جنایت در شب تولد مادر!
خبرمهم: گفتگوی خواندنی با پسر جوانی که شوهر مادرش را به قتل رساند را از نظر می گذرانید.
به گزارش بخش قضایی سایت خبرمهم، مهرداد ۱۸ بهار از زندگیاش گذشته بود و سالهای زیادی پیش رو داشت. هیچگاه فکر نمیکرد با یک تصمیم آنی و اشتباه، زندگیاش را برای همیشه نابود کند. او به اتهام قتل ناپدریاش بازداشت شده است. در زندان، منتظر روز دادگاه است. در «پشت صحنه یک جنایت» این هفته، در گفتگو با مهرداد و یک روانشناس به بررسی ریشههای این جنایت پرداختهایم.
بر اساس اوراق پرونده، بهمن سال گذشته ماموران انتظامی شهرستان شهریار، پیکر مرد ۲۸ سالهای را که در خودروی رانا رها شده بود، یافتند که با ضربههای چاقو به قتل رسیده بود. با استعلام از شماره پلاک خودرو، هویت جسد به دست آمد. در ادامه معلوم شد مرد ۲۸ ساله با زنی ازدواج کرده که سه فرزند دارد. این زن شناسایی و مورد تحقیقات قرار گرفت که مشخص شد پسر خانواده، مخالف این ازدواج بوده و بارها از مادر و شوهر جدیدش خواسته بوده، جدا شوند، اما هردو مخالف جدایی بودند.
این زن در تحقیقات بعدی گفت پسرش با همدستی دو نفر از دوستانش مرتکب قتل شده و فرارکردهاند. دوستان وی بازداشت شدند و گفتند فقط در جابهجایی جسد نقش داشتهاند و دوست فراریشان آن مرد را کشته است. سرانجام بهرام پس از پنج ماه فرار وقتی برای دیدن مادر و خواهر و برادرش آمده بود، بازداشت شد. او اعتراف کرد به دلیل کینهای که از شوهر مادرش داشته، مرتکب این قتل شده است. قرار است او با پایان یافتن تحقیقات قضایی – پلیسی در دادگاه محاکمه شود.
دلم میخواست خلبان شوم
مهرداد ۱۸ ساله آرام و قرار نداشت. زیر لب مدام با خودش حرف میزد. به خودش بد و بیراه میگفت که با یک تصمیم آنی، مرد جوان را به قتل رسانده و خود در یک قدمی چوبهدار قرار گرفته است. در حاشیه جلسه تحقیق با او گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
به چه اتهامی بازداشت شدی؟
قتل ناپدریام.
چقدر درس خواندی؟
اول دبیرستان. پدرم شیشهای بود و با مادرم مدام دعوا میکرد و خانه پر از تنش و بدبختی بود. یک خواهر و برادر کوچکتر از خودم دارم. شرایط طوری شد که نمیتوانستم درس بخوانم و ترک تحصیل کردم.
بعد چه شد؟
پدر و مادرم سال ۷۹ طلاق گرفتند. من نزد پدرم رفتم و مادرم دو بچه دیگر را با خودش برد. هر از گاهی به دیدن مادرم میرفتم که متوجه شدم او با مردی که ۱۰ سال از من بزرگتر است، ازدواج کرده. خواستم طلاق بگیرد و دوباره با پدرم زندگی کند و یک خانواده شویم، اما او و شوهر جدیدش قبول نکردند از هم جدا شوند. همین باعث کینه از مادرم و شوهرش جدیدش شد و تصمیم به قتل مرد جوان گرفتم.
از شب جنایت بگو.
موضوع را چند شب قبل به دو نفر از دوستانم گفتم و قول همکاری دادند. آن شب جشن تولد مادرم بود و در یک باغ در شهریار از سوی شوهرش مراسم برگزار میشد. رفتم به آن جشن و مرد جوان را از آنجا بیرون آورده و با ضربههای چاقو به او حمله کردم و وی را کشتم. بعد جسد را به کمک دوستانم در خودرویش گذاشته و اطراف ورودی یک باغ رها کردیم.
