
غلامرضا بلندنظر در یادداشت متفاوتی که روز یکشنبه برای شرق نوشته، فهرستی از شرکای جرم محمدعلی نجفی را ردیف کرده است، با دلیل و تفسیر..
بخشهایی از این یادداشت مطول را میتوانید در ادامه بخوانید:
مقصر نخست، خود متهم است. به کارنامه و شخصیت او تا سال ۱۳۹۲ کاری نداریم که میگویند رویهمرفته مشعشع بوده است. از همین سال شروع میکنیم که او روی مواضع اصولی خود بهعنوان مسئولی از ستاد انتخابات یکی از نامزدهای ریاستجمهوری پا گذاشت و از خود چرخشی پاندولی بهجا گذاشت. اگر تغییر موضع او منشأ فرصتطلبی داشت که غیراخلاقی است و اگر به یافتن حقیقت تعبیر شود که این بیشتر به خوابنماشدن میماند.. گویا متهم به قتل را بعد از آن چندان رمق و انگیزهای نمیماند و حتی در مقطعی افسردگی دست میدهد تا اینکه اردیبهشتماه دو سال پیش فرامیرسد و دیدار پرراز با «دلبر»، ایشان را به «کام» خود میبرد؛ همان کامی که در استخدام دومنظوره نیش و نوش است و آخر پاییز، کدامیکبودن آن را معلوم میدارد.
شریک جرم بعدی مرحومه مقتوله است که خدای رحمان و رحیم او را ببخشد و بیامرزد. او سر راه عاقلهمردی سپیدموی ظاهر میشود که سن پدرش را دارد و از زمان ازدواج با همسر نخستش بیش از سن سرکار خانم نورسیده میگذرد. ایشان چه اصالتا و چه نیابتا پای در این وادی گذاشته باشد، نیک میدانسته است که بیش از آنکه همسر دوم به حساب آید، نقش هوو ایفا میکند و تهدیدی برای تلاشی خانوادهای که چهلوچند سال از قدمت آن میگذشته است، محسوب میشود
گفته شده است که در ماجرای غمبار مورد بحث، پای سرویسها در کار بوده است. اگر چنین است، شریک جرم بعدی آنها هستند. متخصصان میگویند، نهادهای امنیتی مانند سیستم ایمنی در بدن عمل میکنند. این سیستم که وظیفهاش دفاع از بدن در برابر عوامل خارجی است، چنانچه زیادتر از حد فعال شود، ممکن است به بافتهای خود بدن حمله کند و به آنها آسیب بزند. ماجرای استفاده از پرستو (honey trap) و گرگ سرخ چیزی زیبنده سازمانهای مخوفی چون کاگب و سیا و موساد و امآیسیکس و امثال آن است. به یاد میآورم که نخستین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در مصاحبهای در دهه ۶۰ اظهار کرد که وزارت متبوعش مجاز نیست ۹۰ درصد از روشهای متداول نهادهای اطلاعاتی و امنیتی جهان را به دلایل شرعی و اخلاقی به کار گیرد….
آنها اگر فقط بخشی از وصیتنامه درسآموز محمدعلی فروغی، نخستوزیر حکمتدان را در کتب درسی میگنجاندند و خود هم از آموزههای آن بهره میبردند، چهبسا دستکم تاریخ سیاسی بعد از انقلاب ما جوری دیگر رقم میخورد؛ بهگونهایکه فرزندان دهه ۶۰ به بعد ما امروز شاهد تصویر مبهوتکننده دستبندزده معلم اول خود و ابهت شکسته پیشکسوت دولتمرد کشورشان نمیبودند.. فروغی در فرازی از آن پندنامه چنین میگوید: «فرزندان عزیزم تصور نکنید از شما توقع دارم مرتاض باشید و خود را از هر تمتع و تنعمی محروم کنید… فقط سفارش من به شما این است که در هر مورد از جاده درستی و شرافتمندی خارج نشوید و از ننگ و عار احتراز کنید و هواهای نفسانی شما را غافل نکند، مخصوصا در معاشرت با زن احتیاط را از دست ندهید… بالاخره دلبستگی به زن نباید پیدا کرد، مگر آن زن که شخص او را به همسری اختیار میکند و در آن باب هم فوقالعاده محتاط باید بود»…