تمام ابعاد سیاسی راه آهن ایران- افغانستان
به گزارش بخش بین المللی سایت خبرمهم، راهآهن خواف – هرات ۲۲۵ کیلومتر طول دارد که ۷۸ کیلومتر آن در خاک ایران و ۱۴۷ کیلومتر آن در خاک افغانستان قرار دارد. احداث خط ریلی خواف- هرات در قالب چهار قطعه از سال ۱۳۸۶ آغاز شده است. راهآهن خواف- هرات تکمیلکننده اتصال ریلی چین، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان، ایران و سپس خلیج فارس و اروپا از مسیر ایران است. با تکمیل و بهرهبرداری از این خط پیشبینی میشود سالانه ۳ میلیون تن صادرات و واردات کالا و یک میلیون و هفتصد هزار تن ترانزیت در این مسیر انجام شود. همچنین افزایش مبادلات اقتصادی بین دو کشور، انتقال ترافیک جادهای به ریل، انتقال موادخام معدنی از معادن خواف و سنگان به ایران به منظور فرآوری و صادرات امن از طریق خاک ایران و آبهای جهانی از طریق بندر چابهار از دیگر مزیتهای اقتصادی این مسیر ریلی است.
آیا قطار چین به اروپا میرسد؟
آن طور که رسانههای بینالمللی از جمله یورو نیوز مینویسد:«شبکه سراسری راه آهن ایران از طریق ترکیه به اروپا میرسد. خواف نیز که در شرق ایران واقع شده است، از شمال به یکی از خطوط اصلی این شبکه یعنی راه آهن تهران- مشهد- سرخس متصل است و از جنوب نیز از راه یزد به مهمترین بندر تجاری ایران یعنی بندرعباس میپیوندد. به این ترتیب اتصال به شبکه راه آهن ایران برای افغانستان چشمانداز تجاری درخشانی ایجاد میکند. اگر موانع مختلف مانند مشکلات اقتصادی ایران و معضل امنیت در افغانستان کمرنگ شوند، دو کشور میتوانند به رونق اقتصادی امیدوار شده و ایران نیز راه دستیابی به بازار افغانستان برای فروش محصولات و خدمات صادراتی خود را هموارتر خواهد دید.»
موضوع دیگری که مد نظر رسانهها است و از درجه اهمیت بالایی برخوردار است حضور چین در این مسیر و پیامدهای آن است که گویی بین گفتهها و اقعیتها اندکی فاصله وجود دارد مسئلهای که ملازهی نیز به آن دست میگذارد و میگوید:«اگر طرف افغان تعهدات و مسیرهایی که باید را عملیاتی کند این خط راه آهن میتواند بسیار مهمتر از آن باشد که حتی گفتهاند اما اصل موضوع فاقد خطوط ریلی بودن افغانستان است.»
مسیر جنوب به پاکستان نیز بلاتکلیف است
با این همه، امید اتصال ریلی کشورهای شرق آسیا به شبکه اروپا به کمک این پروژه، به دلایل مختلف از واقعبینی به دور است. در افغانستان به جز چند خط ارتباطی کوتاه راه آهن در شمال، عملا شبکه ریلی وجود ندارد. مقامات کابل تاکنون گفتگوهایی را با مسئولان اسلامآباد برای احداث خط آهن جنوبی با پاکستان آغاز کردهاند که آن هم به دلیل جنگ و ناامنی به نتیجهای نرسیده است. اما در شرق و شمال شرق این کشور، یعنی در مرز با چین و تاجیکستان اصولا هیچ گونه ارتباط ریلی وجود ندارد و هیچ برنامهای هم برای احداث چنین مسیری در نظر نیست. دولت چین در پروژه بلندپروازانه خود موسوم به «راه ابریشم جدید» که از سال ۲۰۱۳ میلادی آغاز شده، قصد دارد از دو راه آبی و خاکی به اروپا رسیده و مسیر تجارت را برای خود بازتر کند. خط فرضی راه ابریشم مد نظر چینیها که با ابعادی بسیار وسیعتر از راه ابریشم تاریخی طرح شده، در مسیر زمینی خود، به کلی افغانستان را نادیده گرفته و با گذر از شمال این کشور از دو مسیر، یکی از کشورهای شمالی دریای خزر و دیگری از شمال ایران به ترکیه و اروپا میرسد. به این ترتیب با وجود امتیازات اقتصادی فراوانی که قطعه راه آهن خواف-هرات قاعدتا برای ایران و افغانستان در پی دارد، به نظر میرسد سخن گفتن از «راه ابریشم» و پیوند ریلی شرق و غرب از این مسیر، غیر واقعی و دور از ذهن است.
