اجتماعیفرهنگیفناوریورزشی

می‌خواهم دیده شوم

خبرمهم: چرا در چند وقت اخیر پیشکسوتان سرخابی‌مانند هواداران متعصب رفتار می‌کنند؟

به گزارش بخش ورزشی سایت خبرمهم، «۱- حتما در چند وقت اخیر این خبر را بارها دیده‌اید که رونالدو بیشتر از پولی که از یوونتوس بابت بازی می‌گیرد، از طریق شبکه‌های مجازی‌اش درآمد دارد. همچنین چند هفته پیش در گزارشی که فوربس از پردرآمدترین ورزشکاران جهان در سال گذشته میلادی منتشر کرد، روجر فدرر تنیسور پا به سن گذاشته سوییسی با ۱۰۶ میلیون دلار درآمد در صدر قرار گرفت. جالب است بدانید نزدیک به ۱۰۰ میلیون از این مبلغ را فدرر از طریق تبلیغات به دست آورده است.

از همین دو مثال مشخص می‌شود که ورزشکاران روی کسب درآمد از طریق حضور در شبکه‌های مجازی و تبلیغات حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند. اگر یک اینفلوئنسر که هنر چندانی هم ندارد می‌تواند صرفا از طریق یک پیج اینستاگرام به درآمد قابل توجهی دست پیدا کند، چرا یک ورزشکار که اتفاقا از محبوبیت و مقبولیت بیشتری در بین عامه مردم برخوردار است، این کار را نکند؟

۲- عمر فیسبوک، اینستاگرام، توییتر و سایر شبکه‌های مجازی در ایران چندان طولانی نیست؛ شاید بتوان گفت کمتر از ۱۰ سال. در چنین شرایطی طبیعی است که ورزشکاران قدیمی‌تر از جمله فوتبالیست‌هایی که در دهه‌های شصت و هفتاد و هشتاد بازی می‌کردند و آن زمان سوپراستار محسوب می‌شدند، سهم چندانی از مخاطب در شبکه‌های اجتماعی‌شان نداشته باشند. بسیاری از ستاره‌های قدیم فوتبال که در تیم‌های مطرح پایتخت بازی می‌کردند در مقایسه با بازیکنان معمولی حال حاضر این دو تیم که از سطح فنی بسیار پایین‌تری نسبت به پیشکسوت‌های خودشان برخوردار هستند، به مراتب مخاطبین بیشتری در صفحات شخصی‌شان دارند. یک مثال از انبوه نمونه‌های حاضر به خوبی این تفاوت را نشان می‌دهد. فرشاد پیوس ملقب به فرشاد آقای گل که زمانی جزو محبوب‌ترین ستاره‌های فوتبال ایران به حساب می‌آمد، در حال حاضر نزدیک به ۷۶ هزار دنبال‌کننده دارد اما مهدی عبدی که تازه این فصل به جمع سرخپوشان اضافه شده و تعداد گل‌هایش برای پرسپولیس به تعداد انگشتان یک دست نرسیده، نزدیک به ۳۵۰ هزار فالوور در صفحه‌اش دیده می‌شود. اگر فرشاد پیوس امروز با همان کیفیت دهه شصت و هفتاد در پرسپولیس حاضر بود بدون شک از پرمخاطب‌ترین کاربران این پلتفرم لقب می‌گرفت.

