به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرهای فوری، «در شهرستان گنبد مردی همسر خود را که متخصص اطفال بود و خواهر همسرش را به قتل رساند.» « پسری در اسلام آباد غرب همسر سابق و دختر ۳ ساله وی و همچنین مادر همسر سابق خود را به ضرب گلوله کشت». «مردی ۵۰ ساله در کرمانشاه مادر پیر ۸۰ سالهاش را به وسیله ضربات چماق به قتل رساند.»
موارد بالا اپیزودهای تئاتر یا داستانهای کوتاه نیستند، بلکه شش پرونده با عنوان «قتلهای خانوادگی» است که در طول ۲۳ روز در کشور اتفاق افتاده است تا ماه آبان رنگ خون به خود بگیرد. البته این شش پرونده قتل، تمام قتلهای خانوادگی نیست که در این مدت در کشور اتفاق افتاده است، بلکه اینها پروندههایی است که خبرش به رسانهها راه پیدا کرده است، چون در فرهنگ و تفکر بعضی از افراد در برخی از مناطق کشور، گزارش قتلهای خانوادگی رفتاری هنجارشکنانه تلقی میشود و افراد خانواده ترجیح میدهند این قبیل قتلها بخاطر حفظ آبرو خانواده پوشیده بماند.
اگر چه آمار مطمئنی از قتلهای خانوادگی مانند سایر آسیبهای اجتماعی در دسترس نیست، اما شواهد حاکی از آن است که این پدیده در جامعه رو به افزایش است به نحوی که عضو ثابت اخبار حوادث شده است. اگر پیشتر دگرکشی مد بود و قتل بیشتر خارج از فضای خانواده رخ میداد، اما امروزه جنایتها رنگوبوی تلختری به خود گرفته است و از همسرکشی، فرزندکشی، برادر و خواهرکشی و گاه پدر و مادرکشی حکایت دارد.
قتلهای خانوادگی در چند سال اخیر آن قدر افزایش یافته است که حتی صدای مسئولان را که پیشتر سعی در لاپوشانی آسیبها داشتند نیز درآورده و آنان را برخلاف رویه جا افتاده وادار به واکنش کرده است. پیشتر «شهیندخت مولاوردی» در واکنش به افزایش قتلهای خانوادگی در کشور با بیان این که جامعه نباید به نحوی مدیریت شود که روز به روز شاهد افزایش چنین فجایعی باشیم، از مسئولان و متولیان خواست که در این زمینه دست روی دست نگذارند. وی در واکنش به قتلهای خانوادگی و پدیده همسرکشی و دخترکشی، گفت: اینها را نمیتوانیم تعمیم دهیم و بگوییم پدیده است و شایع شده، این مسائل به صورت موردی اتفاق میافتد و حتی ممکن است، برخی مواقع یک زن، شوهرش را بکشد. این مساله حتی یک موردش هم زیاد و دردناک است و برای جامعه ما که داعیه عدالت اجتماعی و حکومت دینی دارد، زیاد است. به نظرم ریشه بیشتر این فجایع در فقر است.
عبدالصمد خرمشاهی، حقوقدان و وکیل دادگستری نیز دو سال پیش به افزایش قتلهای خانوادگی هشدار داد و به رسانهها گفت: «قتلهای خانوادگی زیاد شده؛ مسئولان هم میدانند! فقر و مشکلات مالی. اعتیاد، طلاق، فقدان امنیت شغلی، امنیت روانی از جمله علل افزایش قتلهای خانوادگی است.»
عالیه شکربیگی، جامعهشناس نیز گفته بود: «قتلهای خانوادگی نشان میدهد درصدی از خانوادههای ما به پوچی رسیدهاند و باور به معنویت و اخلاق را از دست دادهاند.»
بسیاری بر این باورند که قتلهای خانوادگی پدیده جدیدی نیست و قبلا هم وجود داشته است، اما به دلیل نبود یا ضعف فضای رسانهای اطلاعرسانی نشده یا به صورت ضعیف اطلاعرسانی شده است، اما امروزه به دلیل وجود شبکههای اجتماعی اکثر این نوع خبرها رسانهای میشوند و مردم در جریان آن قرار میگیرند. عدهای دیگر معتقدند: قتل مصداق بیرونی جامعه خشن ماست که خشونت از در و دیوار آن میچکد. به نحوی که اگر در گذشته قتلها و خشونتها شامل اعضای جامعه میشد، حالا به درون خانواده راه پیدا کرده و اعضای خانواده خشمشان را بر سر همدیگر خالی میکنند.
این پرسش که چرا آدمها روی به قتل عضوی از خانواده که شاید روزی مهر او را نیز در دل داشتند میآورند، پرسشی کلیدی است که مولفههای مشخصی دارد. مولفههایی که بارها و بارها در طول این سالهایی که از دو برابر و سه برابر شدن قتلهای خانوادگی سخن به میان آمده، از سوی کارشناسان امر گفته شده است.
