استانیتهرانحوادث

روایتی هولناک از پرواز مرگ

خبرهای فوری: «یک تکه گوشت اینجاست» امدادگری که با بیل داخل کانال آب شاهدشهر در حال جست‌و‌جوی اجساد است این جمله را می‌گوید و سه امدادگر دیگر درحالی که کیسه برزنتی مخصوص حمل جسد پزشکی قانونی را به‌همراه دارند به‌سمت او نزدیک می‌شوند.

به گزارش بخش حوادث سایت خبرهای فوری، حدود ۳ ساعت از سقوط صبحگاهی هواپیمایی اوکراین گذشته بود و منطقه کهریزک و محل اداره تحقیقات سازمان پزشکی قانونی حال و هوای دیگری داشت.خودروی خانواده‌ها و بستگان جانباختگان یکی پس از دیگری مقابل در پزشکی قانونی توقف می‌کرد و زنان و مردان با حالتی مضطرب و پریشان از خودرو پیاده می‌شدند و به‌دنبال در ورودی می‌گشتند. اغلب آنها با وجود انتشار اسامی کشته شدگان این حادثه امیدوار بودند اسم عزیزشان در میان جانباختگان نباشد.

از نگهبانی این سازمان که فهرست ۱۷۶ نفری را روی میزش گذاشته بود می‌پرسیدند که آیا فلانی هم در بین جانباختگان است و در پاسخ هم نگهبان با مرور لیست و تکان دادن سرش به نشانه تأیید امیدشان را ناامید می‌کرد.محشری بر پا بود، زنی بچه‌اش را از خدا می‌خواست و خواهری آرزو می‌کرد که کاش برادرش از پرواز جا می‌ماند و مادربزرگی که تاب ایستادن روی پاهایش را نداشت روی جدول کنار خیابان نشست و مویه کنان دو نوه‌اش را صدا می‌کرد. پدری زبانش نمی‌چرخید تا از بودن پسرش در میان جانباختگان سؤالی بپرسد، همه و همه صحنه‌ای را به وجود آورده بود تلخ و سراسر ماتم و عزا.

دیگر هیچ کس با دیگری حرفی نمی‌زد و چشم‌ها خیس بود و دست‌ها می‌لرزید، پاها توان ایستادن نداشت و تنها صدایی که می‌آمد یا ناله و فغان بود یا مویه‌های زنان و دختران و تسلیت گفتن‌های خانواده‌ها به یکدیگر.

خواهر یکی از قربانیان این حادثه که با هرجمله‌ای هق هق می‌کرد، می‌گفت: کاش خواب بودم و کاش خواب می‌ماند. برادرم ۳۵ ساله بود و دانشجو. دیشب بر سر رفتن و ماندن با هم بحث می‌کردیم و چندباری به او گفتم اگر دوست‌داری پروازت را یک هفته عقب بنداز و نرو اما او با این جمله که چه فرقی می‌کند و بالاخره باید بروم رفت و دیگر برنگشت. کاش نمی‌گذاشتم برود. کاش پافشاری می‌کردم و مانع رفتنش می‌شدم.مادربزرگی که دو نوه‌اش را در این سانحه از دست داده بود به سختی از صندلی عقب خودرو پیاده شد و کنار خیابان روی جدول نشست و با زبان آذری گفت که نوه هایم را به من برگردانید.

