اجتماعی

سهم دیگران در فاجعه سقوط بویینگ

خبرهای فوری: فاجعه تأسف‌بار سقوط هواپیمای اوکراینی و روند اطلاع‌رسانی این حادثه، همگان را در بهت، حیرت و تأثر شدیدی فروبرده است. جا دارد برای تحلیل آن، تلاش کنیم روند حوادث را در پس‌زمینه‌های پیدا و پنهان آن ببینیم تا بلکه از آن درسی را بگیریم که تاکنون نگرفته‌ایم.

به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرهای فوری، این نوشته به معنای این نیست که در نظام‌های سیاسی دنیا، اثری از وقایع مشابه در زمینه رویکرد نادرست در فهم و تحلیل مسائل (سوگیری) و همچنین اطلاع‌رسانی رویدادها نیست و کشور ما از این حیث رکورددار است. این معضل، اپیدمی است و موارد حادتر آن در سایر ممالک به‌وفور یافت می‌شود. مثلا به‌تازگی معلوم شده دولت آمریکا سال‌هاست گزارش کاملا خلاف واقع و وارونه‌ای از موفقیت‌های ادعایی‌اش در افغانستان ارائه می‌داده است.
این نوشته همچنین در‌صدد تبرئه منتقدان و مخالفان حکومت از این اپیدمی نیست و بنابراین با آنان که از سر انتقام، کینه‌جویی و تشفی‌جستن علیه دولت و نظام اسلامی با این واقعه تلخ مواجه شده‌اند، هیچ همدلی‌ای ندارد.
این نوشته قصد دارد روشن کند یکی از علل توسل‌جستن بشر به پنهان‌کاری چیست؟ و اگر قرار است تابع حقایق عینی باشیم و نه ذهنیت برساخته خودمان، چه باید بکنیم؟ دستگاه شناختی ما انسان‌ها به‌آسانی آب‌خوردن ما را فریب می‌دهد، بدون اینکه لزوما متوجه شویم.
با این مقدمه کوتاه، اگر بخواهیم رد‌پای عامل مهم در این رویداد تلخ تاریخی را در کنار سایر علل و عوامل به میان بکشیم، باید بی‌مجامله و رودربایستی گفت در حقیقت نیروهای مسلح و سرداران عزیز ما، در برابر حادثه ترور سردار شهید سلیمانی از ناحیه نحوه تبلیغات رسانه ملی و تریبون‌داران ضربه خوردند. اگر به اظهارات سردار سلامی، فرمانده محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (‌که من را به‌شدت متأثر کرد) دقت کنید، ایشان اذعان می‌کند که تحت فشار سنگین افکار عمومی برای گرفتن انتقام از شرارت آمریکا بودیم (نقل به مضمون). خب وقتی انتظارات مردم را برای واکنش فوری، مؤثر و صدالبته صد درصد موفقیت‌آمیز، تقویت و تشدید می‌کنیم و به‌جای مدیریت درست و عاقلانه افکار عمومی و فضای به‌شدت عاطفی، زخم‌خورده و جریحه‌دار جامعه، این فشار را بر عوامل اجرائی آن یعنی سپاه پاسداران و نیروهای مسلح پمپاژ و به نوعی غیرمستقیم تحمیل می‌کنیم، آیا عواقب و پیامدهای آن را نیز اساسا قابل تصور و محاسبه می‌دانیم؟ اگر توقع داریم نیروهای مسلح ما در برابر بزرگ‌ترین ارتش دنیا که از سوی سایر قدرت‌های شریر جهانی و منطقه‌ای حمایت می‌شود، قادر باشند آن انتقام سخت را به‌خوبی و خوشی و آن‌هم «بسیار فوری» به مرحله اجرا درآورند، آیا هیچ احتمال نمی‌دهیم در این فرایند سخت و بسیار دشوار، اگر به موفقیت نهایی نرسند، باید ما هم شهامت پذیرش ریسک و نتایج آن را نیز داشته باشیم و اخلاقا خود را در هزینه‌های آن شریک بدانیم؟ سردار سلامی در توضیحات خود در مجلس، به نکته ظریف ولی دردناک دیگری اشاره کردند و آن بی‌خوابی مفرط خود و همکارانشان به‌مدت چندین شبانه‌روز بود تا بلکه بتوانند مأموریت سنگین و فوری خود را در شرایط صعب، دشوار و بسیار پیچیده‌ای که تشریح کردند، به‌درستی به انجام برسانند. کسانی که در امور اجرائی یا حداقل در زندگی روزمره، مثلا وقتی عزیزشان کارش به اورژانس بیمارستان کشیده شده، و به ‌ناچار در معرض چنین تجربه سخت، جانکاه و بی‌خوابی قرار داشته‌اند، خوب درک می‌کنند که معنای این وصف سردار از وضعیت روانی و جسمی ایشان و همکارانشان چیست! مگر بشر در چنین مواقعی قادر به مدیریت صحیح تمام جزئیات امور جانبی پیچیده و نگرش جامع به کل مسائل و حاشیه‌هایی مانند توجه به لزوم کلییر (clear) بودن یا نبودن آسمان کشور برای پروازهای داخلی و خارجی آن‌هم در نقاط حساس و تجزیه‌و‌تحلیل بسیار دقیق میزان ریسک‌های پیدا و پنهان هر‌یک از این دو گزینه‌ها، آن‌هم در بازه زمانی بسیار کوتاه و فشرده هست؟ آیا چنین ظرفیتی به‌طور کامل وجود داشت؟ روشن است که چنین توانی در شرایط عادی نیز کار ساده‌ای نیست؛ چه رسد به شرایط ویژه‌ای که ایشان و کل تیم درگیر در این پروژه در آن قرار داشتند. آیا منطقی و منصفانه است که چنین توقعی داشته باشیم؟ وقتی ما مردم شعار انتقام سریع، کوبنده و کاملا موفق و آن‌هم بدون هیچ‌گونه پیامد منفی ناشی از اقدام تلافی‌جویانه ترامپ را مطالبه می‌کنیم و مرتب صداوسیما آن ‌را در بوق و کرنا می‌کند و افراد و شخصیت‌ها در تریبون‌ها آن ‌را درخواست و مطالبه می‌کنند، به‌ناچار باید اخلاقا در چنین موقعیتی نیز خود را مسئول پیامدهای این فاجعه بدانند و لااقل نزد وجدانشان پاسخ‌گو باشند. اینان آیا اینک حاضرند چنین فداکاری‌ای بکنند؟ چرا باید فقط آنان را که دوششان را زیر بار بسیار سنگین چنین سفارشی قرار داده‌اند، مسئول و پاسخ‌گو بدانیم؟ به‌راستی چرا؟! چرا در آتش کوبنده و «فوری و فوتی» و البته موفقیت‌آمیز و بدون هیچ پیامد تلافی‌جویانه دمیدیم، در‌حالی‌که می‌دانیم در شرایط روانی سخت و دشوار، کار و عمل جنگی توأم با احساسات و هیجان و استرس می‌تواند نتایج فاجعه‌بار جانبی یا حداقل دور از انتظاری به دنبال داشته باشد. ما در زمان جنگ این پدیده دردناک را کم تجربه نکرده‌ایم؛ چه عملیات‌هایی که تحت فشار ناشی از ملاحظات سیاسی، تبلیغاتی، روانی و… بدون آنکه زمینه عملی و علمی آن فراهم باشد، پی در پی سفارش داده می‌شد ولی منجر به نتایج دردناکی می‌شد و گل‌های زیبایی از این بوستان پرپر می‌شدند و نتیجه عکس به ارمغان می‌آورد. این رویکرد را در کنار واکنش برخی رسانه‌های قدرت قرار دهید که نامه مشفقانه برخی شخصیت‌های دلسوز مبنی بر لزوم تدبر و تأمل در واکنش «برحق و مشروع» در به شهادت سردار عزیزمان قاسم سلیمانی را با چه الفاظ زننده‌ای به ریشخند گرفتند و چه اتهامات ناروایی که نثارشان نکردند! همین عزیزان منتقد نامه فوق، اکنون چقدر حاضرند گوشه کوچکی از بار سنگینی را که بر دوش سردار سلامی‌‌ها و سردار حاجی‌زاده‌ها سنگینی می‌کند، به دوش بکشند؟ آیا اساسا قادر به برآورد هزینه فایده کل پروژه هستند؟

