چالش سلامت روان در آموزش‌و پرورش

خبرهای فوری: جدا از همه تعاريف تئوري و کلاسيک درباره سلامت روان، انسان سالم فردي است که بتواند در مسير هنجارهاي پذيرفته‌شده رابطه متعادل را با همه اجزاي جامعه برقرار کند.

به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرهای فوری، در واقع هنجارها یا نوع معینی از رفتار را تجویز یا آن را ممنوع می‌کنند و همه گروه‌های انسانی از انواع معینی از هنجارها پیروی می‌کنند که همیشه به وسیله نوعی ضمانت اجرائی (از عدم تأیید غیررسمی گرفته تا مجازات فیزیکی) پشتیبانی می‌شود، اما اینکه چه اتفاقاتی روی می‌دهد که تا این حد هنجارشکنی در جامعه به سادگی هر چه تمام‌تر اتفاق می‌افتد، به تأمین‌نبودن سلامت روان جامعه و به تبع آن شیوع آسیب‌های متعدد اجتماعی برمی‌گردد.

افزایش آمار خودکشی، معضل اعتیاد، خشونت، طلاق و… همگی معلول کیفیت پایین سلامت روان در جامعه است. همچنین  با نگاهی اجمالی نه تنها به آموزش و پرورش، بلکه به شرایط کنونی جامعه ایرانی می‌توانیم بدون هیچ‌گونه تحقیق و پژوهش میدانی و فقط با تکیه بر واقعیات دیداری مثل وضعیت افسارگسیخته تورم و اقتصاد، گرانی، تغییر ناگهانی قیمت‌ها و کمبود خدمات مورد نیاز را عنوان کنیم که مهم‌ترین چالش روانی امروز جامعه مضطرب است و به دنبال آن هر روز شاهد مصادیقی از عدم سلامت روان همچون خشونت متبلور در جامعه، به‌هم‌ریختگی روحی و روانی متظاهر، استرس و افسردگی هستیم و چنانچه این مشکلات روانی جامعه ریشه‌یابی و درمان نشود، زلزله تهدید روانی همه ابعاد جامعه را در خود مدفون خواهد کرد.
اگر‌چه ریشه‌یابی و درمان بسیاری از نابسامانی‌ها و آسیب‌های اجتماعی به آموزش و پرورش ارجاع داده می‌شود و کانون تغییر و تحول‌های اجتماعی باید از مدرسه شروع و در جامعه نهادینه شود، اما امروزه نظام آموزشی ما بر اساس جناح‌بندی‌های سیاسی به آزمایشگاه اندیشه‌ها و فرضیه‌هایی تبدیل شده است  که اعمال این نظریات تحقیق‌نشده  نه تنها کمکی به پیشبرد اهداف از پیش تعیین‌شده نمی‌کند، بلکه هدف‌ها، برنامه‌ها، محتوا و… را نیز از مسیر اصلی منحرف می‌کند. در این راستا، در چند سال اخیر موضوع پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و سلامت روان  دانش‌آموزان از موضوعاتی بوده که تلاش آموزش و پرورش به دلایل متعدد زیر بی‌نتیجه بوده و در بسیاری از موارد نتیجه عکس داده است:
–  موضوع پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و تقویت سلامت روان باید از اهداف اصلی آموزش و پروش باشد و یکی از بهترین بسترها برای پرورش همه‌جانبه دانش‌آموزان محیط آموزش و پرورش است. اما عدم مسئولیت‌پذیری سایر ارگان‌ها و نهادهای اجتماعی و استفاده ابزاری آنان از آموزش و پرورش در رابطه با آسیب‌های اجتماعی در بسیاری از موارد خود تهدیدکننده سلامت روان و زمینه‌ساز بروز آسیب‌های اجتماعی بوده است.
–  تخصیص‌نیافتن سرانه کافی به آموزش و پرورش نه فقط برنامه‌های سلامت روان و پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی را به مخاطره انداخته، بلکه باعث ایجاد اختلالات جدی در سایر برنامه‌ها و حوزه‌های آموزش‌و‌پرورش شده است.