کارشناسان میگویند: افزایش آمار قتل و همچنین قتلهای خانوادگی در جامعه کنونی ایران جای تعجب ندارد، چرا که تمام زمینههای وقوع جرم در جامعه مهیا است. «اقتصاد»ی که فرو ریخته ، «فقر» و نداری که بنا به گفته مسئولان نزدیک به ۲۰میلیون جمعیت کشور را بلعیده، «عدالت اجتماعی» که به محاق رفته است، «خشم» و عصبانیتی که از در و دیوار کشور میچکد، به نحوی که ایرانیها در ۶ ماه نخست امسال، ٢,۵درصد بیشتر از مدت مشابه پارسال در دعواها زخمی شدهاند، دعواهایی آنقدر جدی که راه به پزشکی قانونی پیدا کردهاند و برایشان پرونده تشکیل شده است. «شادی» که نه تنها خبری از آن در جامعه نیست، بلکه با اندک شادی مانده نیز به شدت برخورد میشود، نبود«حمایتهای اجتماعی»، کمرنگ بودن«امید» و «چشمانداز خوب» و وجود «آیندهای مبهم» و هزاران دلیل ریز و درشت دیگر که ممکن است به تنهایی عامل ارتکاب قتلهای خانوادگی نباشند، اما هرکدام تکههای پازلی هستند که وقتی کنار هم قرار میگیرند میتواند منجر به فجایع دردناک اینچنینی شود.
یک جامعهشناس با بیان این که قتلهای خانوادگی محدود به یک یا دو علت نیستند، بلکه مجموعه عواملی هستند که به خشونت و قتل منجر میشوند، ریشه قتلهای خانوادگی را به خشونت شایع در جامعه گره زد و پیشتر به «همدلی» گفت:«خیلی وقت است که آژیر قرمز خشونت در کشور ما به صدا در آمده است. خشونتی که ریشه در مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دارد.»
«امان الله قرایی مقدم» تاثیر مشکلات اقتصادی و فقر را بیشتر از گزینههای دیگر دانست و افزود: وقتی فقر در جامعه حاکم شود به درون خانوادهها نیز سرایت میکند و فضای حاکم بر خانواده را متاثر میکند.
وی با بیان این که اقتصاد زیر بنای یک جامعه سالم است، افزود: اگر اقتصاد فرو بریزد بدون تردید ارکانهای دیگر را نیز با خود به پایین میکشد. اعتیاد، طلاق، عدم آموزش، فقدان امنیت شغلی، امنیت روانی و بسیاری از موارد دیگر ریشه در فقر اقتصادی دارند . همه این آسیبها به طور زنجیرهوار به همدیگر وصل هستند و درنهایت میتوانند زمینه یک قتل و حتی چند قتل را فراهم کنند.
قراییمقدم به نبود شادی وافزایش خشونت در کشور اشاره کرد و فقدان شادی را نیز یکی از دلایل افزایش خشونت در سطح جامعه دانست. وی افزود:جامعه ما جامعه غمزدهای است که مردمانش خندیدن را فراموش کردهاند. چرا که نه تنها زمینههای شادی و خندیدن در جامعه از بین رفته است، بلکه برای احیای این موضوع هم هیچ اقدامی صورت نمیگیرد. بدون تردید زمانی که شادی در کشور نباشد غم و خشونت جای آن را پر میکند. وی با انتقاد از برنامههای صدا وسیما افزود: اغلب برنامههای رادیو و تلویزیون به جای ترویج شادی و نشاط غم و خشونت را ترویج میکند.
این جامعهشناس به پایین آمدن آستانه تحمل جامعه اشاره کرد و افزود: آستانه تحمل مردم بهخاطر شرایط نامطلوب جامعه کم شده است و بسیاری از مردم سر کوچکترین موضوعی زبان به دشنام باز میکنند یا با هم دیگر به زد و خورد و برخوردی فیزیکی میپردازند. شاید باورش دشوار باشد اما بهخاطر پارک کردن ماشین تا حال قتلهای زیادی اتفاق افتاده است. وقتی موضوع سادهای مانند جای پارک قتل فجیعی را رقم میزند، نشان از تحملناپذیری مردم دارد.
وی افزود: زمانی که تمام زمینههای وقوع جرم در جامعه مهیا است و وقتی اقدامات موثری انجام نشده که در جهت کاهش عوامل منجر به قتل باشد، چطور باید انتظار داشته باشیم که این جنایت خود به خود از بین برود؟ بدون تردید تا زمانی که مسئولان برای برطرف کردن عوامل منجر به قتل، کاری انجام نداده باشند، سادهاندیشی است که انتظار داشته باشیم اوضاع بهتر شود.
قرایی مقدم با بیان این که جامعه ما ناامید شده است، تاکید کرد: نمیخواهم سیاهنمایی کنم، اما باید واقعیتها را بگویم. وضعیت کنونی جامعه همه را ناامید کرده است، مگر این که بر رفع مشکلات مردم تمرکز شود به ویژه رفع مشکلات اقتصادی به عنوان ریشه تمام مشکلات کشور. /روزنامه همدلی