زمان بسیاری باید منتظر بمانیم
پیرمحمد ملازهی کارشناس مسائل سیاسی شبه قاره و بینالملل میگوید:« این خط آهن باید تکمیل شود چون فعلا ناقص است و فقط تا مرز ایران رفته است. آن طرف آن باید به هرات رود که افغانها مسئول ساخت هستند و سپس به مزار شریف رفته و از آنجا به خط آهن آسیای مرکزی وصل شود. اگر این اتفاق بیفتد که البته زمان بر است تحول مهمی در ارتباطات منطقه ایجاد میکند. به خصوص که الان فقط مسئله ایران نیست و پروژه بالاتری وجود دارد و آن این است که قصد آمریکاییها دور زدن روسها است و ارتباطات ریلی به اضافه خطوط انرژیک که تاکنون در اختیار مسکو بوده از خزر و قزاقستان و آن منطقه مسیر آن را به طرف جنوب آسیا تغییر دهند. از طریق افغانستان به هند رود و چینیها هم در اینجا با روسها رقابت دارند.»
برای آسیای مرکزی مهمتر است
وی ادامه میدهد:«بحث ایران نیست مجموعه کشورهایی که به نوعی در این قضایا ذی نفع هستند و برای خود منافعی تعریف میکنند از این مسیر میتوانند سود برند.در پی این خط در واقع افغانستان و آسیای مرکزی از حالت انحصارشدگی در خشکی نجات پیدا میکند. علاوه بر این آسیای مرکزی در مقابل مسکو میتواند خط ارتباطی جدا از روسیه به دست آورد که قدرت مانورش را در برابر مسکو افزایش میدهد. بنابراین در چنین نگاهی این طور به نظر میرسد که این پروژه مهمی است.»
ملازهی در ادامه و در واکنش به این مسئله که آیا هندیها نیز از این مسیر و این خطوط ریلی نفع خواهند برد میگوید: « این پروژه ادامه پروژه چابهار است یعنی این گونه نیست که جدا از منافع هندیها باشد. هندیها منتفع خواهند شد. این پروژه از چابهار به سمت زاهدان میآید و از آنجا دو شعبه میشود یکی به طرف زابل و از آنجا به نیمروز و سپس به قندهار میرود و شعبه دیگر وارد استان خراسان جنوبی میشود و به سمت خواف رفته و از آنجا به هرات و مزار شریف و در آنجا به خط آهن آسیای مرکزی وصل میشود. هندیها طبیعتاً تجارت افغانستان و آسیای مرکزی را به طرف خود تسهیل خواهند کرد و پاکستان را دور میزنند و در روابط هند و پاکستان این میتواند بگنجد.
ملازهی میافزاید: کشورهای بسیاری از جمله ایران و آمریکا درصدد هستند اقداماتی انجام دهند که افغانستان از این جنگ داخلی خلاص شود و در مرحله اول طالبان شریک قدرت شوند حتی اگر بعدها به سمت در دست گرفتن کامل قدرت روند از طریق سیاسی خواهد بود و نه نظامی. لذا اگر این مسئله را جدیتر تلقی کنیم به رغم تمام مشکلاتی که مذاکرات قطر دارد به این سادگیها هم نیست که طالبان و دولت مرکزی به یک جمعبندی نهایی رسند اما در هر صورت مسیری که طی میشود به نظر میرسد ابهامات را کمتر میکند هر چند به این معنا نیست که جنگ در افغانستان به طور کامل تمام شود چون طالبانی که در حال مذاکره هستند فقط شورای کمیته هستند بیش از ۲۰ گروه مسلح دیگر است که الان هم داعش فعال شده و دردسرهای بسیاری برای دولت مرکزی ایجاد کرده است.
مجموعه تحولات میگوید باید محتاط بود
این کارشناس مسائل شبه قاره اظهار میدارد: وقتی خانم خبرنگار را ترور کردند و مسائل دیگری که پشت سر هم در حال وقوع است اگر تفکیک کنیم این روندی که تاکنون پیش رفته در افغانستان امکان تداومش نسبت به گذشته ضعیفتر شده است. ترامپ چهل و چند روز دیگر بیشتر نیست ولی سیاست کلی آمریکا را ترامپ و یا بایدن تعیین نمیکنند بلکه مجموعه حاکمیت آمریکا و منافع راهبردی که در افغانستان دارند تعیینکننده است. افغانستان جایی است که آمریکاییها به آسانی آنجا را تخلیه نخواهند کرد و در همین راستا باید تحولات شکل گیرد.
