چرا برجام به اینجا رسید؟
خبرهای فوری: صنم وکیلی و نیل کویلیام از موسسه سلطنتی امور بینالملل چتمهاوس در تحقیقاتی تاثیرات کمپین اعمال فشار حداکثری دونالد ترامپ علیه ایران و قابلیتها برای مذاکرات آتی را بررسی کردهاند.
به گزارش بخش بین المللی سایت خبرهای فوری، رهبران کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و اسرائیل از همان ابتدای امر با امضای برجام مشکل داشتند و معتقد بودند که مسائل منطقهای نیز باید در هرگونه راهحلی برای بحران در نظر گرفته شوند و عدم رسیدگی به این مساله در برجام صرفا قدرت ایران را بیشتر میکند و نفوذ آن را در سراسر منطقه افزایش میدهد. رهبران کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس بر این باور بودند که توافق هستهای، ایران را به حمایت بیشتر از بازیگران غیردولتی در مغایرت با منافع این کشورها، ترغیب میکند. یکسری اتفاقات کلیدی از جمله بهار عربی در ۲۰۱۱ به بعد، جنگ سوریه و ظهور داعش در عراق و سوریه که در سالهای اولیه دهه رخ داده بودند و به سالهای پیش از برجام بازمیگشتند، نگرانیها درباره نفوذ فزاینده ایران در کشورهای منطقه را بیشتر میکردند.
واکنش دولت اوباما به جنبشهای موسوم به بهار عربی در سال ۲۰۱۱ اما رهبران کشورهای عربی را خشمگین کرد و حتی سبب شد درباره اینکه بهعنوان یک متحد بلندمدت در کنار ایالاتمتحده بمانند، دچار تردید شوند، چراکه عدم حمایت واشنگتن از حسنی مبارک، رئیسجمهوری وقت مصر را یک خیانت آشکار میانگاشتند.
در نتیجه، خیلی زود اعتماد خود را به دولت اوباما از دست دادند و تعهد احتمالی او به تامین امنیت خودشان در صورت رویارویی با تهدیدهای داخلی و خارجی را زیرسوال بردند. موضعگیری بیطرفانه دولت اوباما در قبال سرنوشت مبارک و رژیم او ماهیت مناسبات امنیتی ایالاتمتحده در منطقه خلیجفارس را زیرسوال برد. در همین حال که ناآرامیها در سوریه به سمت یک درگیری مسلحانه پیش میرفت، رهبران کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس از اوباما انتظار داشتند نهتنها استفاده از سلاح شیمیایی را بهعنوان «خط قرمز» تعیین کند، بلکه به براندازی بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه نیز کمک کند. رهبران کشورهای عربی در هر دو زمینه ناامید شده بودند و بار دیگر، اگرچه شرایط در سوریه با شرایط در مصر متفاوت بود، اینطور نتیجه گرفتند که ایالاتمتحده شریک امنیتی قابل اعتمادی نیست. اگرچه بسیاری از رهبران کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس به ورود تاثیرگذار و تعیینکننده روسیه به جنگ سوریه در سپتامبر ۲۰۱۵ که با هدف حمایت از دولت بشار اسد صورت گرفت، به دیده تردید مینگریستند، اما در خفا تمایل و آمادگی ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه را در حمایت از متحد خود تحسین میکردند. آنها تعهدات اوباما و پوتین به امنیت متحدانشان را با یکدیگر قیاس کردند و در این زمینه، پوتین را قابل احترام یافتند.
در همین حال، ظهور و پیشروی داعش در عراق و سوریه به تهدیدی اساسی برای رهبری منطقه بهویژه در کشورهای عرب سنی تبدیل شد. ابوبکر بغدادی، سرکرده داعش، در سال ۲۰۱۴ ادعا میکرد خلافت خود را با مرکزیت موصل راهاندازی کرده است و به این ترتیب، تبدیل به تهدیدی مستقیم برای مشروعیت رهبران کشورهای عربی جمهوری و سلطنتی شده بود.جنبشهای موسوم به بهار عربی و ظهور داعش بهطور توامان بحرانی برای دولتهای عراق و سوریه و دیگر کشورهای منطقه ایجاد کرده بودند که نهایتا به سیاست ضدانقلابی عربستان سعودی و اماراتمتحدهعربی انجامیدند.
