به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم، «شکی در این نیست که با آمدن کرونا شکل زندگی مردم زمین تغییر کرد. تعاملات اجتماعی جای خود را به تنهایی و گوشهنشینی داد و یکباره کشورهایی نظیر ایتالیا که همیشه مملو از توریست بودند، تا روزها و ماهها خیابانهایشان خالی از هر کسی شد. ایران هم از این قاعده مستثنا نبود. مردم کشوری که تنها چند هفته تا آغاز سال نو و جشن نوروزی فرصت داشتند، یکباره متوجه شدند خبری از جشن و دیدوبازدید نیست و حتی برای حفظ سلامتی باید از خرید شیرینیهای سنتی عید بپرهیزند. همه چیز شکل و حالوهوایش عوض شد. عید بود و دیدوبازدیدش اما مردم در خانه ماندند. لباسهای نویشان را در گنجه نگه داشتند و با تماس تصویری به یکدیگر عید را تبریک گفتند. مردم ایران که اصولا اهل آغوشگرفتن و دیدهبوسی هستند، حتی تا لحظه نگارش این گزارش از در آغوش گرفتن عزیزانشان منع شدهاند. دستدادن، فرهنگ سلاموعلیک مردم و مراودات آنها شکل عجیبی به خود گرفت و به نظر میرسد این اتفاقات تا پس از پایان بحران کرونا در فرهنگ مردم باقی بماند. مردمی که حالا حتی بستهبندی بستنی را هم ضد عفونی و در خانه جلسه آنلاین برگزار میکنند، بعید است بتوانند این عادات را به راحتی کنار بگذارند.
جهان پس از کرونا احتمالا با جهان پیش از آن در تمامی جنبهها متفاوت خواهد بود. واقعیتی که باید بپذیریم، این است که جهان پس از کرونا هرگز مثل قبل از آن نخواهد بود. مطابق آن چه تاریخ روایت میکند، پس از همهگیریهای بزرگ، اتفاقات زیادی در جهان افتاده و این همهگیریها تأثیرات بسیاری در زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مردم جهان داشته است. مردمی که با رنج ازدستدادن جمعی روبهرو هستند و برای ماههای طولانی در تنهایی زندگی کردند، نیاز دارند دوباره بتوانند به زندگی عادی بازگردند. اما سؤال اصلی این است که آیا اصلا جهان پس از کرونا واژه درستی است و در صورتی که این واژه صحیح باشد ما چقدر از آن میدانیم.
بسیاری معتقدند چنانچه توفان کرونا در آینده نزدیک فروکش نکند، جهان با تغییرات بزرگی مواجه خواهد شد که بیتردید از آغاز قرن بیستم تاکنون سابقه نداشته است. ورشکستگیهای بزرگ در اکثر صنایع و مشاغل از نفت تا هواپیمایی و از خودروسازی تا گردشگری رخ خواهد داد. نظامهای آموزشی از ابتدایی تا دانشگاه که هماکنون قریب یکونیم میلیارد نفر از جمعیت ۸. ۷میلیارد نفری جهان را در خود گرفته است به شکلی بیسابقه نیازمند تغییرات بنیادی خواهد شد. شکافهای طبقاتی گستردهتر خواهد شد و سرعت تبدیل بحرانهای اقتصادی به بحرانهای اجتماعی فزونی خواهد گرفت.
سعید مدنی، جامعهشناس شهری و تحلیلگر مسائل اجتماعی، چارچوب ذهنی خود را درباره جهان پس از کرونا تشریح کرد. او دراینباره گفت: «جهان پساکرونا، جهانی دیگرگون خواهد بود که معاشرت انسانها و رفتار دولتها تغییر کرده و وظایف سنتی دولتها به دنبال تغییر تفکر انسان دگرگون خواهد شد. کرونا مثل همه بیماریهای همهگیر و شایع در سطح جامعه در ادوار گذشته، بدون تردید آثار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سیاسی گستردهای به دنبال خواهد داشت و فهم ما را از جهان هستی دگرگون میکند. میشود گفت در واقع این آثار را هم در حوزه نظری و هم در حوزه عملی و زندگی روزمره خواهیم دید. در حوزه نظری به نظر میرسد حوزههای مختلف دینی و غیر دینی را در معرض چالشهای جدی قرار میدهد و از لحاظ نظری، در حوزه الهیات و اندیشه دینی، بهطور مشخص اندیشه سنتی را بهشدت در معرض سؤالات جدی قرار میدهد و در عین حال به نظرم حتی نگاههای مترقی و نواندیش دینی را هم با چالشهایی مواجه میکند که باعث ارتقای آن خواهد شد. به طور قطع، فلسفه علم و جایگاه آن را مورد بحث قرار میدهد و این قدرتی که برای علم قائل بودیم و فکر میکردیم پاسخگوی همه مسائل است، در نهایت با سؤالاتی مواجه میشود که نشان از کاستیهایی آن است. دنیای مدرن و تعارضات آن را به چالش میکشد و از همه مهمتر، جنگ تاریخی علم و دین را بار دیگر زنده میکند و میتوان انتظار داشت که در حوزه اندیشه، بشریت دستاوردهای مهم و ارزندهای پس از کرونا داشته باشد.»