بعداز قتل چه کردی؟
ساعاتی سرگردان در خیابانها بودم و میترسیدم جایی بروم. بعد به پدرم زنگ زدم و گفتم مرد جوان را کشتم تا وی دوباره با مادرم ازدواج کند که با من دعوا کرد و گفت چرا دست به قتل زدی و خواست تسلیم پلیس شوم. ترسیدم و فرار کردم. مدتی در شهرهای مختلف پادویی و کارگری کردم تا هزینه زندگیام جور شود. شبها کابوس طناب دار و زندان میدیدم و پنج ماه را با بدبختی گذراندم.
چطور بازداشت شدی؟
دلم برای خانوادهام تنگ شده بود. بعد از پنج ماه به خانه بازگشتم تا آنها را ببینم که بازداشت شدم.
اگر زمان به عقب باز میگشت؟
اگر پدرم اعتیادش را ترک میکرد و مادرم از او جدا نمیشد شاید الان یک زندگی خوب داشتیم و من قاتل نمیشدم و آن مرد زنده بود.ای کاش میتوانستم درس بخوانم وخلبان شوم و به عشقم که پرواز است برسم، اما نشد.
با خانوادهات ملاقات داشتهای؟
پدرم که نیامد و مادرم چند بارآمد. مدام گریه میکرد و میترسد یک روز اعدام شوم.
فکر میکنی بخشیده شوی؟
نمیدانم. شرایط زندگی مرا قاتل کرد.
فرزندان طلاق را رها نکنیم
در خانواده متهم به قتل، شاهد نابسامانی هستیم. پدر معتاد به شیشه بوده و اقتصاد خانواده را با مشکل روبهرو کرده و باعث تنش میان خود و همسرش و دیگر اعضای خانواده شده است. سطح روانی این پسر به خاطر اعتیاد پدر، دعوای مداوم والدین و ترس از جدایی از آنها دچار تنش شده و طلاق مادر بر این تنش افزوده است. بچههایی با شرایط پسر جوان، میترسند در جامعه کسی متوجه اعتیادپدر، طلاق والدین و بد بودن شرایط زندگیشان شود و از گروه همسالان جدا میشوند. تنشهای به وجود آمده در این زندگی باعث شده پسر خانواده ترک تحصیل کند و به دنبال کار باشد تا هزینه خانواده اش را تامین کند.
از سویی دیگر، مادر نمیتوانسته با اعتیاد پدر کنار بیاید و از او جدا میشود. برای بهتر شدن شرایط زندگی بعد از جدایی تصمیم به ازدواج دوباره میگیرد و با فردی که ۱۰ سال از پسرش بزرگتر است، ازدواج کرده و همین باعث نارضایتی فرزندششده است.
همین باعث میشود پسر به دنبال مقصر خراب شدن زندگیشان بگردد و نفرسوم که ناپدریاش باشد را مقصر میداند و فکر میکند اگر او در این زندگی نبود شاید فرصتی دوباره پیش میآمد که مادر و پدرش ازدواج و زندگی پنج نفرهشان دوباره شکل بگیرد. این پسر وقتی نمیتواند مادر و ناپدری را مجاب به جدایی کند، تصمیم به حذف ناپدری میگیرد و بیآنکه به عواقب کار خود فکر کند، نقشه قتل او را اجرا میکند؛ چرا که فکر میکند با از بین رفتن وی، والدینش دوباره با هم ازدواج میکنند.
فرزندان طلاق روحیهای شکننده دارند و باید به آنها و شرایطشان توجه بیشتری شود، زیرا احتمال دارد آنها برای انتقام از شرایطی که زندگی برایش درست کرده، به دنبال مقصر بگردند و اقداماتی انجام دهند که پایانی خوش نداشته باشد/جام جم