هر دو کشور در پاسخ به درخواست دولت اوباما برای پایان دادن به سوءاستفاده از قدرت ایالاتمتحده، شروع به ایفای نقشی تهاجمیتر در مواجهه با اسلام سیاسی در کشورهای شاهد بهار عربی و مقابله با نفوذ ایران کردند. اگرچه روسیه نقشی تعیینکننده در ممانعت از شکست خوردن دولت بشار اسد داشت، اما ایران هم سرمایه نظامی سیاسی و نظامی قابلتوجهی در حمایت از متحدانش مصروف و در عین حال جای پای خود را از طریق شبکههای تجاری و گروههای نیابتی در محیط سوریه محکم کرد. ایالاتمتحده، اسرائیل و کشورهای عربی این مساله را مغایر با منافع خود یافتند و آن را بخشی از هدف گستردهتر رهبری ایران برای ایجاد یک «پل زمینی» بین تهران و دریای مدیترانه انگاشتند.
نگرانی کشورهای عربی درباره برجام
با چنین پیشزمینهای، توافق حاصل شده توسط دولت اوباما که تنها بر محدودسازی برنامه هستهای ایران تمرکز داشت و بهعنوان توافقی جامع طراحی نشده بود، موجبات نگرانی کشورهای عربی منطقه را فراهم آورد. اقدام ایالاتمتحده اقدامی انگاشته شده که به رونق اقتصادی ایران میانجامد و امکان پیشبرد سیاست منطقهای را برای دولت این کشور فراهم میآورد. به علاوه، در توافق پیشنهادی هیچ تلاشی برای رسیدگی به نگرانیهای فزاینده کشورهای عربی از جمله نگرانیهای آنها با تمرکز بر قابلیت موشک بالستیک ایران و حضور آن در عراق، سوریه، لبنان و یمن نشده بود.
البته دیدگاه کشورهای ضدانقلابی یعنی عربستان سعودی و اماراتمتحدهعربی در نتیجه دو برداشتی شکل گرفت که عمدتا نادرست بودند: اولی این بود که تصور میکردند چرخش ایالاتمتحده به سمت آسیا به معنای خودداری از مشارکت در خاورمیانه و بهویژه در خلیجفارس است؛ و دومی این که تصور میکردند حمایت نظامی ایالاتمتحده دیگر برای تضمین امنیت این کشورها در صورت مواجهه آنها با تهدیدی جدی کافی نیست. با این حال، در سالهای ریاستجمهوری اوباما، ایالاتمتحده ائتلاف علیه داعش را رهبری کرد که در حقیقت، ۸۰ کشور را گردهم آورده بود و با متحدان محلی در عراق و سوریه همکاری نزدیکی داشت و نهایتا در ماه مارس ۲۰۱۹ توانست این سازمان تروریستی را شکست دهد.
ایالاتمتحده همچنین کمکهای نظامی قابلتوجهی برای عربستان سعودی و امارات متحدهعربی در جنگ علیه حوثیها در یمن فراهم آورد.
کمکهای دولت ترامپ در حمایت از متحدان عربی حاشیه خلیجفارس در یمن به هیچ وجه با کمکهای دولت اوباما به آنها قابل قیاس نیست و این در حالی است که در کنگره آمریکا نگرانیهای فزایندهای درباره ماهیت این درگیریها ایجاد شده است. با توجه به چنین بستری جای تعجب ندارد که رهبران کشورهای منطقهای که به تازگی با یکدیگر متحد شدهاند، یعنی عربستان سعودی، اماراتمتحدهعربی، بحرین و تا اندازهای مصر به علاوه اسرائیل، از وعده انتخاباتی دولت ترامپ به «پاره کردن توافق هستهای» استقبال کردند. اقدامات ترامپ دستکم در اوایل دولت او در حمایت از عربستان سعودی، اماراتمتحدهعربی و اسرائیل این سیگنال را ارسال میکرد که دولت جدید در ایالاتمتحده نهتنها از بین بردن قابلیت ایران در تولید سلاح هستهای را در اولویت برنامههای خود قرار داده، بلکه به توانایی این کشور در گسترش قدرت و نفوذش در کشورهای عرب همسایه نیز خاتمه خواهد داد و برنامه موشک بالستیک ایران را متوقف خواهد کرد. /دنیای اقتصاد