بین المللی

چرا ترامپ می‌خواهد گرینلند را بخرد؟/ این کار شدنی است؟

خبرهای فوری: دو تن از نزدیکان دونالد ترامپ نیز در مصاحبه با نیویورک تایمز توضیح داده‌اند که ارزش گرینلند برای او، ارتباط این جزیره با امنیت ملی آمریکاست.

به گزارش بخش بین المللی سایت خبرهای فوری، گرینلند از آن جاها نیست که در یک روز معمولی اسمش در رسانه‌ها تکرار شود. اما گزارش روز جمعه وال‌استریت ژورنال درباره تمایل دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا به خرید گرینلند موجب شد تا همه نگاهها متوجه این جزیره یخ‌زده شمالگان شود.

در دنیای امروز، خریدن خاک کشوری توسط کشور دیگر غیرقابل تصور است. مسایلی مانند حاکمیت ملی یا حق تعیین سرنوشت از سویی و تصویر منفی از مرزگشایی و سخت‌گیری‌های حقوق بین‌الملل برای تغییر نقشه سیاسی کشورها از سویی دیگر، موجب شده‌اند تا اساسا سالهاست که کسی با چنین ادبیاتی درباره خاک کشورهای دیگر صحبت نکند.

درباره “خرید گرینلند” نیز، این موضوع به شکل رسمی از سوی دولت آمریکا مطرح نشده و مساله در حد یک گزارش مطبوعاتی باقی مانده. و طبیعتا هم حکومت محلی گرینلند و هم دولت دانمارک که گرینلند را بخشی از خاک خود می‌داند، خیلی سریع به موضوع واکنش منفی نشان دادند.

اما این به معنای پایان ماجرا نیست. موضوع فراتر از خریدن و فروختن گرینلند، به پرسشی بنیادین‌تر درباره اهمیت این جزیره و پرسش بزرگ “قطب شمال” گره خورده و به همین دلیل، پاسخ منفی دانمارک و گرینلند به ایده فروش این جزیره، تلاش برای تسلط بر آن را متوقف نمی‌کند.

گرینلند کجاست؟

گرینلند بزرگترین جزیره جهان است که به عنوان بخشی از سرزمین‌های اطراف قطب شمال یا شمالگان دسته‌بندی می‌شود. این جزیره که بین اقیانوس‌های منجمد شمالی و اطلس قرار دارد، بخشی از خاک دانمارک است و از خودمختاری ویژه بهره می‌برد.

مساحت این جزیره دو میلیون و ۱۷۰ هزار مترمربع است؛ یک و سه‌دهم برابر مساحت ایران. اما به رغم بزرگی گرینلند، آنچه که در نقشه‌های مسطح از این جزیره تصویر می‌شود، به شکل نسبی بزرگتر از دنیای واقعی است. علت این مساله هم تغییر شکل مناطق شمالی در این نقشه‌هاست.

با این حال بخش بزرگی از این جزیره به دلیل شرایط سخت آب و هوایی، خالی از سکنه است و در سراسر این سرزمین پهناور تنها ۵۶ هزار نفر زندگی می‌کنند. ۹۰% این گروه نیز قومی از اسکیموهای قطب شمال به نام “اینوئیت” هستند. حدود ۸۰% از گرینلند از یخ پوشیده شده و در برخی مناطق قطر این یخ تا چهار کیلومتر است.

این جزیره سالها مستعمره دانمارک بود. اما در جریان جنگ جهانی دوم و بعد از اینکه آلمان، دانمارک را اشغال کرد، آمریکا کنترل جزیره را به دست گرفت و آن را یک سرزمین “تحت‌الحمایه” نامید. بعد از جنگ، گرینلند دوباره به دانمارک بازگردانده شد تا اینکه در سال ۱۹۵۳، این کشور گرینلند را به خاک خود ضمیمه کرد.

گرینلندی‌ها در حال حاضر خودمختاری قابل توجهی دارند و به جز امور نظامی و سیاست خارجی، کنترل همه امور در دست خودشان است. بر اساس قانون اساسی، اگر مردم در رفراندومی خواستار استقلال شوند، کپنهاگ نمی‌تواند با آن مخالفت کند. اما در حال حاضر این جزیره از نظر مالی به دانمارک وابسته است و کپنهاگ از طریق یارانه‌هایش که تا نیم میلون دلار در سال است، به گرینلند کمک می‌کند.

گرینلند چه اهمیتی دارد؟

قبل از هر چیز، گرینلند منابع طبیعی دارد: سنگ آهن، سرب، روی، ذغال سنگ و حتی طلا و الماس. علاوه بر اینها برخی جغرافی‌دانان معتقدند که گرینلند بر روی یکی از بزرگترین منابع باقی‌مانده نفت جهان قرار دارد که احتمالا استخراجش در آینده به صرفه خواهد بود.

اما این بدان معنا نیست که گرینلند اقتصاد پویایی دارد یا در حال حاضر، بود و نبودش به نفع خزانه دانمارک است. برعکس، بر اساس تصمیمات حکومت محلی، این جزیره بر روی دست دولت دانمارک خرج می‌گذارد چرا که ساکنینش با مشکلاتی مانند بیکاری دست و پنجه نرم می‌کنند و در عین حال نظام خدمات حمایتی هزینه‌بر و دست و دل‌بازی دارد.

با این وصف چرا باید کسی مانند رئیس‌جمهوری آمریکا به فکر خریدن این جزیره باشد؟ به رغم اینکه برخی منابع طبیعی و پیش‌بینی‌ها درباره آینده این جزیره را از جمله دلایل احتمالی می‌دانند، اما فارغ از گمانه‌زنی‌ها نگاهی به اسناد وزارت دفاع آمریکا نشان می‌دهد که دولت‌های این کشور در ارتباط با مساله قطب شمال و تسلط بر منابع آن، نگرانی‌هایی دارند.

