به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرهای فوری، مظاهر گودرزی-حال روح و روان جامعه خوب نیست، کسی هم به آن توجهی ندارد، اگر هم مورد توجه قرار بگیرد، در حد چند سخنرانی و چند نشست دست چندم است و باز این عامل پویایی جامعه به دست فراموشی سپرده میشود. کسی حاضر نیست برای مقابله با افسردگی سرمایهگذاری و هزینه بکند، شاید گمان میکنند حاصلی در شاد زیستن مردم نیست، همین بیتوجهیها است که امروز در شهر آن طور که باید خبری از شادی نیست و شهریها علاوه بر آلودگی باید با افسردگی هم دست و پنجه نرم کنند.
سالهاست که فقط از افسردگی جامعه سخن گفته میشود، هر وزیر، مسئول یا کارشناسی به محض دسترسی به تریبونی، شیوع افسردگی در کشور را فریاد میزند. اما با وجود تمام این فریادها و هشدارها تاکنون نسخهای که به درمان یا کاهش آن منتهی شود، برای آن تجویز نشده، گویا افسردگی در ایران تبدیل به دردی لاعلاج شده است که مسئولان نیز از درمانش عاجز ماندهاند.
وزرا چه میگویند
سیدحسن قاضی زادههاشمی، وزیر پیشین بهداشت بارها نرخ بالای افسردگی ایرانیان را رسانهای کرد و با استناد به آمارهای داخلی و موسسههای بینالمللی به ضرورت درمان این درد ناسور تاکید میکرد. وی ۲۳مرداد سال ۹۶ در جمع اعضای فراکسیون مجلس شورای اسلامی بیان کرده بود «هم اکنون ۱۶درصد مردم دچار افسردگی هستند، از این رو نیاز به افزایش نشاط اجتماعی وجود دارد و ورزش میتواند ابزار موثری برای تحقق این مهم تلقی شود.»
وزیر بهداشت کنونی نیز مانند وزرای بهداشت سابق هرازچندگاهی به شیوع افسردگی در جامعه هشدار میدهد. سعید نمکی دو روز پیش در مراسم افتتاحیه بیمارستان روانپزشکی رازی شهر ری از «زنگ خطر شیوع افسردگی و بیماریهای روحی روانی در جامعه» سخن گفت. نمکی ادامه داد «رسانهها، روحانیت و وزارت ارشاد باید شادمانی و نشاط را به جامعه برگردانند و کسی نباید دلمردگی و ناامیدی را به جامعه القا کند؛ این القا خیانت به ملت است. بهداشت روان جامعه باید اصلاح شود.» این تنها واکنش وزیر بهداشت به مسئله افسردگی در کشور نبود، مرداد امسال نمکی در دیداری از شهرستان گناباد ضمن تاکید بر لزوم شادی گفته بود، متاسفانه عدهای مرتب به یاس و ناامیدی جامعه دامن میزنند.» اما آقای نمکی نگفته بود با وجود مشکلات اقتصادی که دامنه آن گسترده شده است، چطور میشود یک جامعه را شاد نگه داشت؟ مگر اینکه مسئولین اجرایی گمان کرده باشند شاد بودن هم دستوری است!
جایگاه ایران در رتبه جهانی غم
در حالی که مسئولان و آمارهای داخلی و بینالمللی به شیوع افسردگی در کشور صحه میگذارند، بسیاری از جامعهشناسان و کنشگران اجتماعی نیز معتقدند غم و اندوه در جامعه ایران نهادینه و فرهنگ شادمانی نهیف شده است . همین یک ماه پیش ایسنا در گزارشی در همین خصوص از قول یک کارشناس نوشت: «تحقیقات نشان میدهد که ۲۸درصد مردم ایران نیازمند روانگران سلامت هستند و بهطور میانگین در بین جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال در ایران از هر ۴ نفر یک فرد به بیماریهای اعصاب و روان مبتلا است.»
آمارهای موسسههای بینالمللی نیز ایرانیان را افرادی افسرده میداند. بر اساس گزارش موسسه «گالوپ» » که از معتبرترین موسسات در زمینه نظرسنجی میباشد ایران در لیست ده کشور افسرده دنیا قرار داد. بر اساس نتایج این تحقیق، ۱۰ کشوری که مردمشان بدترین وضعیت را در سال گذشته میلادی تجربه کردهاند به ترتیب عبارتند از: چاد، نیجر، سیرالئون، عراق، ایران، بنین، لیبریا، گینه، سرزمینهای فلسطین و کنگو.
گالوپ برای رسیدن به این نتیجه بیش از ۱۵۰هزار مصاحبه را در قریب به ۱۴۰ کشور جهان انجام داده است بر اساس نتایج آن یک چهارم مصاحبه شوندگان دچار غم و اندوه بودند و ۲۲ درصد از آنها نیز همواره خشمگین هستند.این موسسه با طرح پرسشهایی چون، آیا دیروز احساس خوبی داشتید؟ آیا دیروز با احترام با شما رفتار شده است؟ آیا دیروز خندیدهاید یا دستکم لبخند زدهاید؟ آیا دیروز چیز جالبی آموختهاید یا کار جالبی انجام دادهاید؟
آمارهای این چنینی از موسسات مختلف که حکایت از افسردگی ایرانیان دارد، زیاد است. با توجه به تغییر معیارهای محاسبه در هرکدام، پلهای بالاتر یا پایینتر سهم ایران از رتبهبندی در برخورداری از غم میشود. آمارهای داخلی و خارجی از شرایط نه چندان مناسب در خصوص سلامت روان و عدم بهرهمندی جامعه از شادی سخن میگویند و مسئولان اجرایی همچنان بی توجه به شرایط موجود به همین اخطارهای آقای وزیر دل خوش کردهاند که انگار میخواهد بگوید من که گفتم، خودتان میدانید!
