بین المللی

چرا غرب به آغاز سریع مذاکرات وین اصرار دارد؟

خبرمهم: در طول هفته‌های گذشته درخواست‌های فراوانی از سوی پایتخت‌های غربی برای احیای سریع مذاکرات وین مطرح شده است اما ریشه عجله طرف غربی برای آغاز سریع‌تر مذاکرات برجامی چیست؟

به گزارش بخش بین المللی سایت خبرمهم، از سال ۲۰۰۳ تا همین امروز، مذاکره شاه‌بیت اظهارات دیپلماتیک مقامات سیاسی، دیپلماتیک و حتی نظامی غربی بوده است. حتی در تنش‌آمیزترین دوران برنامه هسته‌ای ایران باز هم اولویت اصلی با مذاکره بوده است. با این حال پس از آخرین دور مذاکرات وین و توقف آن با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران هنوز دور دیگری  از مذاکرات شکل نگرفته و تهران هنوز در حال ارزیابی اوضاع است.نکته جالب در این میان اصرار عجیب کشورهای غربی بر شروع سریع مذاکرات است. هم طرف آمریکایی و هم طرف اروپایی از فرصت محدود برای مذاکرات سخن می‌گویند و از مقامات ایرانی می‌خواهند تا سریع‌تر به میز مذاکره بازگردد.
در مقابل، مقامات وزارت امور خارجه ایران علی‌رغم تاکید بر شروع دوباره مذاکرات، هرنوع گفت‌وگویی بدون حصول یک نتیجه مشخص را رد می‌کنند.
این بار اول نیست که دو طرف در چنین شرایطی قرار گرفته‌اند. در سال‌های پیش از شروع مذاکرات برجام نیز بارها چنین خلایی برای شروع مذاکره شکل گرفته اما این بار اول است که غربی‌ها این چنین بی‌محابا از ایران برای حضور در میز مذاکره دعوت می‌کنند.

پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران

در مورد دلایل این اصرار تحلیل‌های فراوانی ارائه شده است. اولین نکته در این باره پیشرفت فناوری هسته‌ای ایران به خصوص در حوزه غنی‌سازی است.
مهم‌ترین معیار غربی‌ها برای پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران تعیین خط قرمز یک ساله برای رسیدن به مواد لازم برای ساخت یک بمب هسته‌ای است که آن را اصطلاحا «زمان گریز» می‌خوانند. بر اساس این معیار غربی‌ها، برنامه هسته‌ای ایران هم‌اکنون در کمترین زمان گریز پس از برجام است.
ایران هم‌اکنون در حال غنی‌سازی‌ ۶۰ درصدی است. پیشرفت ایران در تکنیک‌های غنی‌سازی به خصوص با استفاده از ماشین‌های پیشرفته غنی‌سازی یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های مقامات غربی است که زمانی می‌گفتند ایران اصلا نباید غنی‌سازی اورانیوم انجام دهد.
«آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا نیز در موقعیت‌های مختلف بر این نکته تاکید کرده است که این پیشرفت‌ها عملاً محدودیت‌های برجامی را حتی در صورت اعمال شدن بی‌اثر می‌کنند، چرا که تجربه ایران در انجام این فرآیندها غیرقابل بازگشت است.
صهیونیست‌ها نیز علاقه دارند تا مساله زمان گریز را تهدیدآمیز نشان دهند و این در حالی است که خود دارنده تنها زرادخانه اتمی در منطقه غرب آسیا هستند.
البته بسیاری از این برآوردها فاقد یک نگاه دقیق و غیرسیاسی است. اغلب آن‌ها به این حقیقت اشاره نمی‌کنند که این معیار تنها برای تأمین مواد شکافت‌پذیر لازم برای ساخت یک سلاح هسته‌ای کوچک است و ساخت یک کلاهک قابل انفجار قابل نصب بر روی یک موشک بالستیک ممکن است تا ۳ سال طول بکشد و نیاز به آزمایشات متعددی دارد. بر این اساس، مبنای زمان گریز یک مبنای فنی واقعی نیست.
به عنوان مثال کره شمالی برای رسیدن به توانمندی در ساخت سلاح هسته‌ای حداقل ده سال زمان صرف کرد و چندین آزمایش هسته‌ای انجام داد. انجام چنین کاری به صورت مخفیانه غیرممکن است و بلافاصله سازمان‌های اطلاعاتی غربی قابلیت کشف آن را خواهند داشت.
از طرف دیگر آنچه غربی‌ها تعمدا به آن اشاره نمی‌کنند این است که ایران فاقد یک راهبرد نظامی برای استفاده از سلاح اتمی است و اساسا به‌دنبال چنین تسلیحاتی نیست. از این‌رو به نظر می‌رسد که ابراز نگرانی غرب در خصوص اهداف نظامی پیشرفت‌های هسته‌ای ایران تا حدود زیادی اهداف رسانه‌ای داشته و با هدف تاثیرگذاری بر اراده تهران برای ورود به مذاکرات صورت می‌گیرد.
در این میان شاید مساله این باشد که واقعاً اهداف دیگری در خصوص تلاش غرب برای دعوت ایران برای مذاکره می‌توان در نظر گرفت. نگاهی به شرایط اقتصادی غرب نشان می‌دهد که نمی‌توان این گمان را از نظر دور داشت که شاید پای مسائل دیگری نیز در میان باشد.

