قله آواز ایران در انحصار و فتح شجریان باقی مانده است
به گزارش بخش فرهنگی سایت خبرمهم، قله آواز ایران در انحصار و فتح شجریان باقی مانده است پیروز ارجمند* محمدرضا شجریان یکی از پدیدههای قرن معاصر ایران است. به تعبیری میتوان گفت شناختهشدهترین شخصیت هنری ایران در دنیا و مشهورترین و محبوبترین هنرمند ایرانی در چند سده اخیر است. استاد محمدرضا شجریان، وجوه شخصیتی متفاوتی دارد و هرکدام از آنها قابل تحلیل و بررسی است. او در خانوادهای مذهبی به دنیا آمده و تلاوت قرآن را نزد پدرش که از قاریان بنام قرآن بوده، فرا میگیرد. فضای مذهبی-سنتی خانواده موجب میشود تا چند سال با نام سیاوش بیدگانی به اجرای آواز بپردازد تا زمانی که پدر ایشان متوجه فعالیت پسرش میشود و از آن زمان نام واقعی خانوادگیاش یعنی «شجریان» را استفاده میکند. بعد از حضورشان در تهران وارد رادیو میشوند و از این زمان تحولات جدی هنری استاد شجریان شروع میشود. شاید کمتر هنرمندی در آواز وجود دارد که در دورهای تاریخی زندگی کند که بتواند تجربه زیست و همکاری با دو نسل پیش و سه نسل بعد از خودش را تجربه کند. محمدرضا شجریان در میانهای از موسیقیدانانی قرار میگیرد که بخشی از آنها از بازماندگان موسیقی دوره قاجار بودند و تا دوره معاصر او را همراهی کردند. این موضوع موجب میشود تا استاد شجریان با استادان بسیاری معاشرت و فعالیت کند.
همانطور که مرحوم دوامی استاد ایشان بوده و ضربیخوانی و آواز را نزد ایشان فرا میگرفته، در همان دوران میتوانسته همراهی استاد عبادی را هم داشته باشد. به گفته استاد شجریان تأثیرگذارترین فرد در شیوه آوازش جلیل شهناز بوده، از طرفی آهنگسازانی مثل پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی و فرامرز پایور، آثار درخشان و ماندگاری را با استاد شجریان خلق کردند. هرچند آهنگسازان دیگری مثل حسن و حسین یوسفزمانی، فریدون شهبازیان، فرهاد فخرالدینی، کامبیز روشنروان و بسیاری از آهنگسازان دیگر هم کنار ایشان بودند، همکاری با این سه آهنگساز بیشترین تحول درشخصیت هنری ایشان را به وجود میآورد و ماندگاری کارهای ایشان هم با این سه نفر بوده. در آغاز انقلاب استاد شجریان، اولین خواننده انقلابی سنتی بودند که همراه شهرام ناظری، آثاری را در کنار گروه شیدا و عارف خلق کردند. با وجود اینکه همکاریهایی که با حسین علیزاده داشتند و آثار ماندگاری خلق کردند؛ اما حسین علیزاده تأثیر عمیقی بر شیوه خواندن ایشان نمیگذارد. در پژوهشی که در حوزه آوازی ایشان داشتم، حدود ۳۰۰ آلبوم و اثر آوازی استاد را تجزیه و تحلیل کردم و در این تحقیق به نتایج درخورتوجهی رسیدم؛ ازجمله اینکه محمدرضا شجریان در تمام مدت حیات هنریاش، آوازهایی که خوانده، عمدتا به صورت بداهه بوده و از تکرار و بازخوانی مستقیم گوشههای ردیف آوازی اجتناب کرده است و در یکی از نشستهایی که با استاد داشتم، اشاره کردم که «ردیف آوازی محمدرضا شجریان به وسعت کل دوره آوازخوانی ایشان است و شجریان نمیتواند محدود به اجرای چند گوشهای باشد که در قالب یک ردیف منتشر میشود. استاد شجریان این نظریه را علمیترین تعریف و تحلیل از آوازشان در ۵۰ سال گذشته دانستند. رنگ و حجم و جنس صدای شجریان، یکی از دلایل موفقیتش است. علاوه بر اینکه استاد شجریان جزء معدود خوانندگانی است که هیچگاه بهاصطلاح خارج نخوانده است و تکنیک و احساس و دانش موسیقاییاش و سختگیری در انتخاب شعر و ملودی از دلایل مانایی صدا و نامش در عرصه موسیقی ایران است. محمدرضا شجریان، شخصیتی چندوجهی داشت. نوازندگی سنتور، خوشنویسی، ساختن ساز و پرورش گل را در کنار آواز دنبال میکرد. ضمن اینکه اشراف و علاقهای ویژه به زبان فارسی داشت. دانش ادبیاش تحت تأثیر دو ادیب بزرگ هوشنگ ابتهاج و شفیعیکدکنی است که در اثر مؤانست و ارتباط مستقیم است. در یکی از مصاحبههای من با ایشان نکته جالبی را اشاره کردند و میگفتند: «وقتی سعدی یا حافظ میخوانم، آنچنان با این