او در ادامه می‌گفت: کاش نبودم و داغ نوه هایم را نمی‌دیدم. چرا من با این سن باید باشم و آنها در جوانی باید بروند. مگر چه گناهی کرده بودند.در فاصله چند متری از جلوی در این مرکز چند جوانی که دایی‌شان را از دست داده بودند در مورد شایعات پیرامون این سانحه با هم حرف می‌زدند. از آنها پرسیدم چرا فکر می‌کنید که سقوط این هواپیما سانحه نبوده، یکی از آنها گفت: چرا خلبان پس از بلند شدن از باند پرواز با مشاهده آتش گرفتن موتور هواپیما وضعیت اضطراری اعلام نکرد؟

در کنار خانواده‌های ایرانی چندین خانواده افغانستانی هم که مسافری در این پرواز داشتند آمده بودند که شاید غم آنها کمی متفاوت تربود. از دست دادن عزیزی در سرزمین غربت. این خانواده‌ها که معمولاً ۷-۶ نفره برای پیگیری جانباخته‌شان آمده بودند در گوشه‌ای جمع می‌شدند و یکدیگر را در آغوش می‌گرفتند و با صدای بلند فرزندشان را صدا می‌زدند. در مورد وضعیت‌شان در ایران می‌پرسم که می‌گویند ما در ایران زندگی نمی‌کنیم و ساکن کانادا هستیم و برای تعطیلات به ایران آمده بودیم که پسرمان زودتر حرکت کرد تا ما هم چند روز بعد به او ملحق شویم، حالا او رفت و ما دیگر نمی‌توانیم او را ببینیم. حالا هم می‌خواهیم که هرچه زودتر جسد پسر ما را تحویل دهند تا بتوانیم زودتر کارهای بازگشت‌مان را انجام دهیم.

خانواده‌هایی که جسد قربانی‌شان قابل شناسایی نبود باید آزمایش دی آن ای می‌دادند اما اغلب نمی‌دانستند که باید چه کار کنند و سردرگم شده بودند. بسیاری از خانواده‌ها بستگان درجه سه و چهار خود را فرستاده بودند تا کار شناسایی و گواهی فوت را دریافت کنند در حالی که نیاز به حضور بستگان درجه یک برای انجام آزمایش بود و مسئولی برایشان توضیح می‌داد که در سوانحی که اجساد قابل شناسایی نیست تشخیص هویت تنها از طریق آزمایش دی ان ای در مدت زمان ۲ تا ۵ روز قابل تشخیص است. مسأله‌ای که باعث شده بود بسیاری از خانواده‌ها که بستگان درجه یک آنها در ایران نیستند باید پروسه طولانی را طی کنند تا بتوانند جسد بستگانشان را شناسایی کنند و تحویل بگیرند.

بیانیه پزشکی قانونی

​در همین زمینه سازمان پزشکی قانونی کشور نیز اعلام کرد که خانواده‌های قربانیان سقوط هواپیما برای اخذ نمونه DNA جهت تعیین هویت پیکرهای عزیزانشان به ادارات کل پزشکی قانونی استان محل سکونت خود مراجعه کنند. اولویت مراجعه بستگان به ادارات کل پزشکی قانونی با پدر و مادر(هردو) و در درجه بعدی با پدربزرگ و مادربزرگ(هردو یا هریک که در قید حیات هستند) است. در صورت رحلت همه افراد فوق یا عدم دسترسی به آنان، حضور فرزندان به همراه همسر متوفی و در نهایت در صورت عدم دسترسی به تمامی این افراد، سایر بستگان مانند برادر، خواهر و عمو لازم است.سازمان پزشکی قانونی کشور ضمن عرض تسلیت و ابراز همدردی با بازماندگان محترم درگذشتگان این حادثه، از بستگان درجه یک این عزیزان درخواست می‌کند تا با اوراق هویتی خود و عزیزان درگذشته‌شان برای انجام آزمایش‌های DNA به ادارات کل پزشکی قانونی استان محل سکونت خود مراجعه نمایند و از مراجعه به تهران اجتناب کنند. خانواده‌های ساکن تهران نیز می‌توانند با اوراق هویتی به مرکز تشخیصی و آزمایشگاهی استان تهران واقع در منطقه کهریزک مراجعه کنند تا اقدامات لازم در این خصوص صورت پذیرد.


