از دیابت یک به کووید ۱۹

خبرمهم: «زن دیگری به خاطر قطع انگشت پایش بر اثر دیابت در بخش جراحی بیمارستان بستری است و دختر جوانش همراه اوست. آنها هم نگرانی‌های مشابهی دارند. زن می‌گوید: «اینجا بیمار مبتلا به کرونا بستری نمی‌کنند درست اما همین دیروز فهمیده بودند زنی که جراحی کرده کرونا داشته. شاید هم بعد از عمل مبتلا شده از کجا معلوم؟ برده‌اند طبقه پایین و ایزوله‌اش کرده‌اند.»

به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم،  «تا همین چند هفته پیش همه تخت‌های این بیمارستان به بیماران مبتلا به کرونا اختصاص داده شده بود؛ مثل همه بیمارستان‌های رشت. آن قدر میزان ابتلا بالا بود و تخت بیمارستانی اندک که مجبور شده بودند همه عمل‌های اورژانسی را لغو کنند. اما پس از فروکش موج ابتلا، برخی از بیمارستان‌ها دوباره به روال کار عادی خود برگشتند؛ از جمله بیمارستانی که من به عنوان همراه چهار روز در آن حضور مستمر داشتم.

یکی از خدمه می‌گوید: «خیال‌تان راحت! طوری بیمارستان را ضدعفونی کردیم که در خود ووهان چین هم این طوری ضدعفونی نکرده بودند. چاره‌ای نبود. خیلی‌ها توی صف جراحی‌های اورژانسی بودند و می‌خواستند مطمئن شوند دیگر خطری از نظر کرونا نیست ولی همان طور که خودت می‌بینی هر کسی پایش را اینجا می‌گذارد، نگران است. با این که کلی تمهیدات ویژه در نظر گرفته‌اند.»

جابه‌جا برای پیشگیری از ابتلا به کرونا دستورالعمل‌های بهداشتی می‌بینی و قدم به قدم مایع ضدعفونی‌کننده. همین طور برای حفاظت از جان بیماران ملاقات ممنوع شده و هر بیمار تنها یک همراه می‌تواند داشته باشد. همراهی که برای ورود به بیمارستان و بخش، ملزم به انجام تست پزشکی است. آن طور که می‌گویند تا همین چند وقت پیش انجام سی‌تی‌اسکن ریه هم برای همراه بیمار الزامی بوده اما حالا به آزمایش خونی که التهاب و عفونت بدن را نشان می‌دهد قناعت می‌کنند و در صورت مشکوک بودن دوباره ملزم به انجام سی‌تی‌اسکن ریه خواهد بود. بیمار هم برای بستری شدن باید همه این آزمایش‌ها را انجام دهد اما انگار همه این اقدامات کافی نیست و باز خیلی‌ها نگرانند و دائم در این باره حرف می‌زنند. رنج بیماری در کنار وحشت از یک بیماری دیگر، محیط رعب آوری از بیمارستان ساخته است.

مرد مسنی که همسرش را برای انجام عمل قلب باز به بیمارستان آورده، حسابی خودش را با ماسک و دستکش و شیلد پوشانده است و دقیقه به دقیقه هم دستکش عوض می‌کند. می‌گوید: «مجبور شدیم بیاییم. همین جوری هم تحمل محیط بیمارستان سخت است و آدم را می‌ترساند چه برسد به این که احساس کنی هر لحظه در خطری. هر پرستاری که بالای سر همسرم می‌آید و مثلاً سرمش را چک می‌کند، بلافاصله دستش را ضدعفونی می‌کنم اما توی اتاق عمل و آی سی یو که دیگر همراهش نیستم.»

خوب که نگاه می‌کنم، می‌بینم توی اتاق چند جور مواد ضدعفونی‌کننده چیده است.

زن دیگری به خاطر قطع انگشت پایش بر اثر دیابت در بخش جراحی بیمارستان بستری است و دختر جوانش همراه اوست. آنها هم نگرانی‌های مشابهی دارند. زن می‌گوید: «اینجا بیمار مبتلا به کرونا بستری نمی‌کنند درست اما همین دیروز فهمیده بودند زنی که جراحی کرده کرونا داشته. شاید هم بعد از عمل مبتلا شده از کجا معلوم؟ برده‌اند طبقه پایین و ایزوله‌اش کرده‌اند.»

زنی که هم‌اتاقی همان بیمار بوده با اضطراب زیاد می‌گوید: «این هم شانس ما! حالا چه بلایی سر ما بیاید، خدا می‌داند. من که نگران خودم نیستم مادرم ۷۶ ساله است و تازه جراحی شده. می‌دیدم این خانم یک‌سره سرفه می‌کند. خب یعنی نباید بیشتر دقت کنند؟»

کادر درمان سعی می‌کنند دلداری‌اش بدهند. می‌گویند: «هر جایی ممکن است این اتفاق بیفتد. این بیمار قبل از بستری شدن تست داده، حالا یا تست نشان نداده یا اتفاق دیگری افتاده. همین الان همه ما می‌توانیم ناقل بیماری باشیم … »

یکی از بیمارها بلند می‌گوید: «ما الان به چه جرأتی اینجا بمانیم؟ به ما گفتند اینجا بیمار کرونایی نداریم … »

کادر درمان سعی می‌کنند بیماران را آرام کنند و در عین حال مشغول بررسی سی‌تی‌اسکن همراه بیماری هستند که نتیجه آزمایشش مشکوک به نظر می‌رسد و ریه‌اش درگیری اندکی را نشان می‌دهد. از پسر جوان می‌خواهند بخش را زودتر ترک کند و همراه دیگری را برای آزمایش معرفی کند. لحظه‌های سخت و نفسگیر و دیوانه‌کننده‌ای است. همه نگران حال بیمارشان هستند.