۳- تقریبا یک سال از بروز پدیده‌ای به نام «کمپین‌های اینستاگرامی» در ایران می‌گذرد. نحوه کار به این‌گونه است که یک سلبریتی با همکاری یک شبکه تبلیغاتی در اینستاگرام اقدام به برگزاری کمپین‌ می‌کند. در این کمپین اسپانسرها با پرداخت مبلغی مشخص وارد می‌شوند و در لیست فالویینگ‌های آن سلبریتی قرار می‌گیرند. مخاطبان اینستاگرام در ازای فالو کردن فالویینگ‌های آن سلبریتی (یعنی کسانی که اسپانسر شده‌اند) در قرعه‌کشی شرکت داده می‌شوند. به این ترتیب اسپانسرها چیزی حدود صد تا صد و پنجاه تا فالوور به دست می‌آورند، مخاطبان در قرعه‌کشی شرکت داده می‌شوند و سلبریتی و شرکت تبلیغاتی به سود مالی می‌رسند. تاکنون فوتبالیست‌های زیادی در این کمپین‌ها شرکت کرده‌اند. از جمله علی علیپور، احمدرضا عابدزاده، کریم باقری و چندین فوتبالیست قدیمی و جدید دیگر.

نکته مهم برای فردی که قرار است کمپین را برگزار کند این است که هم مقبولیت داشته باشد هم فالوورهایش مقدار قابل‌توجهی باشد. در حاشیه این کمپین‌ها بازیکنان دیگری نیز در برنامه‌های لایو مربوط به قرعه‌کشی و توزیع جوایز و چیزهایی از این دست حاضر می‌شوند. گفته می‌شد رقمی که به سلبریتی حاضر در کمپین می‌رسد رقمی چند صد میلیون تومانی است.

۴- در کنار کمپین‌ها که یکی از راه‌های کسب درآمد فوتبالیست – سلبریتی‌هاست، میزان لایک و «ویو» پیج یک فوتبالیست نیز می‌تواند برای او درآمدزا باشد. یک سرکشی ساده به اینستاگرام فوتبالیست‌های پرمخاطب نشان می‌دهد آنها به ‌شدت درگیر تبلیغات هستند. از حضور در فروشگاه‌های لباس و باشگاه و استخر تا عکس دونفره با یک فرد خاص و تگ کردن آن شخص روی عکس و هزاران روش دیگر که همه جزوی از تبلیغات اینستاگرامی به حساب می‌آید. ارقامی که در این بین رد و بدل می‌شود از چند صد هزار تومان تا چند میلیون تومان بابت استوری و پست متغیر است. یکی از افرادی که در این کار دخیل است، به روزنامه اعتماد گفت: «یک بازیکن فوتبال با فالوور یک میلیونی به راحتی ماهی ۱۵۰ میلیون تومان می‌تواند از صفحه اینستاگرامش درآمد داشته باشد. تازه اگر مدیر تبلیغات درست و حسابی هم داشته باشد می‌تواند این رقم را چند برابر کند.» در حال حاضر در بیوی پیج بسیاری از فوتبالیست‌ها عبارت «تبلیغات با بازدهی بالا = دایرکت» به چشم می‌خورد.

۵- یکی از مسائلی که در بحث تبلیغات اینستاگرامی اهمیت دارد، مساله بازدید است. اصلا مهم نیست که یک ویدیو یا عکس در اینستا یا هر شبکه مجازی دیگری به چه دلیلی دیده می‌شود. مهم خود دیده شدن است. نمونه بارز چند وقت اخیرش شخصی است به اسم رضا همدانی که با جمله «معتادا نمی‌گیرن» تبدیل به یک شاخ مجازی شد. در حال حاضر نزدیک به ۲۰ صفحه به اسم این شخص در اینستاگرام وجود دارد که برخی از آنها دویست، سیصد کا فالوور دارد. یا فردی به نام الناز گلرخ که با خواندن آهنگ انگلیسی «دنت اور تینک» تا یک ماه سوژه خنده کاربران شده بود اما این مساله در مقایسه با رسیدن فالوورهای پیجش به ۲.۸ میلیون مخاطب هیچ اهمیتی نداشت. با توجه به این توضیحات هر فردی که قرار است وارد بازار تبلیغات اینستاگرامی شود و سهمی را به خودش اختصاص دهد، باید آدم جذابی باشد یا لااقل جذاب به نظر برسد. باید کاری کند که مخاطب او را دنبال کند، ولو با انگیزه منفی. همین می‌شود که فردی مثل کریم باقری که در حافظه جمعی ما به عنوان فردی ساکت، با وقار و خارج از مناسبات هواداری به حساب می‌آمد، به ناگاه تبدیل به شخصی بذله‌گو می‌شود که در ویدیوهای مربوط به کمپینش با سایرین شوخی‌هایی می‌کند که تاکنون از او نمونه‌اش را ندیده بودیم. حجم ویدیوهایی که از کریم باقری در یک ماه اخیر در فضای مجازی منتشر شده شاید به اندازه تمام ویدیوهایی است که از او در ۱۰ سال گذشته به اشتراک گذاشته شده است.