«یک تکه گوشت اینجاست» امدادگری که با بیل داخل کانال آب شاهدشهر در حال جست‌و‌جوی اجساد است این جمله را می‌گوید و سه امدادگر دیگر درحالی که کیسه برزنتی مخصوص حمل جسد پزشکی قانونی را به‌همراه دارند به‌سمت او نزدیک می‌شوند. بوی مرگ، سوختگی، آتش و دود در محوطه‌ای که هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ اوکراین سقوط کرده، به مشام می‌رسد. ۱۷۶ سرنشین بوئینگ تنها در ۶ دقیقه تمام آرزوهایشان را از دست دادند و به کام مرگ رفتند. اما آمار این فاجعه هولناک بی‌شک بیشتر می‌شد اگر خلبان هواپیما نمی‌توانست با مهارت تمام این پرنده غول پیکر افسار گسیخته را هرچند با ناکامی ۱۰۰ متر آن طرف‌تر بر زمین بنشاند. آن وقت به جای کانال آب و پارک لاله، بر سر ساکنان شهرک لاله و خانه‌های کوچک مردم شاهدشهر و خلج آباد آوار می‌شد. خانه‌هایی که ساکنان زیادی داشت و آمار قربانیان سر به فلک می‌زد. دیروز صبح تمام ساکنان خلج آباد برای روح خلبان هواپیما طلب آمرزش می‌کردند و قدردان او بودند که آنها را از مرگی تلخ نجات داده بود.

یک ساعت قبل از پرواز

ساعت ۵:۱۵ دقیقه بامداد ۱۸ دی مسافران پرواز اوکراین در فرودگاه امام خمینی(ره) به انتظار پرواز بودند. اما هواپیما تأخیر داشت و در نهایت ساعت ۶ و ۱۲ دقیقه مسافران سوار بر هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ در آسمان تهران به پرواز درآمدند.

۳ دقیقه بعد موتور هواپیما آتش گرفت، ترس و دلهره به جان مسافران و خدمه افتاد. خلبان تصمیم گرفت به سمت فرودگاه برگردد، به همین دلیل تغییر مسیر می‌دهد. این موضوع را شاهدان عینی می‌گویند که حادثه تلخ سقوط بوئینگ را دیده‌اند.

اظهارات شاهدان

مرد میانسالی که خانه‌اش چند کوچه پایین‌تر از پارک لاله است، می‌گوید: حدود ساعت ۶ که برای نماز بیدار شدم نوری از آسمان رد شد و همراه نور، صدای مهیبی آمد. نور داخل پارک لاله در کانال آب شاهدشهر فرود آمد. کمی آن طرف‌تر از پارک لاله و در انتهای زمین‌های خاکی، باتری‌سازی صنایع دفاع است. هواپیما با یک بال روی زمین افتاد. آنچه ما دیدیم این بود که موتور هواپیما داخل پارک افتاد و تنه‌اش در زمین فوتبال و کانال آب، مابقی بدنه هواپیما هم در نزدیکی باتری‌سازی وزارت دفاع افتاد. هواپیما تکه تکه شد و آنچه می‌دیدم دست و پا بود، صحنه به قدری دردناک بود که دلم نیامد عکس و فیلم بگیرم.

همسایه روبه‌روی پارک لاله در خصوص حادثه‌ای که چند ساعت قبل باعث پریشانی و ناراحتی اهالی محل‌شان شده بود به خبرنگار «ایران» می‌گوید: داخل خانه بودیم که ناگهان صدای لرزیدن را شنیدم. از پنجره که به بیرون نگاه کردم آسمان سرخ شده بود. اول فکر کردم شهاب سنگ یا بمب است، اما هواپیما بود به نظرم موتورش خاموش شده بود چون صدایی نشنیده بودم. مرد جوانی که شیشه‌های خانه‌اش به‌خاطر سقوط هواپیما شکسته می‌گوید: ساعت ۶:۱۵ بود که دیدم یک گلوله آتش روی هواست. گلوله آتش که در حقیقت همان هواپیما بود در هوا دور زد و به‌ سمت فرودگاه امام خمینی رفت. اما شدت آتش‌سوزی زیاد بود، به قدری که از آسمان تکه‌های آتش به پایین ریخته می‌شد. حتی داخل خانه‌های ما هم تکه‌های آتش ریخته شد. وقتی هواپیما سقوط کرد ناگهان از آسمان اجسامی پایین می‌آمد، دقت که کردم تکه‌های هواپیما و وسایل مسافران بود که به زمین می‌ریخت. ۳۰ ثانیه هم نشد ولی موجش آنقدر زیاد بود که شیشه‌های خانه ما شکسته شد.

