حوادث

قتل هولناک برای یک بوسه

خبرمهم: جوان ۲۴ ساله‌ای در یک نزاع هولناک پای بازی فوتبال دستی، هم‌محله‌ای قدیمی خود را با ضربات چاقو به قتل رسانده است.

جوان ۲۴ ساله‌ای که در یک نزاع هولناک پای بازی فوتبال دستی، هم‌محله‌ای قدیمی خود را با ضربات چاقو به قتل رسانده است، در اعترافاتی تکاندهنده مدعی شد این جنایت به خاطر یک «بوسه» رقم خورد!

به گزارش بخش حوادث سایت خبرمهم، روزنامه خراسان نوشت: «حسن-ش» متهم پرونده جنایی که با دستورهای ویژه قاضی دکتر صادق صفری تحت تعقیب کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفته بود بالاخره بعد از ۲ماه فرار خود را تسلیم قانون کرد و در حالی که مقابل میز عدالت ایستاده بود به سوالات تخصصی قاضی ویژه قتل عمد مشهد پاسخ داد.

این متهم جوان در حالی که ادعا می کرد جنایت مذکور به خاطر یک «بوسه» رخ داد، به تشریح جزئیات این ماجرای تکان دهنده پرداخت و پس از معرفی کامل خود درباره چگونگی وقوع این حادثه وحشتناک گفت: حدود آخر شب نهم مهر بود اما ساعت دقیق را به خاطر ندارم. آن شب در محل بازی فوتبال دستی به همراه دوستانم مشغول مشروب‌خوری بودیم و گروه دیگری هم که «امید» (مقتول) با آن‌ها بود، در آن سوی دیگر مشروب می‌خوردند. وقتی پای میز فوتبال دستی سرگرم بازی بودیم، «امید» به بیرون از آن مکان رفته بود. در یک لحظه دیدم جوانی که با یکی از دوستانم به نام «الف» مشکل داشت، او را بوسید و قصد داشت برایش مزاحمت ایجاد کند! من هم بلافاصله به سراغ آن جوان رفتم و او را از محل بازی بیرون انداختم! ولی آن جوان در بیرون از آن‌جا به طرف «امید» رفت و نمی‌دانم درگوش او چه زمزمه‌ای کرد که ناگهان «امید» درآمد و شروع به توهین و فحاشی کرد. چندنفر او را گرفته بودند که من بیرون آمدم و گفتم «چیه امید!» در همین حال به سوی خودروام رفتم که آن‌جا پارک بود. چاقو را از داشبورد برداشتم تا او را بترسانم و به جای دعوا گفت‌وگو کنیم! ولی او هم چاقو کشید که من جا خالی دادم. در همین حال اولین ضربه من به ساعد دستش خورد! من که مست بودم و تلوتلو می‌خوردم زمین افتادم و سپس در حالی سوار بر خودرو شدم که به سختی می‌توانستم سوراخ سوئیچ را پیدا کنم!

با این ادعای متهم سوالات فنی و انحرافی قاضی دکتر صفری وارد مرحله جدیدی شد.

آیا «امید» را از قبل می شناختید؟

بله بیشتر از ۱۰ سال است که یکدیگر را می‌شناسیم. هرشب و در همان محل فوتبال دستی بازی می‌کردیم.

چرا در خودرو چاقو داشتید؟

چاقو و آچار همیشه در ماشین دارم! به همین خاطر هم اول چاقو را از داشبورد برداشتم.

فرد دیگری هم با «امید» درگیر شد؟

نه! همه می‌ترسیدند!

چند ضربه زدید؟

فکر کنم یک ضربه!

«امید» هم چاقو داشت؟

بله! یک قمه دسته چوبی به همراه داشت ولی ضرباتی که به سوی من روانه کرد هیچ کدام به من نخورد!

شما چه نسبتی با «الف» داشتید که با جوان مزاحم او برخورد کردید؟

متهم در حالی که به زبان «جاهلی» سخن می‌گفت پاسخ داد: بچه محل کوچیک ماست! من فقط او را بیرون کردم ولی فاز فردینی گرفت. (فاز فردینی اصطلاحی است که برخی برای بیان غرور در فیلم فارسی‌ها به کار می‌برند)

خودتان رانندگی کردید؟

بله! بعد از آن که سوار خودرو شدم چاقو را از داخل خودرو بیرون انداختم و به منزل خودمان رفتم. آن‌جا کمی پول برداشتم و فرار کردم.

چیزی به خانواده‌ات گفتی؟

فقط گفتم فردی را با چاقو زدم فکر کنم مرده است!

شما که مدعی هستید یک ضربه به ساعد او زده‌اید؟ پس چگونه تصور کردید که از دنیا رفته است؟

وقتی داخل خودرو نشسته بودم که فرار کنم با چشم خودم دیدم که «امید» روی زمین افتاد و ترسیدم!

چاقوی شما خون آلود بود؟

بله! ولی با کس دیگری درگیر نشدم چون «امید» ناسزا گفت و فحش داد تنها با او درگیر شدم!

چقدر مشروب مصرف کردید؟

مست بودم ولی وقتی با یکی دعوا داشته باشی، او را اشتباه نمی‌گیری! امید سر‌وصدا می‌کرد و تابلو بود!

خودت مشروب تولید می‌کنی؟

در حال تولید مشروبات بودم ولی قسمت نشد از مشروبات تولیدی خودم استفاده کنم! آن شب هم «عرق سگی» خوردم.

سابقه داری؟

سابقه زندان ندارم ولی سابقه درگیری و نزاع دارم!

خدمت سربازی هم رفته‌ای؟

رفتم ولی در همان دوره آموزشی که در اراک بودم، فرار کردم چون مدام دعوا می‌کردم. تصمیم گرفتم که دیگر به محل خدمت بازنگردم!

قصد قتل داشتید؟

نه بابا! ننه‌ام قاتل است یا بابام! که من کسی را بکشم! اول قصد نداشتم او را بزنم اما وقتی روی زمین افتادم و بلند شدم دیگر قصد داشتم او را بزنم!

چرا خودت را در تهران تسلیم قانون کردی؟

بعد از فرار به تهران رفتم و آن‌جا کار می‌کردم! می‌خواستم خودکشی کنم که ننه و بابام به کسی رو نزنند ولی صاحبکارم گفت: برو خودت را معرفی کن! من هم که می‌دانستم پلیس مشهد دیر یا زود به سراغم می‌آید، خودم را تسلیم کردم!

جهت دریافت مهم‌ترین خبرها، ایمیل خود را وارد کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بخوانید:

دکمه بازگشت به بالا