– در ساختار آموزش و پرورش موضوع آموزش خانواده (کارگاه‌های آموزشی، انتخاب مدرس آموزش خانواده و…) زیر نظر کارشناسی انجمن اولیا و مربیان، موضوع مراقبت و پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی (توانمندسازی اولیا، دانش‌آموزان و کارکنان در برابر آسیب‌های اجتماعی، مبارزه با مواد مخدر و…)  زیر نظر کارشناس مراقبت و پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و موضوع سلامت روان (مهارت‌های زندگی و…) زیر نظر کارشناس مشاوره اداره می‌شود؛ به بیان دیگر، یک موضوع مشترک به سه کارشناس متفاوت که هیچ کدام ارتباط معناداری در عمل با هم ندارند، واگذار شده است و این موازی‌کاری به ناهماهنگی حوزه ستادی آموزش و پرورش درباره سلامت روان و آسیب‌های اجتماعی و به تبع آن از‌هم‌گسیختگی  برنامه‌ها در همه ابعاد منتج شده است.
–  با وجود تأیید همه متخصصان تعلیم و تربیت درباره اهمیت سلامت روان و تأکید بر گنجاندن عنوان درسی جداگانه در این زمینه، وزارت آموزش‌و‌پرورش هیچ‌گونه تمهیداتی را برای اجرائی‌کردن این موضوع  فراهم نکرده  و همین امر باعث شده است موضوع آموزش مهارت‌های زندگی در آموزش و پرورش به موضوعی حاشیه‌ای تبدیل و در بسیاری از موارد تربیت قربانی مافیای کنکور شود.
– مدرسه تأثیر بسزایی در جلوگیری و حتی درمان مشکلات روانی دانش‌آموزان دارد اما به شرط اینکه عوامل اجرائی و آموزشی  دانش‌های لازم را در زمینه روان‌شناسی و سلامت روان داشته باشند (حال آنکه در بسیاری از موارد وضعیت معیشت معلمان  طوری رقم خورده که شرایط روحی و روانی آنها بدتر از دانش‌آموزان است) در غیر این صورت صرف وجود یک مشاور تربیتی آن هم با ساعت کاری مشخص تأثیر بسزایی ندارد. توانمندسازی معلمان هم در این زمینه منوط به برگزاری دوره‌های ضمن خدمت است که خود هفت‌خان مفصلی را می‌طلبد.
همه این دلایل و شاید دلایل متعدد دیگر نشان می‌دهد باوجود آنکه نیروی انسانی به‌ویژه جمعیت جوان به عنوان یکی از جلوه‌های  قدرت و توانمندی در هر کشور محسوب ‌شده و جوانان در راهبرد رشد و توسعه و در چشم‌انداز هر جامعه عامل تعیین‌کننده و جزء سرمایه‌های ملی محسوب می‌شوند، باید در حفظ سلامتی و نحوه تعلیم و تربیت آنها تلاش شود. اما فعالیت‌های آموزش و پرورش در حوزه سلامت روان و پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی جوانان ریشه‌ای و کارآمد نبوده و از سویی دیگر  واقعیت این است در حال حاضر بدون فهرست‌کردن دلایل و مستندات موجود، در این مجال، باید عنوان کنیم امروز در مدارس ما امید و آرزو مرده است و مهم‌ترین راهکار برای جلوگیری از این تهدیدات در اولویت قرارگرفتن آموزش و پرورش در برنامه‌های دولت است که این مهم سال‌هاست (با‌وجود همه هشدارها) محقق نشده اما لازم است حداقل این دیدگاه در بین مدیران ارشد وزارتی ایجاد شود که حل مسائل تربیتی و کاهش آسیب‌های اجتماعی با دستور و جواب بخشنامه امکان‌پذیر نخواهد شد و برای تقویت سلامت روان، خودباوری، عزت نفس، پاکدامنی، دانایی و حتی بالابردن روحیه علم‌خواهی در دانش‌آموزان، حداقل باید فرصتی فراهم بیاورند تا با برنامه‌ریزی درست تعامل بیشتری میان مربیان با اولیا و خانواده‌ها، نهاد‌های اجتماعی و بنیادهای مردم‌نهاد به منظور کاهش آسیب‌های اجتماعی برقرار شود. /شرق

خروج از نسخه موبایل