فداکاری خلبان

تمام اهالی معتقدند که اگر اقدام بموقع خلبان نبود، بی‌شک برای خیلی از اهالی حادثه تلخ و ناگواری رخ می‌داد. زن میانسالی که هنوز در شوک این حادثه است،می‌گوید: قبل از اینکه زمین بیفتد در آسمان آتش گرفت و همین آتش گرفتنش یک صدایی داد. خلبان خیلی تلاش کرده که هواپیما روی خانه‌ها نیفتد. یک تکه از صندلی داخل حیاط ما افتاده است. خیلی وحشتناک بود، تنها هم بودم فکر کردم که زمین لرزه است. شیشه‌های ما شکست و لرزش شدید داشت.

هواپیما سعی داشت که برگردد اما نتوانست. پسر جوانی که در کنار پیرزن ایستاده صحبت‌های او را ادامه می‌دهد: وقتی هواپیما سقوط کرد سریع با ماشین و موتور خودمان را به محل رساندیم و جزو ۱۰ یا ۱۵ نفر اولی بودیم که به محل رسیدیم. عکس و کارت پستال، آلبوم‌های عکس، کیف هایشان، تکه‌های اجساد، پاسپورت‌ها و کارت بانکی‌های ایرانی و پاسپورت‌های کانادایی، در شوک این بودیم که هواپیما ایرانی است یا خارجی. واقعاً دلخراش بود. جسد یک بچه زیر دیوار ویلا افتاده بود که فکر کنم تنها کسی که جسدش سالم مانده بود همین بچه بود. سرایدار خانه ویلایی یکی دیگر از شاهدان ماجراست. مرد میانسالی که از سرما، شال را دور گردنش پیچانده است، می‌گوید: ۶:۱۵ بود، داشتم صبحانه می‌خوردم صدای مهیبی آمد و کل اینجا آتش می‌بارید. مأموران دیر آمدند، تقریباً یک ساعت بعد آمدند. من سرایدار ویلای پشت پارک هستم. دست و پای مسافران و خدمه هواپیما افتاده بود. هواپیما از روی خانه ما رد شد. آتش گرفته بود و داشت همین طوری می‌رفت یک دفعه سقوط کرد.

حضور خانواده قربانیان در محل سقوط

صدای فریاد زن میانسال از پشت دیوارهای بتنی پارک و فضای محوطه ۵ هکتاری به گوش می‌رسد. زن میانسال، اولین عضو از خانواده کشته شدگان حادثه سقوط بوئینگ است. زن میانسال می‌گوید: پسرم ۲۷ ساله بود، دکتر بود می‌خواست از اوکراین به کانادا برود. مرا بکشید نمی‌توانم این داغ را تحمل کنم.

زن جوان دیگری که پسر ۱۵ ساله‌اش در این پرواز جان باخت، گفت: «همه‌شان سوختند، همه‌شان مردند.» گریه امانش را بریده است. عکس پسرش را که داخل گوشی تلفن همراهش است نگاه می‌کند و ادامه می‌دهد: پارسا را می‌خواهم. بچه‌ام داشت می‌رفت درس بخواند و برگردد. می‌گفت می‌خواهم دامپزشک شود. بچه‌ام می‌خواست درس بخواند و بگردد به حیوانات کمک کند. می‌گفت زندگی خیلی قشنگ است. زندگی خیلی راحت است. عین ۳۰ ساله‌ها حرف می‌زد. شاید بچه‌ام زنده باشد.

