به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرهای فوری، این مرد ۷۰ ساله رو به روی قاضی دادگاه ایستاد و گفت: آقای قاضی مرا نجات دهید. آبرویم در خطر است. وی ادامه داد: دو سال قبل بود که همسرم پس از سالها زندگی مشترک در کنارم بر اثر بیماری، چشم از جهان فرو بست و مرا تنها گذاشت.
با این که صاحب یک پسر وعروس و دو دختر و داماد بودم، ولی آنها گرفتار مشکلات زندگی خودشان بودند و کمتر فرصتی برای دیدن من پیدا میکردند. وی گفت: زندگیام به تنهایی و به سختی میگذشت. خودم به تنهایی نمیتوانستم از پس زندگیام برآیم و از طرفی گلایهام به بچههایم بیفایده بود این طور بود که تصمیم گرفتم دوباره ازدواج کنم.
وی افزود: از طریق یکی از همسایهها با زن ۵۴ سالهای که سالها قبل شوهرش را از دست داده بود و به تنهایی زندگی میکرد، آشنا شدم و پس از مدت کوتاهی از این آشنایی بدون این که در این باره با بچههایم حرفی بزنم، به صورت پنهانی با او ازدواج کردم. وی گفت:، اما بعد از دو روز از آغاز زندگی مشترکم او بدون توجه به سن و سال من هر روز به بیرون از خانه برای تفریح میرفت و من را تا آخر شب تنها میگذاشت وقتی به او اعتراض کردم او با تندی با من برخورد کرد و گفت: این مسئله اصلاً به من ربطی ندارد.
وی ادامه داد: از او خواهش کردم در کنار توجه به تفریحات اش حداقل کارهای خانه را سر و سامان دهد و برای من غذا درست کند، ولی او سیلی محکمی به من زد و گفت: هیچ وظیفهای در این باره ندارد. باورم نمیشد که او این گونه رفتار کند، ولی وقتی گوشی تلفن را برداشت و بچههایم را به خانه کشاند و با سر و صدا اهل محل را خبردار کرد تازه متوجه شدم که چه اشتباه بزرگی کرده ام.
وساطت همسایگان و درخواستهای فرزندانم هم فایدهای نداشت. او انتظار داشت تمام کارها را من انجام دهم و او پس از برگشتن از بیرون در خانه همه چیز را برای خودش مهیا ببیند. وی افزود: به تازگی نیز بدون اطلاع من با دوستانش به سفرهای چند روزه میرود و وقتی به او اعتراض میکنم داد و فریاد راه میاندازد و آبروریزی میکند.
پیرمرد در پایان گفت: تمام آبروی چندین و چند ساله مرا در محل برده است حالا برای این که از این فشارها سکته نکنم از دادگاه تقاضای طلاق و نجات جانم را دارم. با این دادخواست طلاق، قاضی دادگاه خانواده احضاریهای برای زن سرکش و نافرمان فرستاد تا پس از حضور او در دادگاه سرنوشت پیرمرد و همسرش را روشن کند. /خراسان