مشکلات اقتصادی همچنان پیشتاز در بروز افسردگی
بسیاری از کارشناسان دلایل افسردگی ایرانیان را به مشکلات اقتصادی و تنگناهای معیشتی گره میزنند. همین چند وقت پیش احمدعلی نوربالا استاد دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی تهران در گفتوگویی با ایرنا عنوان کرد که پژوهشهای متعدد در سطح کشور و در شهر تهران نشان میدهد که بخش مهمی از اختلالات روانی مردم به مسائل و مشکلات اقتصادی از جمله بیکاری، مسکن، درآمد پایین و آینده شغلی مربوط است.
وی افزود: پژوهشی در سال ۹۵ در این زمینه انجام شد و نشان داد که ۴۵.۶ درصد تنشهای شدید روانی مردم به عوامل و مسائل اقتصادی مربوط است و قطعا این آمار اکنون بیشتر شده و روند افزایشی داشته است زیرا مشکلات اقتصادی جامعه و در بین مردم بیشتر شده است. اختلالات روانی مانند افسردگی و اضطراب ۱۴درصد کل بار بیماریهای کشور را به خود اختصاص میدهند. بار بیماریها یک شاخص مهم در نظام سلامت است که وضعیت بیماریهای کشور را نشان میدهد اما تاکنون هیچ تحقیقی در کشور بار مالی و اقتصادی بیماریهای روانی را در کشور محاسبه نکرده است اما به طور حتم بیماریهای روانی به طور مستقیم و غیر مستقیم خسارت اقتصادی به کشور وارد میکند. نوربالا پیش از این عنوان کرده بود: آمارهای سال ۹۵ نشان میدهد که ۸۲.۷ درصد مردم تهران حداقل یک بار تجریه فشار روانی شدید را داشته اند و این تجربه در مجردها و زنان بیشتر است. این آمار نشان میدهد ۴۵.۶ درصد نگرانی مردم از فشار اقتصادی بوده است.
عوامل موثر در بیماریهای روحی روانی
ناگفته نماند در کنار مسائل اقتصادی، موارد دیگری هم در خصوص ظهور و بروز افسردگی و بیماریهای روحی روانی اهمیت دارد. مواردی مانند نبود شادی مناسب در کشور موضوع مهمی است که معمولا از نگاه بسیاری از دولتمردان ما پنهان مانده است؛ گرچه گاهی در برخی از نشستها مدیران یا حتی وزرا از شادی سخن میگویند، اما عملا شادی حلقه گمشده زیست امروز جامعه است. طبیعی است که وقتی زمینه شادی در کشور وجود نداشته باشد یا شادی محدود شود، جامعه به سمت افسردگی و غمگینی و عدم رضایت از زندگی میل پیدا میکند، بنابراین جامعه افسرده مستعد پذیریش هرگونه آسیب اجتماعی میشود.
به دور از اغراق و سیاهنمایی باید این واقعیت تلخ را بپذیریم که در حال حاضر زمینههای شادی در کشور وجود ندارد و اگر اندک زمینه شادی هم وجود داشته باشد به صورتی است که گاه شبهشادی است و شادی عمومی یا اجتماعی در جامعه خیلی کمرنگ است. این در حالی است که جامعهشناسان معتقدند ساختار رسمی جامعه باید «شادی» را به عنوان یک حق برای مردم به رسمیت بشناسد، آن را درک کند و در جهت شاد بودن مردم بکوشد. بر همگان روشن است وقتی شادی کنترل میشود، غم سر بر میآورد و از غم، ناراحتی و خشونت و افسردگی تولید میشود.
گفتنی است با توجه به شرایط جامعه امروز نیاز به شادیگویی در کم اهمیتترین اولویتهای دولتمردان قرار گرفته است و در این بین با گسترش هرچه بیشتر این شرایط در لابهلای روابط اجتماعی ما هرچه بیشتر با شیوع عصبانیت و برخوردها در میان مردم و زندگیهای انفرادی و اتمیزه شده مواجه هستیم. توجه به نیازهای اقتصادی جامعه که با گسترده شدن چتر تحریم های تحمیلی کمرنگ شده است، همچنان بر ظهور این شکل از بیماریها به شدت تاثیرگذار است.
قرار گرفتن در زمره کشورهای شاد دنیا، یا فاصله گرفتن از قعر جدول کشورهای غمگین و افسرده مستلزم زیرساختهای لازم و مناسب است، برای این مهم کارهای زیادی لازم است انجام بدهیم. بخشی از آن مانند بالا بردن شاخصهای رفاهی، حل مشکلات اقتصادی، از بین بردن نابرابرهای اجتماعی و …از وظایف دولتمردان است، اما بخشی دیگر نباید منتظر اقدامات دولت بود، بلکه باید سعی کنیم علیرغم تمام مشکلات و محدودیتها شادی را تمرین کنیم و امیدوار باشیم روزی فرا برسد که افسردگی از این جغرافیا کوچ کند و مردمان سرزمین ما آن طور که باید خنده بر لب داشته باشند. /همدلی