به گزارش بخش ورزشی سایت خبرهای فوری، «دو بازی اخیر خود را واگذار کردیم که این شکستها غرور ملی ما را خدشهدار کرد. این دو نتیجه واقعا بد بود و بسیاری از کارشناسان معتقدند که چینشهای این دو بازی و عدم استفاده از بازیکنان جوان و لژیونرها موجب شد که نتیجه را واگذار کنیم». اگر کسی این نقلقول را نخوانده باشد، میتواند آن را به اشخاص مختلفی نسبت دهد؛ هرکسی ممکن است به ذهنش خطور کند، مگر وزیر ورزش ایران. مسعود سلطانیفر روز گذشته در حاشیه جلسه هیئت دولت واکنشی هم نسبت به دو شکست اخیر تیم ملی برابر بحرین و عراق داشت و جملات بالا را نقل کرد.
وزیر ورزش در حالی از «خدشهدارشدن غرور ملی» صحبت میکند که وزارت متبوعش وعده داده بود بعد از اخراج کیروش «باشکوهتر طلوع میکنیم». این طلوع باشکوه در فاصله ۹ ماه از پیدایشش، بهیکباره به «خدشهدارشدن غرور ملی» تغییر کاربری داده به این امید که خیلیها فراموش کنند وزارت ورزش و البته روابطعمومی این وزارت که حکم سخنگوی این نهاد را دارد، چه تلاشی برای برکناری کیروش، سرمربی قبلی تیم ملی کردند و چه «تلاشی» برای آوردن سرمربیان بزرگ دنیا به ایران! درواقع بعد از جدایی کیروش از فوتبال ایران، روابطعمومی وزارت ورزش وعده طلوع باشکوهتر را داد و خبر داد؛ «زیدان، مورینیو و کلینزمن در صف مذاکره با فدراسیون فوتبال ایران هستند».
از آنجا که وزیر ورزش هرگز چنین موردی را تکذیب نکرد (حتی با وجود تکذیب نهچندان مستحکم داورزنی، معاون قهرمانی وقت وزارت ورزش)، مشخص بود که این جملات بیان دیدگاه وزارت در دوران پساکیروش است. با وجود صف شلوغی که مسئولان وزارت ورزش برای سرمربیگری در تیم ملی ایران در نظر گرفته بودند، نهایتا با سه ماه تأخیر، اسم مارک ویلموتس، فارغ از اینکه مربی بزرگی هست یا نه، بهعنوان برنده «صف طولانی» معرفی شد تا این مرد بلژیکی هدایت تیم ملی را برعهده بگیرد.
وزارت ورزش که پیشتر تجربه کیروش را از سر گذرانده بود، اینبار نمیخواست دست فدراسیون فوتبال را برای مذاکره با «هر» مربیای باز بگذارد و خودش صلاح دید که نظارت مستقیمی داشته باشد؛ این تصمیم البته بیارتباط با بیهنری مسئولان فدراسیون فوتبال در اداره امور هم نبود. خروجی این همکاری، اما آوردن سرمربی سابق تیم ملی بلژیک به ایران بود که پیشتر در کارکردن و شکلدادن به فوتبال جوانان در این کشور، هنرش را نشان داده بود.
ویلموتس که سرمربی شد و در اولین گام سوریه را با ۵ گل در هم کوفت، لب وزارتیها از اینکه گزینهشان جواب داده به لبخند عادت کرد، ولی حالا زمان زیادی از آن لبخند معنادار نگذشته که وزارت ورزش و در رأس آن وزیر، تلاش میکنند در نقش منتقد تیم ظاهر شوند. سلطانیفر حالا با چند پرسش مهم روبهروست که بهتر است تا دیر نشده، پاسخی برای آن پیدا کند. مهمترین سؤال این است که مگر همین وزارت ورزش وعده «طلوع باشکوهتر» فوتبال را نداده بود؟ چه شده که پس از دو باخت، آن هم درحالیکه ایران هنوز بخت صعود بهعنوان صدرنشین از گروه را دارد، بهیکباره پا پس میکشد و صحبت از «خدشهدارشدن غرور ملی میکند؟».
پس تا اینجا، با توجه به موردی که در بالا ذکر شد، اگر خدشهای هم به غرور ملی وارد شده، از سوی وزارت ورزش است که نتوانسته طلوع باشکوهی را برای فوتبال رقم بزند. شاید مسعود سلطانیفر، آن وعده را نظر شخصی روابطعمومیاش بداند و خودش را دخیل در انتخاب سرمربی تیم ملی نداند؛ حالا، اما سؤال این است که اگر چنین است، چطور آن زمان که مورینیو، زیدان و کلینزمن در صف مذاکره با فدراسیون فوتبال ایران ایستاده بودند (!) برخوردی با مسئولان روابطعمومی که طبیعتا دیدگاهشان بیان دیدگاه وزارت ورزش است، صورت نگرفت؟ اصولا مسعود سلطانیفر که خودش را ورزشی میداند و به درستی ادعا میکند اطلاعات ورزشیاش زیاد است، چطور بهیکباره «چینش» ویلموتس در تیم ملی را زیر سؤال میبرد و مربیای را که برایش هزینه و زمان زیادی صرف شد تا به ایران بیاید به بیدانشی متهم میکند؟
اگر قرار به مقایسه با کارلوس کیروش، سرمربی سابق تیم ملی ایران است که همه اذعان میکردند دانش فنی بالایی دارد، پس چطور وزارت ورزش و آدمهای شاغل در این نهاد، روز و شب برای برکناری سرمربی پرتغالی تیم ملی ایران تلاش میکردند؟ وزیر طبیعتا پاسخ روشنی برای ابهامات مطرحشده ندارد، ولی باز هم فراموش نمیکند وعده دهد! او میگوید: «با نتیجه اخیر دیدار عراق و بحرین ما هنوز فرصت اولشدن را در گروهمان داریم. با عزم و اراده وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال برنامهریزی میکنیم تا بهترین نتایج را به دست آوریم».
عزم و اراده وزارت ورزش که پیشتر برای اخراج کیروش از تیم ملی ایران جواب داده و در آن تردیدی نیست، اما سؤال تازهتر این است که «عزم و اراده» برای موفقیت تیم ملی، پیش از این در وزارت ورزش وجود نداشته است؟
شاید وزیر با توجه به صحبتهای روابطعمومیاش که گفته با کمک این نهاد پول ویلموتس را جور کرده و اقساطش را دادهاند، بگوید اگر اینطور نبود، اصلا ویلموتس به ایران برنمیگشت و تیم ملی بدون سرمربی میماند. اینجا هم، اما دوباره سؤال تازهای ذهن را درگیر میکند که چرا وزارت ورزش این کمک را زودتر انجام نداد تا تیم ملی فقط با یکی، دو جلسه تمرین، راهی دیدار مهمی مثل بازی با عراق نشود؟ اصلا کاش وزارت ورزش که ابهاماتش در ماجرای اخراج و انتصاب سرمربی تیم ملی ایران زیاد است، یکبار برای همیشه شفافسازی کند که بالاخره کجای داستان است؛ ناظر بر انتخاب مربی یا حاکم؟ علیه فوتبال یا له؟ منتقد سرمربی یا همراه؟ /شرق