تمام این موارد بالا که در واقع مقدمه‌ای طولانی به حساب می‌آید، برای این آورده شد تا شاید بتوانیم به این سوال پاسخ بدهیم که «چرا در چند وقت اخیر پیشکسوتان سرخابی‌مانند هواداران متعصب رفتار می‌کنند؟»

در چهار سال گذشته سرخپوشان روی نوار موفقیت قرار گرفتند و همین چند روز پیش پوکر قهرمانی‌شان رقم خورد. در این مدت کل‌کل‌های سرخابی به موازات نفوذ هرچه بیشتر شبکه‌های مجازی در گوشی ایرانیان چند صد برابر شده است. انواع و اقسام پیج‌ها و کانال‌ها با لوگوی استقلال و پرسپولیس شبانه‌روزی در حال تخریب حریف و به رخ کشیدن افتخارات خودشان هستند. این صفحات در چارچوب جنگ با تیم رقیب هیچ‌گونه خط قرمزی ندارند. صفحاتی که اکثرا هم پرمخاطب هستند و از طریق تبلیغات نیز درآمد خوبی دارند. همچنین شنیده شده برخی مدیران و مربیان و بازیکنان برای این که این فن‌پیج‌ها هوای‌شان را داشته باشند، حتی باج‌ هم پرداخت می‌کنند؛ چرا که این صفحات با حرکات هماهنگ می‌توانند هواداران را علیه یک فرد تحریک کرده یا شخصی را بزرگ‌ جلوه دهند. این در واقع شیوه مدرن‌تر همان کاری است که دو دهه قبل برخی لیدرها روی سکوها و برخی مطبوعاتی‌ها در روزنامه‌ها انجام می‌دادند.

با وجود چنین آسیب‌هایی که پیج‌های هواداری به تیم‌ها می‌زنند، نمی‌توان رفتار این افراد را دور از اخلاق دانست.

اینها هوادار هستند و هیچ‌کس در دنیا از هوادار جماعت انتظار برخورد منطقی ندارد که اگر این‌ طور بود، نامش را هوادار نمی‌گذاشتند. هواداران استقلال می‌توانند تا آخر دنیا معتقد باشند که وزیر ورزش چهار قهرمانی پرسپولیس را رقم زده است و هر گونه نظر کارشناسی در این زمینه از نظر آنها غیر قابل قبول باشد. کما این که وقتی یکی از پیشکسوتان خودشان قهرمانی تیم رقیب را بر اساس شایستگی می‌داند، او را به خیانت متهم می‌کنند. پرسپولیسی‌ها نیز به همین شکل. آنها می‌توانند هر روز قهرمانی‌های رقیب در آسیا را به مسابقات چهارجانبه تقلیل بدهند. در این بین کافی است یکی از اعضای جدید و قدیم باشگاه حرفی بزند که به تیم رقیب امتیاز بدهد، آن وقت است که آسمان و زمین را روی سرش خراب می‌کنند. حتی اگر آن اظهار نظر بر اساس واقعیت باشد.

