به گزارش بخش
سیاسی سایت
خبرهای فوری، پشت هر پیروزی بهظاهر بزرگ یک شکست واقعی بزرگ نهفته است. شهادت
سردار سلیمانی به دست نیروهای امنیتی آمریکا مصداق این گفته است. اغلب تحلیلگران داخلی و خارجی بارها گفتهاند که همواره سردار سلیمانی در معرض ترور قرار داشته است و سردار نیز بارها به این نکته اشاره کرده بودند؛ اما تصور رایج این بود که آمریکا دست به این کار نمیزند، چون عواقب این کار برایش غیرقابل پیشبینی و مهمتر از آن خطرناک است.
پس از این منظر اقدام به ترور و شهادت سردار سلیمانی برای همه غافلگیرکننده است و این اقدام، پرسشی اساسی به وجود آورده است. بهراستی در معادلات نظامی و سیاسی چه اتفاقی افتاده که در این شرایط آمریکا دست به این کار زده است. برای رسیدن به پاسخ راهی جز کنارهمچیدن حوادث گذشته وجود ندارد، دو حادثهای که نباید بهراحتی از آن گذشت؛ اعتراضات دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ است.
برای اینکه بتوانیم بین این حوادث و شهادت سردار سلیمانی ارتباطی پیدا کنیم، باید تصویر دقیقتری از این اعتراضات بدهیم. در اعتراضات ۹۶ که بخشهای مهمی از کشور را دربر گرفت، معترضان بر سر مسائل اقتصادی، معیشتی، بیکاری و ناکارآمدی دولت به خیابان ریختند اما این اعتراضات اقتصادی بهسرعت به اعتراضات سیاسی تبدیل شد و شعار معروف «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» در همین ایام شکل گرفت.
این شعار با یکسانسازی، جناحهای سیاسی کشور را که همواره سیاستساز بودهاند و نقش اساسی در دوقطبیسازی جامعه در انتخابات داشتهاند، یکباره از سیاست تهی کردند؛ خاصه اصلاحطلبان که بهجز نقش انتخاباتی از سرمایه اجتماعی مؤثری نیز برخوردار بودند. حد فاصل سالهای ۹۶ تا ۹۸ فرصت مناسبی بود تا اپوزیسیون و مخالفان جریانهای داخلی ایران با حمله به آنان و دولت روحانی تغییر سیاست در ایران را ناممکن جلوه دهند و آن را به بنبست بکشانند.
قابل انکار نیست که اپوزیسیون در این زمینه تا حدودی موفق بوده است اما این موفقیت بیش از آنکه مرهون تلاش آنان باشد، به عملکرد اصلاحطلبان و دولت روحانی بازمیگردد. به هر تقدیر هر جریانی که در شکلدهی به این بنبست سیاسی نقش داشته، نتیجه آن یکسان است؛ تصویری از ناممکنی تغییر سیاست در ایران که زمینهساز اعتراضات آبان ۹۸ شد. این اعتراضات بهدلیل مسائل اقتصادی و معیشتی مردم بهستوهآمده از فقر و بیکاری رخ داده بود که بهسرعت به خشونت کشیده شد و اپوزیسیون تلاش کرد چهرهای تاریک از وضعیت اقتصادی ایران تصویر کند.
این اعتراضات که زمینهای اقتصادی داشتهاند، به سمتی سوق داده شدهاند که گویا دیگر راهحلی برای حل مسائل اقتصادی وجود ندارد و هرگونه سازش و مماشات به نفع ساختار خواهد بود. شاید این اولینبار بعد از چهار دهه انقلاب بود که دولت با چنین اعتراضاتی روبهرو شده بود که با پمپاژ مخالفان کنترلنشدنی به نظر میرسید؛ این اعتراضات حوادث دیماه ۹۶ را تکمیل کرد و اصلاحطلبان و اصولگرایان را منفعل کرد.
اغراق نیست اگر بگوییم آن روزها تصویری که از سوی رسانههای اپوزیسیون از کشور ارائه میشد، این را نشان میداد که همهچیز از دست رفته است. در این شرایط مخالفان این را نتیجه گرفتند که ماهی به دم خود رسیده و کار تمام است. این پازل را اعتراضات عراق کامل کرد؛ اعتراضات مردمی همچون مردم ایران که بهدلیل فساد و ناکارآمدی دولت و بیکاری و تنگناهای معیشتی به خیابان آمده بودند. همه در این اعتراضات بهدنبال مقصری میگشتند تا این فجایع را بر سر او بریزند و در خیابان محاکمهاش کنند. دولت عراق و ایران که بیشترین حمایت را از این دولت میکرد، بیش از هرکسی در تیررس این حملهها بود.