در بازار انرژی چه می‌گذرد؟

در سال‌های بین ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ زمانی که تحریم‌های غرب در حوزه انرژی شروع به تنگ‌تر کردن حلقه تحریم ایران کرد بازار نفت و انرژی از وضعیت ایده‌آلی برخوردار بود. رشد بالای نفت شیل در حال تصرف بخش مهمی از بازار نفت دنیا بود و تولیدکنندگان مهم دنیا ظرفیت بالای جبران هرگونه کمبودی را داشتند.
از همین رو حداقل یک میلیون بشکه از نفت ایران به همین شکل از بازار دنیا حذف شد. این اتفاق در دوران ترامپ به شکل مشابهی روی داد. تولید شیل نفت آمریکا در حال فوران بود و چه اتفاقی بهتر از حذف کامل صادرات نفت ایران، لیبی و ونزوئلا زمینه این کار را فراهم می‌کرد؟ با رشد ۴ میلیون بشکه‌ای تولید نفت شیل در آمریکا، ۴ میلیون بشکه از طرفیت تولید این سه کشور حذف شد.
با این حال بعد از دوران کرونا به نظر می‌رسد که شرایط تا حدودی تغییر کرده است. علی‌رغم تلاش برای جایگزینی سوخت‌های تجدیدپذیر به جای سوخت‌های فسیلی، این فرآِیند کندتر از حد انتظار پیش رفته است. خلأ ناشی از کمبود سرمایه‌گذاری در حوزه تولید شیل نفت ادامه رشد تولید این صنعت را با ابهام‌های جدی روبه‌رو کرده است. بازگشت رشد تولید به این سادگی امکان‌پذیر نیست و سیاست‌های بایدن برای محدود کردن حفاری در مناطق فدرال این بحران را تشدید کرده است.
نشانه‌های بحران در بازار انرژی در نقاط مختلف دنیا پیداست. افول سریع صنعت ذغال‌سنگ و محدودیت ذخایر گاز به شدت هزینه‌های گاز در اروپا را افزایش داده و حتی برخی از امکان رشد ۳۰۰ درصدی قیمت گاز سخن می‌گویند.
این بحران به شکل دیگری خود را در چین نشان داده است. تلاش برای محدود کردن تولید ذغال سنگ برای محدود کردن تولید دی‌اکسیدکربن موجب یک بحران گسترده انرژی در مناطق شرقی این کشور شده است. هم‌اکنون ده استان چین با بحران کمبود برق روبه‌رو هستند و برق کارخانه‌ها و مراکز تفریحی نیز سهمیه‌بندی شده است.
حتی پیش‌بینی می‌شود که این بحران موجب خواهد شد که مشکلات فراوانی در حوزه تولید محصولات کارخانه‌ای در دنیا به خصوص محصولات فلزی به وجود بیاید. چنین روندی نتیجه‌ای نخواهد داشت جز وابستگی مقطعی چین به واردات نفت و انرژی وارداتی که هم‌اکنون هم رکوردهای قبلی را جابجا کرده است.
بر اساس پیش‌بینی‌ها بحران فوق تا بهار سال آینده ادامه خواهد یافت و نمی‌توان انتظار حل آن را به این سرعت داشت. بازتاب این اتفاقات در افزایش قیمت نفت کاملاً مشهود است. بر اساس پیش‌بینی‌ها این افزایش می‌تواند منجر به افزایش قیمت هر بشکه نفت تا ۹۰ دلار شود که در طول ۳ سال گذشته بی‌سابقه است.
البته کشورهای عضو اوپک همچنان از توانمندی افزایش تولید نفت تا حدود زیادی برخوردار هستند اما شاید در این میان ظرفیت ایران برای ورود سریع دوباره نفت و میعانات گازی بهترین گزینه برای مهار قیمت نفت است. در حقیقت در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات با چارچوب مدنظر آمریکایی‌ها و سرازیر شدن نفت ایران به بازار در کوتاه‌مدت امکان مهار این مسئله وجود خواهد داشت.