او با اشاره به تبعات کرونا در زندگی اجتماعی مردم تصریح کرد: «در حوزه اجتماعی هم بدون تردید وقوع این پدیده جهانی آثار و پیامدهای جدی دارد و حتما تغییرات جدی در باورها و ارزشها و نگرشهای جهانی ایجاد خواهد کرد؛ بهویژه در جامعه ایران به نظر من این تغییرات بسیار میمون و مبارک خواهد بود و به طور قطع جامعه ایران را یک گام دیگر جلو میبرد. به طور خاص روی جامعه مدنی نقش مثبتی خواهد داشت و باید انتظار داشته باشیم که جامعه مدنی بعد از کرونا در مقایسه با قبل از آن، تواناییهای بسیار بیشتری داشته باشد. تجربه این دوران و نقشی که جامعه مدنی در آن ایفا کرده و خواهد کرد، بدون تردید موجب ارتقای این جامعه خواهد شد.
بالطبع دولتها و نظامات سیاسی هم از این ماجرا تأثیر میپذیرند. اهمیت مردم بر حکمرانی را بار دیگر اثبات میکند. دولتهایی که تصور میکنند بدون پشتوانه جامعه و بدون اتکا و کسب نظر مردم میتوانند به حکمرانی ادامه دهند و مقبولیتشان را حفظ کنند به شدت در معرض چالشهای جدی قرار میدهد. سهم و جایگاه پیوندهای جهانی را روشن میکند. در واقع این اندیشه که هر کشوری میتواند فارغ از قوانین و قواعد و مقررات بینالملل در درون مرزهای خودش هر سیاست و قانونی را اجرا کند، مورد سؤالات جدی قرار داده و به دولتها نشان میدهد ناچارند از این قواعد بینالمللی دیر یا زود تبعیت کنند.»
مدنی تأکید کرد: «کرونا سهم بسیار زیادی در ضرورت شفافیت دولتها و نظامهای سیاسی خواهد داشت. به نظر میرسد هم از جهت مطالبه از سوی ملتها و هم از جهت ضرورت حکمرانی در دنیای امروز، نظامهای سیاسی بیش از گذشته ناچار هستند به سمت شفافیت بروند.»
مدنی با اشاره به الزام تغییر رویه در نگرش دولتهای به وظایفشان در پایان خاطرنشان کرد: «اما به نظر من آن چه در میان همه این تبعات از اهمیت بیشتری برخوردار است، نگاهی است که به ما در قبال جهان و هستی میدهد. حتی آن نگاه فردگرایانه را بهشدت زیر سؤال خواهد برد. در واقع آن نگاه لیبرال که فردیت در رأس همه چیز قرار داشت و در وضعیت خلأ اجتماعی رویکرد لیبرال آن را قرار میداد و خودفرمانروایی را برای او توصیه میکرد، پس از کرونا بهشدت زیر سؤال میرود. کرونا نشان داد فردیت واحد وجود ندارد و نمیشود منافع فرد را بدون توجه به منافع و خیر عمومی توضیح داد و توجیه کرد. نشان داد تقدم منافع جمعی بر منافع فردی به صورت الزامآور و اجتنابناپذیری وجود دارد و باید پذیرفته شود و همچنین باید به تأمین نیازهای فرد و حقوق فرد در قالب منافع جمعی اندیشید. در واقع با این سادهاندیشیها و صحبتهای عوامانهای مثل خصوصیسازی و کوچکسازی در تعارض جدی قرار میگیریم. به این ترتیب که دولت باید سهم خود را در بهبود جدی جوامع پرداخت کند و توجه داشته باشد که جز تأمین امنیت، سلامت، آموزش و بهداشت، همه اینها از وظایف ذاتی دولتی است که هدفش این است که مشروعیت خود را از جامعه و مردم کسب کند و دولت نمیتواند از زیر بار چنین مسئولیتهایی شانه خالی کند.
به این ترتیب به نظر من شاید مهمترین و مؤثرترین تغییر و پیامی که کرونا و پساکرونا برای ما دارد، این است که در رویکردهای لیبرال و نئولیبرال بازنگری شود. نظام سرمایهداری و نئولیبرالیسم متهم شماره یک دستبرد به طبیعت برای دستیابی به تولیدات بیسرحد صنعتی و در نهایت منافع حداکثری است. این سیستم متهم است با دستبردن در طبیعت، به چرخه طبیعی و اکوسیستم حیات به مقیاس زیادی آسیب رسانده و خلق بیماریهای نوپدید، به شکلی واکنش چرخه حیات آسیب دیده به این دستبرد است. با این همه برای به حداقلرساندن و کاستن از عوارض این پدیده مخرب نیز نیازمند سرمایهگذاری و دانش فزاینده است که علیالظاهر در شرایط کنونی جهان، صرفا از عهده نظام سرمایهداری برمیآید.»/شرق