به گزارش بخش حوادث سایت خبرهای فوری، این پرونده در سال ۹۳ به جریان افتاد. مأموران پلیس با تماس مردی باخبر شدند جوانی در یک درگیری در کارگاه جانش را از دست داده است. تحقیقات مأموران نشان داد مقتول با سه نفر که یکی از آنها صاحب کارگاه بود و دو نفر دیگر که کارگران آنجا بودند، درگیر شده و جانش را از دست داده است.
هر سه متهم بازداشت شدند. صاحب کارگاه که مرد جوانی بود، به مأموران گفت: من ضارب نیستم، البته مقتول با من درگیری داشت و اختلاف مالی ما باعث شد با هم دعوا کنیم. او مدام کارگران را به کارنکردن تشویق میکرد و میگفت: من حقشان را نمیدهم و از آنها میخواست با من همکاری نکنند. او را اخراج کردم و سر این موضوع اختلاف پیدا کردیم. روزی که به کارگاه آمد، درگیری ایجاد شد. دو نفر دیگر برای کمک به من آمدند، اما من نمیدانم چه کسی او را به قتل رساند.
وقتی جسد به پزشکیقانونی انتقال یافت و مورد بررسی قرار گرفت، مشخص شد علت مرگ شکستگی جمجمه بر اثر اصابت جسم سخت بوده است. بازجوییهای مأموران نیز نشان داد هر سه نفری که با مقتول درگیر بودند چوب در دست داشتند و هر سه نفر مقتول را زدهاند. بهاینترتیب برای هر سه نفر آنها کیفرخواست مشارکت در قتل عمدی صادر شد.
پرونده به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم پای میز محاکمه رفت. هر سه متهم قتل را انکار کردند و هرکدام دیگری را عامل قتل معرفی کرد. این در حالی بود که شاهدان نیز نمیدانستند چه کسی ضربه را به سر مقتول زده است و صحنه واردشدن ضربه به سر مقتول را ندیده بودند. دو نفر از شاهدان نیز اعلام کردند که دیدهاند هر سه نفر ضربه زدهاند. با توجه به اینکه مدرکی برای مشخصشدن ضارب وجود نداشت و هر سه متهم نیز قتل را انکار میکردند، بنابراین طبق قانون، دادگاه هر سه متهم را به پرداخت دیه کامل یک مرد مسلمان محکوم کرد؛ یعنی هرکدام از متهمان باید یکسوم دیه مرد مسلمان را پرداخت میکردند. این حکم در دیوانعالی کشور مورد تایید قرار گرفت و قطعی شد. از آنجایی که یکی از سه متهم نتوانسته یکسوم دیه را بپردازد، روز گذشته درخواست بررسی اعسار داد. این مرد وقتی مقابل قضات قرار گرفت، گفت: من میدانم قاتل صاحب کارگاه است، اما مدرکی ندارم و به همین دلیل خودم هم محکوم شدم. درحالیکه من واقعا در این قتل نقشی نداشتم. من توانایی پرداخت دیه را ندارم. هیچ داراییای هم ندارم و شاهدانی وجود دارند که تأیید میکنند من هیچ داراییای ندارم. مبلغی پول داشتم که به دلیل اینکه خانوادهام بیسرپرست ماندهاند خرج کردهاند. من پنج سال است بیدلیل در زندان هستم. اگر به من فرصتی داده شود و از زندان خارج شوم، میتوانم کار کنم و با قسطبندی پول دیه را بدهم. در زندانماندن من هیچ دردی از اولیایدم دوا نمیکند.
بعد از گفتههای متهم، سه شاهدی که او به دادگاه معرفی کرده بود، در جلسه حاضر شدند و توضیحاتی درباره زندگی متهم دادند. آنها گفتند: ما سالهاست که متهم را میشناسیم. او از ابتدا هم بسیار فقیر بود و هیچ داراییای ندارد و خانوادهاش با سختی زیاد و با یارانه زندگی میکنند. زندگی آنها بسیار سخت است، حتی زمانی که متهم در زندان نبود هم زندگی خوبی نداشتند. او یک کارگر ساده بود و درآمد چندانی نداشت.
بعد از گفتههای متهم و سه شاهد، قضات از اولیایدم خواستند تا اگر مال یا ملکی از متهم سراغ دارند معرفی کنند که آنها گفتند چیزی سراغ ندارند. در پایان قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند. /شرق