن این پرونده میتواند ادعای ما علیه صهیونیستها را به اثبات برساند و وزارت امور خارجه در مجامع و محاکم با قدرت بیشتری پیگیر محکوم کردن رژیم صهیونیستی در این ماجرا باشد.
دوم اینکه مردم و افکار عمومی انتظار دارند از سرنوشت قهرمانان خود مطلع شوند و بدانند که آیا احمد متوسلیان و همراهانش زنده هستند یا اینکه به شهادت رسیدهاند؟ ضمن اینکه عدم رسیدگی به این ادعاها، موجب بیاعتماد مردم نسبت به مراجع رسیدگیکننده و پیگیر خواهد شد.
سوم اینکه خانوادههای این چهار نفر و همرزمان آنان سالهاست که منتظر خبری از سرنوشت فرزندان و فرمانده خود هستند. همین مسئولیت اخلاقی نیز کافی است تا مسئولان نسبت به تشکیل یک کمیته جدی برای پیگیری این ادعاها اقدامی انجام بدهند و پس از ۳۸ سال تکلیف این پرونده را بالاخره مشخص کنند؛ کاری که به نظر نمیاید چندان پیچیده باشد.
به هرحال هر ساله افرادی میآیند و ادعاهایی میکنند و میروند؛ آیا نباید کمیته و یا مرکزی برای پیگیری و راستیآزمایی این ادعاها باشد؟/تسنیم