استانیتهرانحوادث
سگ وحشی در کمپ ترک اعتیاد!
خبرمهم: ساعت ۲۰ شامگاه یکشنبه ۱۵ تیر قاضی ساسان غلامی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۴۳ امامزاده داوود از قتل مرد جوانی در کمپ ترک اعتیاد حوالی «کن» باخبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد.
به گزارش بخش حوادث سایت خبرمهم، تیم جنایی داخل یکی از اتاقهای کمپ با جسد مرد ۳۱ سالهای به نام «هادی» روبهرو شدند که آثار شکنجه و ضربوجرح زیادی روی بدنش نمایان بود. بررسیها نشان داد مقتول صبح روز ۱۳ تیر برای ترک اعتیاد به این کمپ منتقل میشود تا اینکه چند ساعت قبل زیر شکنجههای مستخدمین کمپ به کام مرگ میرود. همچنین مشخص شد چند ساعتی از مرگ هادی گذشته است. مأموران پلیس در تحقیقات بعدی دریافتند مدیران کمپ دو برادر به نامهای فریدون و کامبیز هستند که زمان حادثه یکی از آنها در درگیری حاضر بوده است. فریدون در بازجوییها گفت: من مدیر این کمپ هستم و برادرم کامبیز هم جانشین من است. ساعتی قبل وقتی به کمپ آمدم، کامبیز گفت که مستخدمین هادی را کتک زدهاند و او فوت کرده است که بلافاصله به اورژانس و مأموران پلیس خبر دادم.
کامبیز هم مدعی شد در ضرب و جرح هادی دخالتی نداشته است و مستخدمین را عامل قتل مرد معتاد معرفی کرد. در حالی که دو متهم ادعای بیگناهی میکردند تحقیقات میدانی نشان داد فریدون و برادرش دستور شکنجه و تنبیه معتادان را صادر کردهاند و از سوی دیگر مشخص شد کامبیز در شکنجههای مرگبار هادی دست داشته و او را با لوله پلیکا به شدت کتک زده است، بنابراین تیم جنایی دو برادر و ۹ مستخدم را که در این حادثه مرگبار دخالت داشتند، بازداشت کردند. صبح دیروز متهمان برای تحقیق به دادسرای امور جنایی منتقل شدند. فریدون در بازجوییها گفت: من معتاد بودم تا اینکه ۲۰ سال قبل ترک کردم و از آن روز به بعد کمپ ترک اعتیادی دایر کردم و این کمپ را هم سه سال است که به مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان رهن کردهام. روز حادثه وقتی رسیدم هادی فوت کرده بود که به من گفتند مستخدمان او را کتک زدهاند.
متهمان دیگر هم یک به یک ماجرا را شرح دادند. متهمان در ادامه به دستور قاضی ساسان غلامی برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم قرار گرفتند.
گفتگو با یکی از متهمان
وقتی نام کامبیز را میشنود از ترس لرزه بر اندامش میافتد و گریه امانش نمیدهد. با اصرار درخواست میکند که او را با کامبیز در یک بند بازداشتگاه نگذارند. از شکنجههایش میگوید و از لحظات سختی که در محوطه سگهای وحشی رهایش کردهاند.
چرا گریه میکنی؟
– میترسم.
از چه کسی میترسی؟
– از کامبیز برادر مدیر کمپ میترسم. اگر بفهمد من حقیقت ماجرا را گفتهام مرا میکشد. او آدم شکنجهگری است و همیشه معتادان را شکنجه میدهد.
شما در کمپ چه کار میکردید؟
– من تعمیرکار دستگاههای برش هستم و وضع مالی خوبی هم داشتم تا اینکه ۱۲ سال پیش معتاد به مواد مخدر شدم، البته در این مدت چند باری ترک کردم تا اینکه ۱۰ ماه قبل برای آخرین بار به این کمپ آمدم تا ترک کنم که گرفتار شدم.
چرا؟
– خانوادهام در چین زندگی میکنند و کسی ندارم که به دنبال کارهای من باشد. پس از اینکه ترک کردم آنها مدعی بودند که باید ۲۰ میلیون تومان هزینه کمپ را پرداخت کنم که مجبور شدم به عنوان مستخدم در آنجا کار کنم.
چقدر هزینه میگرفتند؟
– ماهانه بین ۸۰۰ هزار تومان تا ۲ میلیون تومان از خانوادهها میگرفتند، البته وقتی خانوادهها برای بردن فرزندشان به کمپ میآمدند مدیر کمپ مدعی میشد مغز ما لغزشی شده و هنگ کرده، لازم است حداقل یک سال تحت درمان باشیم و خانوادهها هم به آنها اعتماد میکردند. از طرفی هم زمانی که آنها به ملاقات میآمدند، در اتاقی ملاقات برگزار میشد که دوربین بالای سر ما بود و دو نگهبان قلچماق هم بالای سر ما بودند و به همین خاطر کسی جرئت نمیکرد حرفی بزند و از کمپ شکایت کند و حتی جرئت اشاره و چشمک زدن هم نداشتیم، چون میدانستیم که بعد باید سه ساعت شکنجه را تحمل کنیم.
چرا شکنجه میدادند؟
– اول اینکه شکنجه میدادند که دیگران حساب کار دستشان بیاید و حق اعتراض نداشته باشند و بعد هم مدیر کمپ و برادرش از شکنجه دیگران لذت میبردند و ما را مجبور میکردند معتادان تازهوارد را شکنجه دهیم. اگر شکنجه نمیدادیم سگهای وحشیای که داشتند به جان ما میانداختند.
چرا فرار نکردید؟
محل نگهداری ما سالنی بود که پس از باز کردن سه در به آن میرسیدی و بعد هم وقتی برای هواخوری بیرون میبردند در مکانی بودیم که دور ما با فنس فلزی حصار شده بود و سگها هم که نگهبانی میدادند. من خودم یک بار فرار کردم که مرا گرفتند و پس از چند ساعت شکنجه سگ وحشی به جانم انداختند که پاهای مرا به شدت گاز گرفت و هنوز آثار آن است (شلوارش را بالا میزند و جای زخم باقی مانده روی ساق پایش را نشان میدهد).
آنجا دوربین مداربسته ندارد؟
– زمان شکنجه دوربینها را خاموش میکردند.
درباره روز حادثه توضیح بده؟
– آن روز هادی اعتراض کرد و گفت میخواهد کمپ را ترک کند که کامبیز به ما دستور داد او را کتک بزنیم. ما همگی او را کتک زدیم که کامبیز عصبانی شد و لوله پلیکایی برداشت و با آن محکم هادی را کتک زد و گفت باید اینطوری بزنیم تا برایش درس عبرت شود. به هر حال هادی سه ساعت شکنجه شد تا اینکه فوت کرد. وقتی فوت کرد کامبیز گفت به صورت ساختگی ما باهم درگیر شویم و یکدیگر را زخمی کنیم و مدعی شویم که او هنگام فرار فوت کرده است.
حرف آخر؟
– باور کنید شکنجههای آنها آنقدر دردناک و خوفناک بود که ما هر وقت با این دو برادر روبهرو میشویم از ترس به چشمانشان نگاه نمیکنیم./جوان
سلام
لطفاً پیگیری شود. در این کمپها با اینکه پول زیادی از خانوادهها گرفته میشه ولی نون خشک و آب بعنوان غذا به این آدمها میدن. کتک زدن که دیگه جزئی از کار روزانه هست.
ترخدا پیگیر باشید
معتاد بیکاره و مجرم نیست. هیچکس نمیخواد آلوده بشه ولی شده حالا انصاف نیست بدرفتاری بشه.