سفر بی‌بازگشت

داخل محوطه که تکه‌های هواپیما و اجساد افتاده روی سکوی بتنی نشسته و گریه می‌کند: ۱۸ سالش بود، پسر برادرم بود. از سوئد آمده بود می‌خواست برگردد سوئد. ما افغان هستیم. علیرضا نوروزی، ۱۵ روز ایران بود. از طریق این گوشی‌ها متوجه شدم. خبر سقوط هواپیما در کانال‌ها آمد. خانواده‌اش هم خارج از کشور هستند.

آخرین عکس

نقیبی، عموی زن جوانی است که به همراه همسرش محمد، مسافر این پرواز بوده است. مرد میانسال هم مانند تمام خانواده‌هایی که برای یافتن عزیزانشان خودشان را به آنجا رسانده گریه می‌کند. او به خبرنگار ما می‌گوید: دختر برادرم به‌همراه شوهرش برای ژانویه به ایران آمده بود. او دو سالی می‌شود برای اینکه دکترای مهندسی اش را بخواند به اوکراین رفته بود. پدرش زنگ زد به من که هواپیمای اوکراین سقوط کرده است. تا ساعت سه و نیم در فرودگاه بودیم، قبل از اینکه از او جدا شویم عکس سلفی گرفتیم و بعد او به سمت سالن خروجی پرواز رفت و این آخرین تصویری است که از برادرزاده‌ام دارم.

پاسپورتی که جا ماند

رضا نیکنام، یکی از مسافران بوئینگ مرگ بود. برادرش با چشمانی گریان به خودروی پلیس تکیه داده و در انتظار خبر است. در دل خدا خدا می‌کند که برادرش زنده باشد و تمام آنچه می‌بیند کابوسی تلخ باشد. او به خبرنگار «ایران» می‌گوید: از سه سال قبل برادرم در کانادا زندگی می‌کرد، خانه اش، زن و بچه‌اش آنجا بودند. او هر چند وقت یک‌بار به تهران می‌آمد تا بیمارانش را درمان کند و دوباره به کانادا برمی گشت. این بار ۲۰ روز قبل بود که به تهران آمده بود. صبح خبر سقوط هواپیما را در رسانه‌ها خواندم. در همین لحظه یکی از مأموران پلیس گفت: پاسپورت برادرت را پیدا کرده ام. فردا برای رسیدگی به کارهای برادرت به آگاهی شهریار مراجعه کنید.

مرگ خانوادگی

«زندگی‌ام نابود شد» در میان گریه‌هایش مدام این جمله را تکرار می‌کند. برادر راحله سلمانی‌زاده فقه که با شنیدن خبر سقوط هواپیما خودش را به محل حادثه رسانده بود، می‌گوید: خواهرم، خواهرزاده‌هایمان و دامادمان در هواپیما بودند. خواهرم حدود ۱۸ سال قبل ازدواج کرد و از آنجایی که شوهرش سوئدی بود به آنجا رفت. راحله دو پسر کوچک داشت که مثل دسته گل بودند. آنها برای تعطیلات ژانویه آمده بودند تهران، دو هفته‌ای تهران بودند و صبح برای رفتن به سوئد ایران را ترک کردند. خواهرم در سوئد ماما بود و شوهرس مهندس بود. برادر راحله، عکس خودش را با یکی از پسرهای خواهرش نشان می‌دهد و ادامه می‌دهد: دیروز این عکس را انداختم. صبح دامادمان زنگ زد که هواپیمای اوکراین افتاده است. زنگ زدم فرودگاه گفتند نمی‌دانیم. زنگ زدم آتش‌نشانی شهریار گفتند در راه هستیم. نمی‌دانم خودم را چطوری به اینجا رساندم.

