به گزارش بخش ورزشی سایت خبرهای فوری، فوتبال حرفهای در ایران یک مولود ناقصالخلقه است؛ کودکی که قبل از تولد غربالگری نشد. او را به دنیا آوردند، فقط با این فلسفه که شاید بعدا رشد کند و به مرور بهتر شود، هرچند هیچ چیز طبق برنامه پیش نرفت. امروز حدود ۲۰ سال بعد از استارت خوردن لیگ برتر در ایران، با یک نگاه کلی و اجمالی به راحتی میشود فهمید طرز تفکر استاندارد شدن تدریجی فوتبال ما تا چه اندازه غلط بوده است. به جرات و با بالاترین حجم از قاطعیت میتوان گفت هیچکدام از ارکان مدیریتی این فوتبال همچنان تا زمانی که ناچار نشود هیچ قدمی رو به اصلاح و پیشرفت برنمیدارد. اگر مخالفید، همین چند پرده را محض نمونه مرور کنید.
پرده اول؛ تسویه در دقیقه نود
طی چند سال اخیر کنفدراسیون فوتبال آسیا سختگیری بیشتری برای صدور مجوز حضور تیمها در لیگ قهرمانان به خرج میدهد. همه باشگاهها ملزم شدهاند با طلبکارانشان تسویه کنند و به صلح برسند. با وجود این، باشگاههای ایرانی با اینکه چند ماه فرصت دارند بدهیهایشان را بدهند و پروانه حرفهای بگیرند، همیشه این کار را تا لحظه آخر کش میدهند و هول و هراس بیهوده به جان هوادارانشان میاندازند. خبرهای همین چند روز را بخوانید؛ از تقلای نفسگیر پرسپولیس برای تسویه با نیلسون تا درگیری لفظی استقلال و تراکتور بر سر اینکه اگر آبیها نتوانند به موقع بدهیهایشان را بدهند، تیم تبریزی در لیگ قهرمانان جایگزین آنها خواهد شد. خب مگر شما نمیدانید که باید با طلبکاران به تفاهم برسید؟ چرا همه چیز را به دقیقه نود میکشانید؟ جواب روشن است؛ اینکه ما تا مجبور نباشیم، هیچ کاری را درست و به موقع انجام نمیدهیم. فقط یک فقره تسویهحساب استقلال با پروپئیچ را ببینید که چطور جان میلیونها نفر را به لب رساند و نهایتا در آخرین ساعات با مداخله فیفا و وزارتخارجه انجام شد.
پرده دوم؛ نیاز ورود بانوان به خودسوزی؟
سالهاست که همه میدانند دیر یا زود ورود بانوان به ورزشگاه برای تماشای مسابقات فوتبال باید آزاد شود. موضوع روشنتر از آن است که حتی نیازی به بازگویی داشته باشد. علاوه بر اینکه این یک حق شهروندی ساده برای زنان است، فیفا هم روی این موضوع تاکید ویژه دارد. ما اما آنقدر داستان را کش میدهیم، آنقدر جدل بیحاصل داریم و آنقدر انرژی حرام میکنیم که طبق معمول کار بیخ پیدا کند. حالا که به مرز تعلیق رسیدهایم، قرار شده حضور زنان در مسابقات ملی از همین بازی مهرماه با کامبوج آزاد شود و بعد قطعا -بخواهیم یا نه- به رقابتهای باشگاهی هم تسری پیدا خواهد کرد. خب چرا اینقدر لفتش میدهیم تا یک موضوع ساده داخلی، به واسطه خودسوزی یک هوادار به مسالهای جهانی با بازتابهایی حیرتانگیز تبدیل شود؟ چرا تا فشار نیاید، تن به سادهترین اصلاحات نمیدهیم؟
پرده سوم؛ امنیت به ضرب و زور
همان زمان که بازرسان کنفدراسیون فوتبال آسیا بیش از صد مورد اشکال از استادیوم آزادی گرفتند و نهایتا با یک جهد شبانهروزی و «عزم ملی» این ورزشگاه مجوز میزبانی از فینال لیگ قهرمانان را دریافت کرد، روشن شد که ما برای رسیدن به پیشپاافتادهترین ملزومات هم نیازمند فشارهای بیرونی هستیم. پس از آن هم اتفاقات اواخر فصل گذشته و درگیری در چند ورزشگاه رخ داد؛ حوادثی که باعث شد مقامات امنیتی کشور خواهان ایمنسازی ورزشگاهها برای شروع فصل جدید شوند. این فشارها، آغاز لیگ نوزدهم را حدود یک ماه به تاخیر انداخت. سوال اساسی اما کماکان همان است که قبلا بود؛ آیا واقعا باید مسوولان سیاسی و امنیتی فشار میآوردند تا ما بفهمیم ورزشگاههایمان دوربین مداربسته لازم دارند یا بهتر است برای آنها بلیت الکترونیکی به فروش برسد؟
پرده چهارم؛ حقپخش هم محتاج «زور»
ناگفته پیداست مساله بنیادی و بسیار کلیدی حقپخش تلویزیونی هم فقط از مسیر فشارهای بینالمللی قابل حل است. همه جای دنیا حقپخش ستون باشگاهداری است و بدون وصول آن، هر چیزی که در مورد اقتصاد فوتبال گفته شود، بیهوده و ناکافی خواهد بود. تا کنون سالها تقلای باشگاهها و مدیران ایرانی برای دریافت این حق، به جایی نرسیده و تلویزیون کماکان مفت و مجانی مسابقات را پخش میکند. قطعا این رویه هم زمانی اصلاح خواهد شد که کنفدراسیون و فیفا بعد از پروژهای مثل آزاد کردن حضور زنان در ورزشگاهها، تمرکزشان را روی معمای حقپخش تلویزیونی مسابقات در ایران بگذارند. ما که خودمان تن به هیچ اصلاحی نمیدهیم. لااقل شما فشار بیاورید؛ شاید فرجی شد! /دنیای اقتصاد