حرکت سریع ایران به سمت شرق غرب را ترسانده است؟

اتفاقات روی داده در حوزه سیاست خارجی ایران نیز می‌تواند از انگیزه‌های اصلی غرب برای شروع سریع مذاکرات باشد. در طول ماه‌های گذشته ایران تغییرات جدی در راستای رویکرد خود برای نگاه به شرق ایجاد کرده است.
اولین مرحله از این مسیر پیوستن ایران به سازمان همکاری‌های شانگهای است. اگرچه این سازمان بیشتر بر روی همکاری‌های امنیتی متمرکز بوده اما در طول سال‌های اخیر وجه اقتصادی آن به شدت تقویت شده است. ایران عضویت خود را در این سازمان مسیری برای شروع همکاری‌های جدی‌تر اقتصادی می‌بیند.
هم‌اکنون چندین کریدور اقتصادی در اطراف ایران در حال فعالیت است. از جمله این کریدورها می‌توان به کریدور «سی-پک» بین چین و پاکستان اشاره کرد. حتی ترکیه نیز در قالب کریدوری به نام «راه لاجورد» تلاش می‌کند تا از طریق آذربایجان به آسیای میانه و چین متصل شود. ایران ورود جدی به سازمان شانگهای را راهی برای فعال کردن کریدورهای مختص به خود در قالب کلان طرح یک «یک کمربند-یک جاده» می‌داند. به خصوص این که از ۶ کریدور مطرح شده مسیر سه کریدور از خاک ایران می‌گذرد.
در صورت گسترش چنین همکاری‌هایی مباحث مرتبط با تحریم ایران تضعیف خواهند شد. ایران می‌تواند با استفاده از زیرساخت‌های موجود در این کریدورها زمینه را برای اتصال دوباره خود به اقتصاد جهانی فراهم کند. به عنوان مثال عراق تمایل فراوانی دارد که نفت خود را از طریق زمینی به چین صادر کند و ایران در این میان بهترین مسیر برای چنین کاری است تا از طریق پاکستان این کار را عملی کند.
شاید در ابتدا چنین کاری سخت باشد اما نکته اساسی اینجاست که هر چقدر ایران در این مسیر پیشرفت کند وادار کردن آن برای قبول شرایط مذاکراتی غربی‌ها سخت‌تر خواهد شد. حتی ممکن است کار به جایی برسد که دیگر امتیازات برجامی برای ایران جذابیتی نداشته باشند.
با در نظر گرفتن این موارد می‌توان تا حدود زیادی تلاش غرب برای رسیدن به یک توافق سریع برای احیای برجام را درک کرد. در مقابل ایران نیز درک کرده است که شرایط تا حدودی به نفع تهران است. به همین دلیل در روزهای اخیر ایران تلاشی برای احیای سریع برجام نمی‌کند تا شاید امکان گرفتن امتیازات بیشتر از آمریکایی‌ها به خصوص در حوزه لغو تحریم فراهم شود.
این که در نهایت کدام طرف ماجرا خواهد توانست به اهداف خود برسد نکته‌ای است که آن را زمان مشخص خواهد کرد. /فارس

جهت دریافت مهم‌ترین خبرها، ایمیل خود را وارد کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بخوانید:

دکمه بازگشت به بالا