به گزارش بخش سیاسی سایت خبرهای فوری، شهر ۹ میلیون نفره تهران در کنار لندن در رده ۳۳م پر جمعیتترین شهرهای جهان قرارگرفته است.خلاء نگاه به تهران به مثابه یک شهردولت در سپهر مدیریتی پایتخت ایران کاملا محسوس است.
شهردولتهایی مانند سنگاپور، هنگکنگ و یا قطر موفق شدهاند از توسعه پایدار الگویی ارائه دهند که در دو دهه اخیر مورد استقبال کلانشهرهایی مثل نیویورک، لندن، مومبای و … قرار گرفته است.
براساس این الگو، نگاه جامع و کلان،به ابَر چالشهای شهر معطوف میگردد، ابرچالشهایی که جز با چنین رویکردی قابل گرهگشایی نیستند.
مشکلات و معضلات حوزههای حمل و نقل عمومی، توسعه پایدار انسان محور، محیط زیست و پسماند را میبایست با کلاننگری و مشارکتپذیر مرتفع ساخت. بازسازی مدل مالی و تغییر پارادایم درآمدی شهرداریها و توجیه پذیر شدن سرمایهگذاری شهری برای بازارهای مالی، ریشه و اساس این نوع مدیریت است.
تهران به عنوان پایتخت،از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و نحوه مدیریت شهری در پایتخت،الگویی خواهد شد برای سایر شهرها،براین اساس و در صورت موفق بودن مدیریت شهری در اجرای برنامههای خود،بزودی شاهد تغییر نگاه مدیران شهری،به مسایل مرتبط با شهر و شهروندان خواهیم بود.
تغییر نگاه صرف عمرانی که در آن شهر مبدل به یک کارگاه ساخت و ساز میگردد،به نگاه انسان محور براساس زیست پذیر بودن و قابلیت حرکتی، علاوه بر افزایش کیفیت زیست، اثری مهم در افزایش میزان اعتماد عمومی خواهد داشت و همچنین ویترینی خواهد شد برای مقایسه نگرش مدیریتی و میزان کارآمدی در سطح کلان. این اتفاق موجب میگردد جریانهایی که توانستهاند آرای مردم را جلب کرده و بعنوان نمایندگان مردم بر نحوه عملکرد مدیر شهری نظارت میکنند،کارنامهای مثبت از عملکرد خود ارائه کنند و در هنگام قیاس ارکان مختلف کشور در حوزه تعیین استراتژی، برنامه ریزی،اجرا،میزان رضایتمندی و… سربلند بیرون آمده و از آن بعنوان پشتوانه و کارنامه در سایر اتفاقاتی که نیاز به تایید مردم دارد،بهره ببرند.
برای تعیین الگوی مناسب در خصوص مدیریت شهری میبایست از برنامههای مدیران موفق شهری در سایر کشورها و پس از تطبیق آنها با شرایط داخل،استفاده کرد.
برای تعیین الگوی مناسب در خصوص مدیریت شهری میبایست از برنامههای مدیران موفق شهری در سایر کشورها و پس از تطبیق آنها با شرایط داخل،استفاده کرد.
بطور مثال، بوریس جانسون و بلومبرگ شهرداران لندن و نیویورک توانستند با اعمال مشوقهای مالیاتی و سودآور ساختن سرمایهگذاری شهری،بر چالشهای اساسی درآمدی فائق آمده و بدین ترتیب شهر را مستقل از بودجه عمومی دولتهای مرکزی اداره کنند، این استقلال مالی توانست، مدیریت شهری را پویاتر و نسبت به شهروندان پاسخگو و متعهد سازد. معضل اساسی امروز تهران، عدم تناسب زیرساختهای خدماتی آن با نیازهای شهروندان است و پر کردن این فاصله با نگاه درآمدی براساس وابستگی به بودجههای دولتی،میسر نخواهد شد. این نوع نگاه و وابستگی به بودجههای دولت در یک دهه گذشته، موجب شده است که این فاصله نه تنها کاهش نیابد بلکه امروز شاهد عمیقتر شدن این شکاف نیز هستیم.
تامین بودجه صدها میلیون دلاری طرحهای توسعهای شهر تهران در شرایط فعلی،بطور حتم خارج از توان دولت مرکزی است و بدون جلب مشارکت بازار سرمایه و بخش خصوصی قابلیت پیشبرد نخواهد داشت.
از سوی دیگر، بودجه فعلی شهرداری نیز صرفا کفاف امور جاری اداری شهرداری را میدهد و با توجه به استخدامهای بی قاعده صورت گرفته، مدیریت شهری قادر نخواهد بود از آن برای تامین هزینهها ویا سرمایهگذاری در امور زیربنایی استفاده کند.
تجربه مدیریت شهری ۱۲ ساله حاکم بر تهران به خوبی نشان میدهد،تامین مالی پروژههای بلندپروازانه از طریق زدن چوب حراج به تمامی قوانین شهری و بلندمرتبهسازی،نتیجهای جز افزایش گسل تناسب خدمات شهری و شهروندان نداشته و صدالبته فسادبرانگیز نیز خواهد بود. پایتخت در شرایط کنونی عمیقا نیازمند یک رویکرد جدید مدیریتی است که در آن تهران به مثابه یک شهردولت، میبایست منابع مستقل درآمدی برای خود ایجاد کند و با تبدیل تهران به یک شهر سرمایهپذیر و شفاف، برنامههای در نظر گرفته شده برای مرتفع ساختن ابرچالشهایش را اجرا کند.
چنین رویکردی تنها با حضور یک شهردار مقتدر، مستقل و همراستا با رای مردم در اردیبهشت ۹۶ در رأس مدیریت شهری که اساس کار خود را بر استقلال ساختاری و مالی شهرداری گذاشته باشد،ممکن و میسر خواهد بود.
ادعای حل معضلات امروز تهران بدون وجود استقلال مدیریتی در مدیر شهری،بدور از واقعیت و ناممکن است. به یاد داشته باشیم،شهرداری نهادی عمومی و متعلق به مردم است و رویکرد سنتی که در آن شهردار را کارمند دولت و شهرداری را نهادی دولتی میداند هیچگاه نخواهد توانست راهکاری در جهت حل معضلات تهران ارائه کند، باید باور کنیم این شهر را با نگاه ملتسمانه به «دولت» نمیتوان اداره کرد.
نگاه مدیریت شهری میبایست معطوف به مبارزه با فساد ساختاری، ایجاد انضباط مالیکاهش هزینهها و افزایش بهرهوری از یک سو و مشارکت مالی شهروندان و سرمایهگذاران از سوی دیگر باشد.
تهران را با نگاه مالیاتی صرف و اعمال فشار بیشتر بر شهروندان نمیتوان به استقلال مالی رساند، افزایش مالیاتهای شهری باید محدود بوده و تنها پس از اعمال تمام سیاستهای انضباط مالی بعنوان آخرین راهکار در نظر گرفته شود.
شهر تهران باید بعنوان یک پلتفرم چند بعدی در اختیار فناوریهای نوآورانه قرار گیرد تا روحیه ریسک پذیری و اشتغال پایدار با هدف ایجاد درآمدهای امن شهری تحقق پذیرد.
باید به روح قانون شوراهای اسلامی شهر، که تحقق اراده مردم و تبدیل شهرداریها از نهادی حاکمیتی و وابسته به سازمانی عمومی و مستقل است و هر حرکتی خلاف این امر در واقع تعدی به روح قانونی مترقی و مردمسالارانه به حساب میآید،عمیقا باور داشته و براساس آن از حقوق همشهریان خود دفاع کنیم.