آن چه در این میان تعجب‌برانگیز به نظر می‌رسد، حضور پررنگ پیشکسوتان و بازیکنان سرخابی‌ها در کل‌کل‌های سطح پایین هواداری است. البته که کل‌کل‌های هواداری میان فوتبالیست‌های بزرگ دنیا نیز به چشم می‌خورد؛ کما این که بازیکنان سابق لیورپول در برنامه‌هایی که به عنوان کارشناس حاضر می‌شوند به منچستری‌ها متلک می‌اندازند یا بالعکس. اما مرز مشخصی میان رفتار هواداری با رفتار یک فوتبالیست حرفه‌ای به چشم می‌خورد. این مرز آن‌ قدر مشخص است که وقتی کسی پا را از آن فراتر می‌گذارد با مواجهه افکار عمومی مواجه می‌شود. به عنوان مثال در چند هفته آخر لالیگا بازیکنان بارسلونا معتقد بودند که داور با رئالی‌ها مهربان است.

آرتورو ویدال بازیکن بارسا بعد از این که راموس پای مهاجم بیلبائو را در محوطه جریمه خودی لگد کرد اما داور پنالتی نگرفت یک ایموجی خنده استوری کرد و راموس بعد از بازی در پاسخ به این سوال که برخی معتقدند داور با شما خوب تا می‌کند، گفت: «نه ما لالیگا را به خاطر داوری می‌بریم نه دیگران به خاطرش آن را از دست می‌دهند. بهتر است آنها که مرتکب اشتباه شده‌اند در تیم خودشان به دنبال ایرادها بگردند.»

با این که نه ویدال نامی از رئال آورد و نه راموس نامی از بارسلونا اما تیتر بسیاری از رسانه‌ها شد: «کنایه‌های بازیکنان بارسا و رئال به یکدیگر.» در نهایت بعد از این که بارسلونا لالیگا را از دست داد، کاپیتان مسی در مصاحبه‌ای رئال را شایسته قهرمانی دانست و بعد از آن هیچ هوادار یا بازیکن بارسایی، مسی را به طرفداری از رقیب و خیانت متهم نکرد.

این روزها فوتبال ایران صحنه نبرد مجازی سرخابی‌هاست. کافی است عبارت «کنایه سنگین بازیکن…» را گوگل کنید تا با انبوهی از نتایج مواجه شوید. بخش بزرگی از بازیکنان و پیشکسوتان روزانه در حال تخریب یکدیگر بدون در نظر گرفتن هیچ خط قرمزی هستند. این افراد حاضرند تمام ارکان فوتبال را زیر و رو کنند، مساله‌ای که طبیعتا موفقیت‌های سابق یا آتی خودشان را نیز زیر سوال می‌برد، اما ثابت کنند فوتبال درگیر فساد است. از آن بدتر اظهار نظرهای سخیف و متلک‌های لوسی است که این فوتبالیست‌ها و پیشسکوت‌های بعضا پا به سن گذاشته به یکدیگر می‌اندازند. پیشکسوت سرخ‌ها در پیج شخصی‌اش «روضه استقلالی» می‌خواند و پیشکسوت آبی‌ها نیز عکس مونتاژ شده یکی از بازیکنان پرسپولیس با سر مسعود سلطانی‌فر را به اشتراک می‌گذارد. سوال مهم اینجاست که آیا این بازیکنان متوجه نیستند در چه جایگاهی هستند؟ آیا متوجه هستند با هواداران چه تفاوت‌هایی دارند؟ آیا برای خودشان شخصیتی حقوقی متصور نیستند؟ آن پیشکسوتی که می‌گوید سرنوشت لیگ، قهرمان و تیم‌های سقوط و صعودکننده از پیش تعیین شده است با چه منطقی و چطور چند سال از همین فوتبال ارتزاق کرده و به شهرت رسیده است؟ او حالا با چه رویی سرمربی‌گری تیمی را می‌پذیرد و به فوتبال سراسر فساد بازمی‌گردد؟ چطور چنین تناقض‌هایی قابل حل است؟ جواب در توضیحاتی است که به عنوان مقدمه آورده شده است.