پیدا شدن دو جعبه سیاه

دادستان تهران از رسیدگی ویژه و سریع به پرونده سانحه هوایی خبر داد. علی‌القاصی مهر به خبرنگار «ایران» گفت: اجساد سرنشینان هواپیما جمع‌آوری و تحویل پزشکی قانونی تهران شده است تا پس از انجام آزمایش‌های لازم تحویل خانواده‌ها بشوند. در این هواپیما که متعلق به خطوط هوایی اوکراین بود ۱۷۶ سرنشین شامل ۹ خدمه و۱۶۷ مسافر حضور داشتند که از این تعداد ۷۰ نفر مرد، ۸۱ زن، ۱۵ کودک و یک نوزاد بوده است ولی هویت بیشتر آنها مشخص نیست و پس‌ از آزمایش‌های لازم اسامی آنها اعلام می‌شود.

او ادامه داد: دو جعبه سیاه پیدا شده و در اختیار تیم حفاظت قرار دارد و پس از بررسی‌های لازم و تحقیقات ویژه علت حادثه اعلام خواهد شد. آتش گرفتن هواپیما در آسمان نیز موضوعی است که پس از بررسی‌های فنی توسط کارشناسان متخصص مطرح می‌شود.

جمع‌آوری اجساد قربانیان

وی درباره زمان تحویل بقایای اجساد به خانواده هایشان گفت: باتوجه به تعداد زیاد اجساد تلاش می‌شود در اولین فرصت اجساد به خانواده‌هایشان تحویل داده شود. محمد شهریاری معاون دادستان و سرپرست دادسرای جنایی تهران نیز گفت: به محض اطلاع از سقوط هواپیما در محل حاضر شدم و با بررسی موضوع دستور جمع‌آوری اجساد و انتقال آن به پزشکی قانونی تهران صادر شد. وی ادامه داد: بعضی اجساد قابل شناسایی و برخی دیگر به‌دلیل سوختگی نیاز به تعیین هویت و انجام آزمایش دی ان ای دارند که در اسرع وقت انجام خواهد شد و اجساد برای تحویل به خانواده‌ها آماده می‌شود.

بررسی جعبه سیاه هواپیما

علی عابدزاده- رئیس سازمان هواپیمایی کشوری- گفت: جعبه سیاه هواپیمای سقوط کرده اوکراینی را به کشور سازنده آن ارائه نخواهیم داد. براساس قوانین ایکائو (سازمان جهانی هواپیمایی) رسیدگی به سوانح هوایی در کشور مورد سانحه و توسط سازمان هواپیمایی همان کشور انجام می‌شود که این سانحه نیز توسط سازمان هواپیمایی کشوری مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت اما اوکراینی‌ها نیز می‌توانند در هنگام بررسی سانحه حضور داشته باشند. البته هنوز معلوم نیست جعبه سیاه برای بازخوانی به کدام کشور می‌رود. تا زمانی که جعبه سیاه این هواپیما تجزیه و تحلیل نشود علت وقوع سانحه کشف و اعلام نخواهد شد. وی یادآور شد: اطلاعی از نقص فنی احتمالی نداشته‌ایم و خلبان این هواپیما نیز تماسی با برج مراقبت یا اپروچ نداشته است. رئیس سازمان هواپیمایی کشوری تصریح کرد: هواپیمای سقوط کرده هواپیمای ۷۳۷ مکس نبوده چون این تایپ هواپیما اجازه پرواز در دنیا ندارد و ما اجازه پرواز این نوع هواپیما را از آسمان ایران نداده‌ایم.
به‌گفته عابدزاده خلبان پیش از وقوع سانحه تماسی با برج نداشت و اعلام سانحه نکرد. اطلاعات جعبه سیاه این هواپیما پس‌از بازخوانی به سازمان هواپیمایی کشوری داده می‌شود. /ایران

جهت دریافت مهم‌ترین خبرها، ایمیل خود را وارد کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بخوانید:

دکمه بازگشت به بالا