آمریکا و اپوزیسیون تمام تلاششان را کردند تا همه نابسامانیها را به پای ایران بنویسند و در اقدامی زیرکانه آن را با اعتراضات ایران اینهمانی کردند. در این مقطع سیاست خاورمیانهای ایران هدف قرار گرفت تا آن را از اعتبار بیندازد. مثلثی شکل گرفت با این اضلاع؛ دیماه ۹۶ توسعه سیاسی در ایران را ناممکن جلوه داده بود و در آبان ۹۸ وضعیت تاریکی از اقتصاد به تصویر کشیده شد و اعتراضات عراق میتوانست تیر خلاص به حضور منطقهای ایران بزند.
ناگفته پیداست این شرایط آمریکا را مصمم کرد تا کاری را که همواره سودایش را در سر داشت، تحقق ببخشد و بیدلیل نبود که ترامپ از میان گزینههای پیشنهادی وزیر امور خارجه و دفاع و رئیس ستاد کارکنان آمریکا ترور قاسم سلیمانی را در اولویت قرار دهد. این ترور یک هفته بعد از رزمایش مشترک نیروی دریایی ایران، روسیه و چین در اقیانوس هند و دریای عمان انجام شد.
سخنگوی وزارت دفاع چین در اهمیت این رزمایش گفت: «این رزمایش نشان از حسن نیت و توانایی سه کشور در حمایت از صلح جهانی است و ایجاد یک جامعه دریایی با آیندهای مشترک». این سخنان در کنار سخنان صریح وزیر امور خارجه چین معنای روشنی دارد: «چین از ایران در برابر سیاست یکجانبهگرایی و زورگوییهای آمریکا حمایت میکند».
رزمایشهای نظامی نشان اقتدار یک کشورند، خاصه اینکه این رزمایش با دو کشور مهم و بزرگ چین و روسیه باشد. چین کشوری است که برخی تحلیلگران آن را قدرت اول جهان در قرن ۲۱ میدانند. این رزمایش و اتحاد استراتژیک با این دو کشور در کنار محور مقاومت و توان منطقهای از ایران کشوری قدرتمند میسازد که در آینده موجب نگرانی هرچه بیشتر آمریکا خواهد شد، ازاینرو ترامپ خرسند از شرایط بهدستآمده و نگران ازدستدادن فرصت، دستور ترور سردار سلیمانی را صادر کرد و مسئولیت این ترور را بر عهده گرفت.
این مسئولیتپذیری در عرف بینالملل معنایی جز تحریک طرف مقابل به جنگ ندارد؛ اما وقایع بعد از شهادت سردار سلیمانی چنان با انتظارات رئیسجمهور آمریکا و اپوزیسیون متفاوت بود که نهتنها آنان دیگر در پی دستاوردی از این اقدام نبودند بلکه نگران برخورد تلافیجویانه ایران شدند. اینبار مردم عراق در تشییع سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس دست به محاکمه در خیابان زدند؛ محاکمهای با هزاران عراقی که چهره ایران در عراق را بازسازی کرد. بعد از آن تصمیم نمایندگان مجلس عراق در لایحهای مبنی بر اخراج نیروهای خارجی از خاک عراق، تیر خلاص را به معادلات آمریکا زد.
اگرچه حضور سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس در یک خودرو بهلحاظ
امنیتی خطا بود اما این خطا تبعات ناخواستهای داشت که مهمترین آن اتحاد و ائتلاف بین دو کشور در منطقه بود. گیرم که این اتحاد و ائتلاف دائمی نباشد. تشییع این دو سردار در شهرهای ایران و حضور باورنکردنی مردم که بعد از حوادث دی و آبان کسی انتظار آن را نداشت، این قوت قلب را به نیروهای نظامی ایران داد تا در اقدامی بیسابقه مهمترین پایگاه آمریکاییان در عراق را مورد اصابت ۱۳ موشک قرار دهند.
آنچه در این میان از خسارت بهوجودآمده یا تعداد کشتهشدگان اهمیت بیشتری دارد، اراده به مقابلهبهمثل است. میتوان ادعا کرد بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون ایران تنها کشوری است که برای احقاق حق خود از آمریکا دست به اقدام تلافیجویانه زده است. شاید خویشتنداری آمریکا در مواجهه با ایران و برخورد محتاطانه ایران با آمریکا بعد از حمله موشکی از دستاوردهای این تصمیم باشد.
تصمیمی که بدون حضور مردم و محاکمه در خیابان امکان آن وجود نداشت. شرایط کنونی بیش از هر چیز مسئولیت سنگینی بر دوش مقامات و مسئولان ایران میگذارد و این مسئولیت چیزی نیست جز این باور که نباید مردم را نادیده گرفت، باید همتراز آنان بود. /شرق