اتفاقا پیشکسوتان فوتبال مخصوصا از نوع سرخابی‌اش به خوبی می‌دانند که فرق‌شان با هوادار خردسالی که فوتبال را تماما در تیم محبوبش می‌بیند چیست؛ امکان بیشتر دیده شدن. آنها این را هم به خوبی می‌دانند که از لحاظ میزان محبوبیت و سهم از بازار تبلیغات بخش کمی نصیب‌شان شده است و باید این عقب‌افتادگی جبران شود. در این بین تنها راه مطرح شدن و وارد شدن به چرخه کسب درآمد چیزی نیست جز کاری محیرالعقول و نامتعارف برای دیده شدن. پا به سن گذاشتگان سرخابی‌ها تا حدودی هم حق دارند. همان‌طور که در مورد پیوس توضیح داده شد اگر هر کدام از این ستاره‌ها امروز بازی می‌کردند شرایط به مراتب بهتری از لحاظ مالی تجربه می‌کردند.

می‌توان گفت چرخه جالبی در این میان وجود دارد. چند تا از پیج‌های هواداری پستی منتشر می‌کنند، یک پیشکسوت آن را در صفحه خودش به اشتراک می‌گذارد و همان پیج‌ها با تگ کردن آن پیشکسوت از این که حرف دل هواداران را زده است از او تشکر می‌کنند و اصطلاحا او را را وایرال می‌کنند.

شکل دیگر این ماجرا بدین صورت است که هواداران تصوراتی از تبعیض پیش خودشان دارند و آن را در صفحات‌شان منتشر می‌کنند. یکی از پیشکسوت‌ها می‌رود تلویزیون و تمام این تصورات را روی آنتن زنده تلویزیون بازگو می‌کند. بعد از آن همان هواداران با تقدیر از شجاعت آن فرد به خاطر زدن حرف دل هواداران او را رگباری فالو می‌کنند. در تمامی این حالات نکته مهم این است که هیچ حرف جدیدی تولید نشده. در این جا اصلا خبری از بحث کارشناسی، تعصب، حمایت از تیم، زدن حرف دل هواداران و چیزهایی از این قبیل نیست. در واقع اصلا بحث فوتبال مطرح نیست.

روضه‌ای که بازیکن سابق پرسپولیس و تیم ملی در صفحه‌اش می‌خواند و در آن به شکلی رقت‌انگیز مثل یک هوادار خردسال به تیم رقیب حمله می‌کند، دقیقا همان آهنگی است که الناز گلرخ خوانده. فرم همان فرم است و انگیزه‌هایش را باید در میزان فالوور و در نتیجه میزان درآمدی که به بازیکن می‌رسد جست‌وجو کرد. اگر ملی‌پوش سابق استقلال ویدیوی مسابقه دوی فیلم «دیکتاتور» را به اشتراک می‌گذارد که یعنی پرسپولیس به این شکل قهرمان شده، منتظر ویوی چند میلیونی است تا به تبع آن بازدید پیجش را چند برابر کند. اتفاقا خیلی هم خوب می‌شود که بخش اعظمی از بینندگان آن ویدیو هواداران پرسپولیس باشند که برای فحش دادن آمده‌اند. مهم «بازدید» است.

در پایان شاید ذکر این نکته بد نباشد که هیچ مذمتی متوجه کسب درآمد از طریق اینستاگرام نیست. در واقع تمام این نوشته نه در راستای تقبیح چنین تلاشی است و نه در راستای توجیه آن. این نوشته صرفا تلاشی است برای ریشه‌یابی پدیده‌ای که این روزها تعجب برانگیزتر، رادیکال‌تر و بی‌چارچوب‌تر شده است.»/اعتماد

جهت دریافت مهم‌ترین خبرها، ایمیل خود را وارد کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بخوانید:

دکمه بازگشت به بالا