شعرا انس پیدا میکنم که گویی خودم حافظ و سعدی هستم و متوجه میشوم چه بخشهایی از شعر تحریف شده یا متعلق به این شعرا نیستند». یکی از وجوهی که استاد شجریان را از دیگر هنرمندان متمایز میکند، این است که هرگز در هیچ دوره زندگی از ایران مهاجرت نکردند و با وجود پیشنهادهای بسیار خوبی که برای زندگی در خارج از ایران داشتند، در کشورشان ماندند و «خاک پای مردم ایران»بودن را به هجرت در سرزمینی غیر از ایران ترجیح دادند. این نکته تحسینبرانگیزی است؛ چراکه به نظر میرسد هنرمندانی که از ایران مهاجرت کردند، بهویژه هنرمندانی که در حیطه هنرهای سنتی کار میکردند، بعد از مهاجرت از ایران، عموما از حال و هوا و حس درونی خودشان دور شدند که نمونه بارز آن محمدرضا لطفی است که پس از مهاجرت از ایران تا برگشت به کشورش، تقریبا هیچ اثر ماندگاری را خلق نمیکند. هنرمندی که در کشور خودش زندگی میکند، میتواند منبع خلق و منشأ اثر بیشتری باشد. استاد شجریان در زمره اخلاقمدارترین هنرمندانی است که تاریخ موسیقی ما به خودش دیده است. با وجود ۶۰ سال استمرار در فعالیت هنری، کسی نمیتواند درباره مسلک و سلوک رفتاری ایشان نقدی وارد بداند. همیشه چه در مواجهه با هنرمندان ایرانی و چه در مواجهه با مردم، خیلی پایبند به اصول بودند. بسیار سخت است که در دورهای فعالیت کنید که هنرمندان صاحبنام و قلمداران موسیقی مثل محمودیخوانساری، غلامحسین بنان، حسین قوامی، دوامی، اکبر گلپا و ایرج و عبدالوهاب شهیدی حضور دارند. شجریان توانست در کنار این استادان به جایگاه واقعی خودش در مدتزمان کوتاهی برسد. حضور در این دوره تاریخی برای ایشان فرصت مغتنم و سختی بوده است. در کلاسهایشان اشاره میکردند که بهتر است آوازخوانان سراغ بازخوانی تصانیفی که استاد بنان خواندهاند، نروند؛ چون بنان به تمام و کمال استادی آنها را خوانده و استاد بنان در قله تصنیف و آوازخوانی ایستاده و رسیدن به آن جایگاه کار سختی است. اینها نشان از احترام ایشان به جایگاه استادان موسیقی ایران دارد. نقدهایی به ایشان وارد شد، مبنی بر اینکه بسیاری از خوانندگانی که امروز میخوانند، «شجریانزده» هستند و مکتب شجریان را ادامه میدهند و مثل او میخوانند و کسی خلاقیتی از خودش ندارد. استاد پاسخ این نقد را دادهاند؛ درست است که یک آوازخوان باید آنچه را در آواز استادان هست، بشنود و بخواند؛ ولی نهایتا باید به خود واقعی برسد. ایشان اصراری نداشتند که خوانندگان مثل او بخوانند. کمااینکه به ایرج و گلپا بهعنوان دو خواننده صاحبسبک و توانمند احترام میگذاشتند، از سویی به استاد محمد ایرانیمجرد اقتدا میکردند و نزد مرحوم برومند تجربه کسب کردند که نوازنده تار بودند. شجریان تحت تأثیر برومند در ردیفخوانی بسیار متحول میشود و همه اینها نشان میدهد که خود استاد حاصل یک امتزاج آموزشی و آوازی است که بخشی را از ساز بهره میگیرد و بخشی را از مکتب آواز و همینطور به شاگردانش هم همین شیوه را توصیه میکردند. اگر شخص دیگری در آواز ایران نتوانسته به جایگاه ایشان برسد، باید به مجموعه عواملی توجه کرد که شاید این مجموعه عوامل در تاریخ ایران تکرار نشود. استاد شجریان بهخوبی مسیر هنری فرزندانش را مشخص کرد. قدرت و صلابت استاد در مشاوره و راهنمایی آنچنان قوی است که امروز اگر همایون در جایگاه و شیوه آوازی و مسیر هنری متفاوت از پدر ظاهر میشود، خواسته استاد شجریان بوده است؛ یعنی همایون آوازخوانی و تصنیفخوانی را در مسیر دیگری ادامه داد و به نظر میآید که این فقط خواسته خود همایون نیست و همایون شاید به این دلیل که استاد در مرجعیت کامل هستند، به او اقتدا کرد و به توصیههای پدر گوش داد. بر این باورم که قله آواز ایران در انحصار و فتح محمدرضا شجریان باقی مانده است و شاید در روزگاری دیگر، همایون شجریان قله دیگری را فتح کند؛ قلهای دیگر که جدا از مکتب آواز پدرش است، با تمایلی بیشتر به موسیقی مردمپسند./شرق
درود، متن عالی بود ممنون ازنویسنده