به گزارش بخش حوادث سایت خبرهای فوری، به گزارش جوان، چندی قبل مردی سراسیمه به اداره پلیس رفت و گفت دختر ۲۷سالهاش به نام بهار به طور ناگهانی ناپدید شده است. شاکی در توضیح ماجرا گفت: بهار تنها فرزندم بود و مدتی قبل تحصیلات دانشگاهیاش را تمام کردهبود. او بیکار بود و هزینه زندگیاش را من تأمین میکردم. امروز صبح برای انجام کاری با خودروی پژو ۲۰۶ خودش از خانه بیرون رفت و دیگر به خانه برنگشت. با طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی بخشوده، بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران در اختیار تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
مأموران پلیس چند روز بعد از حادثه موفق شدند خودروی پژوی وی را که در یکی از خیابانهای جنوبی تهران رها شدهبود، کشف کنند. مأموران در ادامه دریافتند بهار از مدتی قبل به مواد مخدر شیشه اعتیاد پیدا کرده و روز حادثه هم برای خرید موادمخدر از خانه بیرون رفتهاست.
تحقیقات بعدی مأموران نشان داد بهار مدتی قبل برای تعمیرات خودرواش به مکانیکی در جنوب تهران میرود و پس از تعمیر خودرواش با پسر جوانی به نام بکتاش که مغازه فروش لوازم یدکی خودرو دارد و خرده فروش موادمخدر هم است، آشنا میشود که پس از آن برای خرید مواد مخدر به مغازه او رفت و آمد میکرده است.
دستگیری فروشنده لوازم خودرو
بنابراین مأموران پلیس همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه مغازه بکتاش را تحت نظر گرفتند که مشخص شد وی درمغازهاش به افراد معتاد زیادی موادمخدر میفروشد و همچنین مأموران فهمیدند بهار روز حادثه برای خرید مواد مخدر به مغازه بکتاش رفته و پس از آن ناپدید شده است. بدین ترتیب مأموران پلیس به دستور قاضی بخشوده، بکتاش را به عنوان مظنون حادثه بازداشت کردند.
وی در بازجوییها مدعی شد از سرنوشت دختر گمشده خبری ندارد و در ادعایی گفت: مدتی قبل بهار برای خرید لوازم خودرو به مغازهام آمد و با هم آشنا شدیم. از آنجایی که هر دو ما معتاد به مواد مخدر شیشه بودیم ارتباط ما ادامه داشت و او هر چند روز یکبار به مغازهام میآمد و از من مواد مخدر شیشه میخرید. آن روز ساعت۲ بعد از ظهر او همراه پسر جوانی که نمیشناختمش به مغازهام آمد که شیشه به او بفروشم، اما مشتریان زیادی داخل مغازهام بودند که به بهار گفتم برای خرید مواد چند ساعت دیگر مراجعه کند. پس از آن بهار همراه پسر ناشناس سوار خودرواش شد و از محل دور شدند و دیگر به مغازهام برنگشتند و الان هم از او خبری ندارم.
تیزهوشی بازپرس، قاتل را به دام انداخت
متهم در حالی که همچنان منکر جرم خود بود دوباره برای بازجویی به دادسرای امور جنایی منتقل شد که قاضی پرونده متوجه صحبتهای او با پدرش پشت در شد که پدرش به پسرش میگفت «مگر شما، بهار را کشتهای که میترسی؟». قاضی پس از شنیدن صحبتهای پدر و پسر احتمال داد که بهار به قتل رسیدهاست و بنابراین متهم را دوباره به داخل اتاق آورد و مدعی شد که بهار به قتل رسیده و مأموران پلیس هم جسد بهار را کشف کردهاند. متهم پس از شنیدن این خبر دست و پایش به لرزه افتاد و بلافاصله گفت که قاتل یکی از دوستانش به نام پژمان است.
وی در ادعایی گفت: روز حادثه وقتی بهار برای خرید مواد مخدر به مغازهام آمد، یکی از دوستانم به نام پژمان که او هم معتاد به شیشه است داخل مغازهام بود. پژمان پیشنهاد داد که سه نفری برای مصرف مواد به خانهشان برویم. او گفت که مادر و پدرش در خانه نیستند و ما به راحتی میتوانیم آنجا مواد مصرف کنیم. پس از این سه نفری راهی خانه پژمان شدیم که دیدیم مادرش در خانه است به خاطر همین سه نفری به صورت مخفیانه وارد خانه شدیم و به داخل اتاق مخصوص پژمان رفتیم و شروع به مصرف مواد کردیم. ساعتی بعد پژمان از بهار خواست که خانهشان را ترک کند که مادرش متوجه نشود، اما بهار گفت در صورتی از خانه آنها بیرون میرود که ۳میلیون تومان به او بدهیم. هر چقدر تلاش کردیم که او را راضی کنیم فایدهای نداشت تا اینکه بهار تهدید کرد داد و فریاد میکند و به همین خاطر پژمان دهانش را گرفت که ناگهان بهار بدنش سرد شد که فهمیدم او خفه شده است.
در حالی که به شدت ترسیده بودیم، جسد را ملافهپیچ کردیم تا در فرصت مناسب از خانه خارج کنیم. سپس دوباره شروع به مصرف شیشه کردیم و وقتی مادرش خوابید جسد را به داخل صندوق عقب خودروی پژوی پژمان منتقل کردیم و به طرف رباطکریم به راه افتادیم. در بیابانهای رباطکریم برای اینکه ردی از خود بهجای نگذاریم جسد را آتشزدیم و به خانه برگشتیم و در ادامه خودروی بهار را هم در خیابانهای جنوبی تهران رها کردیم.
با اعتراف متهم، مأموران پژمان را بازداشت کردند و وی پس از دستگیری به قتل بهار اعتراف کرد و حرفهای بکتاش درباره حادثه را تأیید کرد. سپس مأموران راهی محل حادثه شدند و بقایای سوخته شده جسد را کشف کردند که پس از آزمایش دیانای مشخص شد، بقایای جسد سوخته شده متعلق به بهار است. در ادامه دو متهم پس از تحقیقات تکمیلی به دستور قاضی بخشوده راهی زندان شدند./جوان آنلاین
احسنت احسنت به این جووونان که در همهی عرصه ها باعث سربلندی برای جامعه و کشور شده و حقیقتا انسان لذت میبرد ازین همه پیشرفت ، انصافا که ما رکورد زدیم ، بله ما رکورد زدیم !