یادمان باشد طالبان و داعش بالاخره به توافق خواهند رسید
وی در پایان خاطرنشان میکند: طالبان تا جایی که بتوانند از وضعیت بینابینی که یا ما یا داعش! استفاده میکنند ولی واقعیت دیگری را باید در نظر بگیریم طالبان به لحاظ ایدئولوژیک تقریبا به داعش نزدیک اند.درست است که اکنون سر اینکه چه گروهی کجا را داشته باشد اختلاف نظر دارند اما این احتمال را باید داد که داعش و القاعده و طالبان در نهایت اگر طالبان به قدرت رسند به توافق میرسند این گونه نیست که اینها همیشه در تضاد و جنگ باقی خواهند ماند. با در نظر گرفتن این مسئله پیشبینیهایی که در مورد تحولات افغانستان میکنیم واقع بینانهتر خواهد بود تا اینکه فکر کنیم صد در صد طالبان میتواند همان طور که ایران، روسیه و چین تصور میکنند به عنوان یک عامل بازدارنده باشد که نیروهای داعش علیه اینها وارد عمل شوند. اینکه داعش در خاورمیانه سرزمینش را از دست داد مسئول را ایران و روسیه میدانند و اینکه اکنون در افغانستان متمرکز میشوند میخواهند دوباره خلافت خراسان را برپا کنند. خلافت خراسان همان خلافت شرقی است که به هر حال در یک مقطع تاریخی وجود داشته و داعش معتقد است آن را بازسازی کند حوزه آن هم بسیار گسترده است آسیای مرکزی تا ایالات سرحدات چین و شبه قاره هند و بنگلادش تا مالزی و اندونزی. طالبان هم در این تفکر خیلی در تضاد با داعش قرار نمیگیرند هر چند طالبان این اعتقاد را ندارند. طالبان ادعای شان محلی است آنها فقط میخواهند اسلام را در افغانستان حاکم کنند حداکثر تقابل طالبان با پاکستان است ولی ادعای داعش فراتر از اینها است طالبان وقتی میگوید ممکن است افغانستان دست داعش بیفتد و به ضرر همه تمام شود به نظر میخواهد از این اهرم استفاده کند تا دیگران را قانع کند که از طالبان حمایت کنند و اگر نه پشت پرده ممکن است واقعیتهای دیگری وجود داشته باشد.
ابهامات برنامههای آتی طالبان
پیرمحمد ملازهی میگوید: طالبان در سیطرهاش در افغانستان از طرف داعش خطری احساس نمیکند. ایران، روسیه و چین در مورد ماهیت طالبان و برنامههای آتی طالبان دچار ابهام خواهند شد به همین دلیل هم ایران هم روسیه و چین از مدتها قبل به طالبان نزدیک شدند به این امید که حداقل طالبان اجازه ندهند داعش به طرف ایالات شمالی رود. چون نیروهای کیفی داعش که در عراق و سوریه جنگیدند و در سطح فرماندهی هم قرار گرفتند یا ازبک هستند یا چچن یا تاجیک و یا ایغور. اینها نیروهای بسیار زبدهای هستند که قرار است با چین بجنگند.
به نظر میرسد هم ایران هم چین و روسیه به این دلیل به طالبان نزدیک شدند که یک پیشبینی دارند که اگر طالبان وقتی به قدرت رسید احتمال اینکه اتحادی بین داعش و طالبان و القاعده پیش آید حداقل تضمینی از طالبان داشته باشند که علیه این کشورها وارد عمل نشوند که اگر وارد عمل شوند ابتکار عمل دست آمریکاییها خواهد بود نه دیگران.
روسها زیرکاند مراقب باید بود تا بیگدار به آب نزنیم!؟
ملازهی با تایید این نکته باید در تعامل با طالبان بسیاری از مسائل را در نطر داشته باشیم میگوید: ایران و دیگر کشورهای منطقه باید این پیشبینیها را کرده باشند به لحاظ نظری هیچ حکومتی نمیتواند نسبت به همسایگان بیتفاوت باشد یا تمام تخم مرغ هایش را در یک سبد گذارد. قطعا فکرهای دیگری هم وجود دارد به خصوص روسها کار کشته ترند و اطلاعات موثقتری نسبت به ما دارند و حواس دستگاههای امنیتی شان کاملا جمع است یعنی این گونه نیست که بشود سرشان کلاه گذاشت ولی در هر صورت نیروهای متفاوتی در افغانستان هستند. ضرب المثلی است که میگویند افغانها را میشود کرایه کرد نمیشود جور دیگری مالک شد./آفتاب یزد