چنانکه در گزارش اخیر وزارت دفاع آمریکا به کنگره این کشور آمده، قطب شمال، محلی است که دیر یا زود به میدان رقابت قدرت‌های بزرگ تبدیل خواهد شد و استراتژی این کشورها از جمله چین و روسیه نیز در قبال این منطقه تهاجمی‌تر خواهد شد.

دولت آمریکا تخمین می‌زند که حدود ۲۲ درصد نفت و گاز جهان در قطب شمال قرار دارد و به همین دلیل، کنترل این منطقه یا تسلط بر بخشی از آن می‌تواند اثر قابل ملاحظه‌ای بر قدرت بازیگران جهانی داشته باشد. این میان، روسیه به دلیل جغرافیای کشور از امتیاز ویژه‌ای برای افزایش نفوذ بر قطب شمال برخوردار است. و البته چین نیز سرمایه‌گذاری قابل‌توجهی را در گرینلند آغاز کرده است.

اما حضور روسیه در قطب یا سرمایه‌گذاری‌های چین بدان معنا نیست که دست و پای آمریکا بسته است. آمریکا علاوه بر مالکیت آلاسکا که موجب می‌شود همچنان به عنوان بازیگر جدی در قطب شمال حضور داشته باشد، با کشورهای اسکاندیناوی و کانادا رابطه خوبی دارد و همواره در تلاش بوده تا گرینلند را نیز به زیر سلطه خود درآورد.

موقعیت استراتژیک گرینلند موجب شد تا آمریکا از زمان جنگ سرد، دولت دانمارک را راضی کند تا اجازه بدهد که در این جزیره حضور نظامی داشته باشد و ضمن ساخت پایگاه، رادارهایی را در آنجا تاسیس کند.

موفقیت آمریکا برای تسلط بر گرینلند و ساخت پایگاه نظامی در آنجا، نتیجه تغییر سیاست ۲۰۰ ساله بی‌طرفی دانمارک در پایان جنگ جهانی دوم بود. در این زمان این کشور کوچک اروپایی به پیمان ناتو پیوست و در واقع به یکی از یاران آمریکا در بلوک غرب تبدیل شد. یکی از ارزش‌های استراتژیک کشوری مانند دانمارک (کشوری که مساحتش در شمال اروپا از آذربایجان شرقی هم کمتر است) همین مالکیت گرینلند است.

آیا ترامپ می‌تواند گرینلند را بخرد؟

اهمیت استراتژیک گرینلند موجب شده تا تلاش کاخ سفید برای تسلط یا افزایش نفوذ بر گرینلند سیاست تعجب‌آوری نباشد. دونالد ترامپ حتی نخستین رئیس‌جمهوری نیست که به فکر خرید این جزیره و الحاق آن به ایالات متحده افتاده است.

دو تن از نزدیکان دونالد ترامپ نیز در مصاحبه با نیویورک تایمز توضیح داده‌اند که ارزش گرینلند برای او، ارتباط این جزیره با امنیت ملی آمریکاست. حتی یکی از نمایندگان جمهوریخواه کنگره به نام مایک گلگر در واکنش به بازتاب رسانه‌ای ایده خریدن گرینلند نوشت: “این ایده آنقدر که در تیترها به نظر می‌آید، ایده دیوانه‌واری نیست. این یک ابتکار هوشمندانه ژئوپولتیک است.”

به هرحال در نهایت چنین ایده‌ای به معنای قطع کامل دست چین و روسیه از این جزیره است که می‌تواند به یک امتیاز ژئوپولتیک قابل توجه برای آمریکا تبدیل شود.

ضمن اینکه اصولا آمریکا یدطولایی در خرید سرزمین‌های دیگر و الحاق این سرزمین‌ها به خاک خود دارد. آمریکا در قرن ۱۹ بخش پهناوری از سرزمین‌های آمریکای شمالی را به نام “لوئیزیانا” از فرانسه و ایالت کنونی آلاسکا را از روسیه خرید. آمریکا حتی برای بخش‌هایی از فلوریدا یا کالیفرنیا و تگزاس هم به کشورهای اسپانیا یا مکزیک پول‌هایی پرداخت کرده است.

اما از آن روزگار و مکانیزم بین‌المللی خرید و فروش‌هایی که تحت تاثیر نگاه امپراتوری‌های استعمارگر شکل گرفته بود، دهه‌ها گذشته است. سنت‌های حقوقی نوین با به رسمیت شناختن حق حاکمیت ملی برای همه جهانیان (فارغ از نژاد و میزان ثروتشان) موجب می‌شود که حتی صحبت از چنین خریدی نیز، غیرمعمول و چه بسا توهین‌آمیز به نظر برسد.

در عین حال چنین طرح ماجراجویانه‌ای، راه‌حل دموکراتیک و محکمه پسند هم دارد: اینکه گرینلندی‌ها با ابزارهایی مانند رفراندوم، به استقلال کامل دست یابند و سپس از طریق همین ابزارها، خود تصمیم بگیرند که به اتحاد ایالات آمریکایی بپیوندند؛ راه پر پیچی که فعلا نه چشم‌اندازی برای تحققش وجود دارد و نه ساکنین و نخبگان گرینلند تمایلی برای پیمودنش نشان داده‌اند.

جهت دریافت مهم‌ترین خبرها، ایمیل خود را وارد کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بخوانید:

دکمه بازگشت به بالا