ممکن است حادثه سقوط هواپیما در مقابل حملات موشکی حقیقتا تحسین‌برانگیز سپاه به پایگاه عین‌الاسد را هزینه چندانی تصور کنند اما باید اذعان کرد مثلا یک تیم فوتبال به واسطه مهاجمان زبده که هت‌تریک می‌کنند لزوما برنده مسابقه نمی‌شود در جایی که مدافعان یا دروازه‌بان ضعیف با گل‌خوردن‌های پیاپی، زحمات مهاجمان را هدر می‌دهند. آنچه اهمیت دارد پیروزی تیم است وگرنه هیچکس عظمت حمله به حق تلافی‌جویانه سپاه به پایگاه آمریکایی‌ها را نمی‌تواند انکار کند.
اگر بخواهیم جمع‌بندی کوتاهی از این منظر ارائه بدهیم، باید متوجه این عامل تبلیغاتی اشتباه باشیم که فضای روانی جامعه پس از ترور سردار سلیمانی، درست مدیریت نشد. دامن‌زدن به جو هیجانی برای انتقام، به‌جای ترویج هوشمندانه چهره مظلومیت ایران و اینکه کشور و جامعه ما بیشتر قربانی تروریسم بوده است نه عامل بی‌ثباتی و ترور، موجب شده میزان بهره‌برداری کشور در عرصه سیاسی، دیپلماتیک و تبلیغاتی تقریبا از دست برود یا به حداقل ممکن برسد و این جای تأسف و افسوس فراوان دارد. ناگفته نماند این سخن البته به‌ معنای چشم‌پوشی از تنبیه جنایت روشن ترامپ در ترور سردار سلیمانی نبوده و نیست. در این زمینه حتما وزارت خارجه و دستگاه‌های رسانه‌ای کشور و تا حدی خود عزیزان سپاه و نیز تریبون‌داران و اشخاصی که دسترسی به تریبون داشته‌اند، مسئول‌اند و در نتایج خوب و بد ماجرا که اینک همه دریافته‌اند چه اتفاقی رخ داده و چه پیامدهایی دارد و خواهد داشت، شریک و سهیم هستند و اخلاقا باید در زمینه سوء‌مدیریت فضای روانی جامعه پس از ترور سردار سلیمانی و همراهان عزیزش، جواب‌گو باشند و لااقل درس بگیرند و درس بگیریم. امیدوارم خداوند فرصت درس‌آموزی را به ما بدهد؛ اما ظاهرا و با نهایت تأسف، به نظر می‌رسد ما بیشتر عادت کرده‌ایم کَره را آب کنیم ولی دیگران جلوتر از ما یاد گرفته‌اند از آب، کره بگیرند! تا کی؟
در خاتمه انتظار می‌رود نسبت به دلجویی از خانواده‌های داغدار و کاستن از آلام مردم و جلب اعتماد آنها از هر کوشش و تدبیری فروگذار نشود.

جهت دریافت مهم‌ترین خبرها، ایمیل خود را وارد کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بخوانید:

دکمه بازگشت به بالا