اینجا کادر بیمارستان از ماسک و دستکش استفاده می‌کنند اما کسی لباس ایزوله نمی‌پوشد. می‌گویند وقتی بخش پاک است نیازی به لباس ایزوله نیست که در دل بیماران هراس ایجاد می‌کند. به نظر می‌رسد دستور مدیریت بیمارستان باشد که در بخش‌های کمتر در معرض خطر، از این لباس استفاده نکنند؛ دستوری که در برخی دیگر از بیمارستان‌ها هم اجرا می‌شود.

یکی از بیماران با ترس از پرستار می‌پرسد واقعاً دیگر در این بیمارستان، بیمار مبتلا به کرونا بستری نمی‌کنید؟ پرستار با لبخند جواب می‌دهد: «تا چند هفته پیش بستری می‌کردیم الان نه. فکر نکن دلشان برای کسی می‌سوزد، راستش را بخواهید بیمار کرونایی سود چندانی برای بیمارستان ندارد. برای همین ترجیح دادند اینجا را ضدعفونی کنند و بیمارستان کار خودش را از سر بگیرد. همه کادر درمان هم بعد از ضدعفونی تست دادند، خیالت راحت!»

پرستار دیگری می‌گوید: «ای بابا تا همین چند هفته پیش اینجا پر از بیمار مبتلا به کرونا بود. ما اگر بخواهیم با این همه ترس و هراس کار کنیم که کمکی از دست‌مان برنمی‌آید. کرونا یک بیماری است و باید قبول کنیم جزئی از زندگی‌مان شده و همه جا هم باید با آن کنار بیاییم. فکر نکنیم تمام شده اما هراس بیمارگونه هم نسبت به آن نداشته باشیم و تا می‌توانیم نکات بهداشتی را رعایت کنیم.»

اورژانس بیمارستان وضعیت دیگری دارد و همه کادر درمان لباس ایزوله کامل پوشیده‌اند. دکتر اورژانس با حوصله همراهان بیمار را ویزیت می‌کند. بعضی‌ها زیر بار انجام تست نمی‌روند و دلیل‌شان هم آن است که در ماه‌های گذشته علائمی نداشته‌اند اما هیچکدام از این دلایل برای کادر درمان و پزشکان کافی نیست و هر کس قصد ورود به بخش داشته باشد باید آزمایش خون بدهد.

دختر جوانی را در کافه کوچک بیمارستان می‌بینم. دو ماه پیش ریه پدرش به خاطر ابتلا به کرونا چنان آسیبی دیده که هر چند روز یک بار باید به اینجا بیایند. می‌گوید: «راستش را بخواهی این روزها همه نگرانند و می‌خواهند برای درمان جایی بروند که بیمار مبتلا به کرونا نداشته باشد. حق هم دارند چون محافظت از بیمار مهم است ولی واقعیت این است که باید درصدی از ریسک را پذیرفت. هرچند این روزها بیماری فروکش کرده و بیمارستان‌های خاصی به بیماران کرونایی رسیدگی می‌کنند. در رشت هم اغلب بیماران مبتلا به کرونا را می‌برند یک بیمارستان. پدر من هم دیگر بیمار مبتلا به کرونا حساب نمی‌شود.»

خدمه کافه بیمارستان می‌گویند شیوع کرونا زندگی‌شان را کاملاً عوض کرده و آنها هر روز احساس خطر می‌کنند اما چاره‌ای هم ندارند.

یک زن که منتظر است بیمارش از اتاق ریکاوری به آی سی یو منتقل شود می‌گوید: «کاش مردم رعایت کنند. ممکن است این روزها گذر خیلی‌هایمان به اینجا بیفتد. من همراه مادر شوهرم هستم، عمل قلب داشت، همه قرنطینه بودیم که این جوری شد. کسی چه می‌داند چه اتفاقی می‌افتد! اصلاً نمی‌دانم در محیط بیمارستان چه می‌گذرد؛ هرچند واقعاً همه سعی می‌کنند نکات بهداشتی را رعایت کنند.»

به نظر می رسد گیلانی‌ها از این که عبور و مرور به استان‌شان دوباره آزاد شده گلایه دارند و در گپ‌وگفت‌ها می‌گویند شاید دوباره شاهد موج دیگری از ابتلا به کرونا باشند. یک زن که اهل ماسال است و همراه همسر برادرش به بیمارستان آمده می‌گوید: «باورت نمی‌شود ماسال پر از مسافر است. زمان مسدود بودن جاده‌ها از راه‌های فرعی و غیر قانونی خودشان را به ماسال می‌رساندند؛ چه برسد به حالا که جاده‌ها باز شده. خدا می‌داند این رعایت نکردن‌ها چه بلایی سرمان بیاورد.»

این نگرانی و دغدغه را در روزهایی که در بیمارستان هستم زیاد از مردم می‌شنوم. مردمی که از شهرهای مختلف گیلان برای استفاده از خدمات درمانی اورژانسی راهی بیمارستان شده‌اند. اغلب می‌گویند افزایش تعداد مسافر و شلوغ شدن خیابان‌ها ته دلشان را خالی می‌کند. می‌گویند مگر می‌شود نسبت به حال و جان کادر درمان هم بی‌تفاوت بود؟ آنهایی که این طور جان‌شان را کف دست‌شان گذاشته‌اند؟ می‌گویند ما چند روز در محیط بیمارستان هستیم و هر کدام به خانه برمی‌گردیم اما آنها دائم در معرض خطر هستند کاش همه رعایت کنند تا جان کمتری به خطر بیفتد.»/ایران

خروج از نسخه موبایل