انبار باروت
خبرمهم: هرروز اخباری مبنی بر نزدیک شدن به جنگ جهانی به گوش می رسد. بسیاری از تحلیلگران و محققان جرقه آغاز این جنگ بزرگ را " جنگ اوکراین " می دانند.
علی عبداللهینیا
به گزارش بخش بین المللی سایت خبرمهم، هرروز اخباری مبنی بر نزدیک شدن به جنگ جهانی به گوش می رسد. بسیاری از تحلیلگران و محققان جرقه آغاز این جنگ بزرگ را ” جنگ اوکراین ” می دانند. اما در خاورمیانه اخبار دیگری ست. بسیاری از کشورهای عربی از جمله امارات و عربستان سعودی می کوشند تا روابط خود را با آمریکا تقویت کنند و به عادی سازی با رژیم صهیونیستی بپردازند. هر روز بیشتر از پیش جبهه “عبری-عربی” نفس می گیرد تا دربرابرایران بایستد. در بین این احوالات دو رییس جمهور قدرتمند تصمیم گرفته اند به خاورمیانه بیایند. بایدن، رئیس جمهوری آمریکا، چند روز پیش به اراضی اشغالی رفت و پوتین، رییس جمهوری فدراسیون روسیه، ۲۸ تیر یعنی چند روز دیگر به تهران میآید. اما واقعا چه خبر است؟
پیش از آغاز جنگ اوکراین، ایران، روسیه و چین سعی کردند به هم نزدیک شوند. از جمله این فعالیتها ایجاد رزمایشهای مشترک و یا قراردادهای گوناگون نظامی و اقتصادی بود. این همافزایی داشت یک پیام به غرب مخابره میکرد که : شرق از هر زمان دیگری متحدتر است و ایران یکی از سه فرمانده شرق می باشد. در طرف دیگر برجام زخمی می خواست پا بگیرد. اما هر روز با آن مخالفتهایی می شد. مخالفی که بیشترین تعارض را با برجام داشت کسی نبود جز رژیم صهیونیستی. زیرا حس میکرد با بازسازی این قرارداد ، ایران از زیر بار فشار اقتصادی بیرون می آید و می تواند با شدت بیشتری با اسرائیل مقابله کند. اما غیر از اسرائیل، مخالفان دیگری هم در کار بودند. اما اینها چه کسانی بودند؟
کسانی که متحد ایران بودند اما زمانه و شرایط و منافع آنها موجب می شد تا با برجام دست و پا شکسته نیز مخالفت کنند. ایران نمیبایست به غرب نزدیک شود! به همین صورت برجام در لبه پرتگاه نابودی قرار گرفت و حال منتظر یک بیانیه پایان، به منزله یک هل برای سقوط است. اما بازهم پیام دیگری به غرب مخابره شد : ایران، در تیم شرق خواهد ماند و شرق پیشروی خواهد کرد.
اما باز گوشهای دیگر از بازی، اسرائیل میخواست از ترس همیشگی ، یعنی ترس نابودی و عدم مشروعیت، خلاصی یابد. تنها شانس می توانست به کمک آن بیاید. باید به سال ۱۳۹۳ (۲۰۱۴ میلادی) بازگشت. صنعا در آتش یک اختلاف داخلی می سوخت. آمریکا، عربستان و دولت وقت میخواستند جلوی آزادی خواهی انصارالله را بگیرند. کار به جایی کشید که منصور هادی ( رئیس جمهور خیانت کار وقت) فرار کرد و آمریکا، عربستان را مجاب کرد تا شروع کننده جنگی خونبار در یمن مظلوم باشد. چرا که به عربستان القا کردند قدرت گیری انصارالله، باعث افزایش نفوذ ایران در مرزهای حساس سعودی ها خواهد بود! و اینگونه آمریکا، عربستان را فریب داد. جنگ آغاز شد. جنگ روزها را همراه با خاک ساختن خانه ها و در زیر خاک بردن کودکان و زنان درنوردید. خون و اشک در هم آمیخته شد تا یادآور مصیبتی تاریخی در یمن باشد. اما برخلاف محاسبات، انصارالله داشت هر روز پیروزی بیشتری کسب می کرد و معادلات جنگ را به نفع خود تغییر می داد. شکست هر روز برای عربستان محتمل تر شد. عربستان و کشورهای همراه او این شکست را نه تنها فقط از طرف انصارالله و ملت یمن، بلکه ایران را هم در آن سهیم می دانستند. پس برای فرار از این شکست بیش از پیش به امریکا وغرب نزدیک شدند و نزدیکی به غرب و امریکا بدون دوستی با اسرائیل غیرممکن بود. امارات و یمن روابط پنهانشان را با اسرائیل آشکار کردند و عربستان در حال نزدیک شدن به این نقطه است. اکنون این هم گرایی به ایجاد جبهه ” عبری-عربی ” پیش می رود تا شاید بتواند در برابر ایران کمی خود نشان دهد. اما این کشورهای عربی خیلی چیزها از جمله منافع خود را از یاد برده اند.
موقعی که “هرتسل” با ایده متمرکز سازی یهودیان در یک کشور، طرح “صهیونیسم” را مطرح کرد و کتاب دولت یهود را نوشت، کمتر کسی از مسلمانان فکرش را می کرد، این ایده دامان اسلام را بگیرد! اما پس از جنگ جهانی اول و شکست عثمانی از متفقین، قیمومیت فلسطین به دست انگلیس افتاد. انگلیس میدانست همیشه نمیتواند در این منطقه با نظام امپریالیستی فعالیت کند. پس با طرح مرزهای مورد مناقشه برای خاورمیانه خواست علاوه بر اختلافات مذهبی و قومیتی، از اختلافات مرزی نیز بهره ببرد. اما عدم وجود یک متحد وفادار به غرب در خاورمیانه کاملا مشهود بود. از طرفی طرح صهیونیسم و میل شدید یهودیان به ساختن یک کشور یهودی، انگلیس را متقاعد کرد تا اسرائیل برای ایجاد بستری مناسب در خاورمیانه برای غرب به وجود آید. اما غیر از موضوع، یادمان نرود آرمان اسراییل فتح نیل تا فرات و به قولی بازسازی “اسرائیل بزرگ” است. انگار بسیاری از سران عرب موقعیت نیل و فرات را از یاد برده اند و یا نمیدانند حاکمیت اسرائیل بر این مناطق چه تاثیری بر زبان و دین مردم این مناطق دارد! اما این فراموشی و قدرتگیری رژیم صهیونیستی، این غده سرطانی، باعث افزایش نفوذ محور غرب در خاورمیانه خواهد شد و این مهم از چشم شرق دور نخواهد ماند.
پس کار به جایی می کشد که درگیری اجتناب ناپذیر خواهد شد و خاورمیانه در جنگی نو اما بزرگ تر خواهد سوخت و مانند همیشه سودش برای دیگران می شود و دودش برای چشم ما! چه بسا کانون جنگ جهانی سوم این خاورمیانه همیشه مهم و ملتهب خواهد بود و غرب و شرق در زمین خاورمیانه به مصاف یکدیگر بروند. تنها راه پیشگیری از این درگیری، مذاکره و گفت و گو با کشورهای عربی ست. گفت و گویی که مبتنی بر تاکید موکد بر مشترکات باشد. ایران باید به عربستان و یمن کمک کند تا از این جنگ بیهوده خلاص شوند و اینگونه کشورهای اسلامی علیه یک تهدید مشخص، یعنی اسراییل، بسیج گردند و منطقه را به سمت صلح و شکوفایی هدایت کنند.