به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرهای فوری، تمام هنرها از سینما گرفته تا موسیقی و تئاتر و هنرهای تجسمی، آثار تولید شده جنبه اجتماعی و غیرفردی دارند و میتوانند بر نحوه زندگی مردم تأثیر بگذراند. این مهم زمانی میسر میشود که مردمشناسان و جامعهشناسان طی رابطهای دو سویه افکار و فعالیت هنرمندان و مردم را مورد بررسی قرار دهند و با ارائه راهکارهای درست، هنرمندان را به تولید آثار با کیفیت وادارند و در مقابل با تاثیر بر سلیقه مردم سطح فرهنگ یک کشور را ارتقا دهند.
امانالله قرایی مقدم که در زمینه جامعهشناسی و ارتباط آن با مقولات مهم اجتماعی کتاب و مقالههای متعددی را به رشته تحریر درآورده درباره تعریف موسیقی از منظر جامعهشناسی میگوید: موسیقی به لحاظ جامعهشناسی، موسیقی است که در خدمت جامعه باشد و جامعه را پیش ببرد. ما نمیگوییم موسیقی برای هنر نباشد و هنری نباشد، اما موسیقی سطحی و آثار مبتذل در این تعریف نمیگنجند، زیرا پیش برنده نیستند.
در علم جامعهشناسی موسیقی تا چه حد اهمیت دارد؟
موسیقی را میتوان از دو دیدگاه مورد بررسی قرار داد که در کتاب «جامعه شناسی هنر» به آن پرداختهام. از منظر اول، موسیقی هنری است که اصطلاحأ آنچنان پیامآور نیست. در این موسیقی هنرمند، خودش را متعهد به جامعه نمیداند. او با این نوع موسیقی بینش و طرز تفکر مشخصی را در مخاطب ایجاد نمیکند و آن را جریانساز و جنبشبرانگیز و پیشبرنده نمیبیند. یعنی میتوان گفت این نوع موسیقی فقط برای موسیقی است که اصطلاحأ به آن هنر برای هنر میگویند و اینگونه تعریف شده است. این نوع موسیقی از منظر جامعهشناسی هنر، هنر محسوب نمیشود که تولستوی نویسنده اهل روسیه و مارک فیشر و دیگران نیز چنین نظری دارند. از نظر ما جامعهشناسان هنری موسیقی است که نسبت به جامعه متعهد باشد و در جامعه تعهد ایجاد کند. از نظر ما موسیقی باید پیشبرنده باشد و چگونگی طرز تفکر افراد و جامعه را تحت تاثیر قرار دهد و فکر، خلاقیت و نوآوری ایجاد کند و خلاصه اینکه بر بینش مردم جامعه تاثیر بگذارد.
با این تعریف کدام آثار موسیقایی با فاکتورهایی که گفتید در ایران تولید شدهاند؟
در سالهای پیش از انقلاب برنامهای داشتیم که «گلها» نام داشت و مدتها از رادیو پخش میشد. تاج اصفهانی و آقای محمدرضا شجریان به این نوع موسیقی پرداختهاند و بزرگان دیگر نیز این رویه را دنبال کردهاند.
دهه شصت و چند سال پیش از آن جزو فصول پراتفاق ایران محسوب میشوند. در آن مقاطع نسبت به تولید موسیقی موثر چگونه عمل شده است؟
بله در دهه شصت اتفاقات مهمی چون جنگ ایران و عراق رخ داد و فعالانی چون آقای آهنگران و چند نفر دیگر در جبهههای جنگ یا پشت جبهه و در شهرها، با خوانش آثار مختلف آن جنبش و حرکتی را که دربارهاش توضیح دادم، ایجاد کردند و با حضوری موثر، مردم و رزمندگان را تحت تاثیر قرار دادند. البته من الان دارم از موسیقی و البته آواز حرف میزنم و مثلا اگر قرار باشد راجع به ادبیات و شعر صحبت کنم باید از فردوسی، ناصرخسرو، انوری و سنایی و دیگران بگویم.
این تعریف کدام سبکها و گونهها را دربرمیگیرد، یعنی به لحاظ جامعهشناسی و از منظر جامعهشناسان و مردمشناسان کدام گونهها کاربردی نیستند؟
وقتی از موسیقی حرف میزنیم، منظورمان «رپ» و «پانک» و «هیپهاپ» نیست. همانطور که گفتم از منظر جامعهشناسی آن موسیقی دارای اصالت است که در خدمت جامعه باشد و تفکر ایجاد کند و باعث بروز خلاقیت شود.
در میان آثار ایرانی کدامها بر اساس این تعریف جامعهشناسانه تولید شدهاند و بر جامعه تاثیر گذاشتهاند؟
زندهیاد، محمد نوری اثری داشت با نام «ایران» و آقای غلامحسین بنان نیز قطعهای دارد با نام «ای ایران». موسیقی آقای شجریان و به طور جزییتر یکی از آثارشان با عنوان «تفنگت را زمین بگذار» آثار موثری بودهاند. از گذشتگان نیز تاج اصفهانی، حسین قوامی و شهیدی چنین آثاری تولید کردهاند. آقای شهرام ناظری نیز در این زمینه آثار با اهمیتی تولید کرده و از خوانندگان جدید نیز میتوان به آقای عقیلی اشاره کرد که چنین آثاری در کارنامه دارد. ما به این آثار میگوییم موسیقی متعهد. متعهد به چه؟ به جامعه. نه متعهد به ایدئولوژی و آنچه حکومت میگوید.
وقایع و اتفاقات سیاسی و اجتماعی چقدر بر کیفیت و مضمون و محتوای آثار موسیقایی تاثیر دارند.
موسیقی میتواند جنبه سیاسی نیز پیدا کند. ادوارد داونز موسیقیدان بزرگ آمریکایی میگوید موسیقی با سیاست در رابطه است. «از خون جوانان وطن لاله دمیده» نمونه بارز این نگاه است. اما برخی از موسیقیدانها میگویند این ارتباط وجود ندارد و اتفاقات سیاسی به ما مربوط نیست.
بهر روی هنرمند از محیط تاثیر میگیرد، عدهای میگویند وقایع سیاسی به ما چه ربطی دارد؟ ما به این دلیل اثر تولید میکنم که شنوندهها بشنوند و خوش باشند. این دسته صرفا وجه سرگرمکننده موسیقی را درنظر میگیرند. آثاری که توسط این افراد تولید میشوند از نظر جامعهشناسی هنر محسوب نمیشوند.
آثاری که بنا به مصلحت حکومتها در کدام دسته میگنجند؟
من در کتاب «جامعهشناسی هنر»، هنر را به دو قسمت تقسیم کردهام. هنر عوام و هنر خواص. هنر خواص، اشرافی است و برای اشراف ساخته میشود.
منظورتان از هنر خواص، هنر فاخر است؟
دقیقا همین است. اما هنر عوام متکی بر جامعه است و اصطلاحأ پایههای آن بر روی جامعه قرار دارد.
موسیقی پاپ در این دسته میگنجد؟
موسیقی پاپ، «رپ»، «هیپهاپ»، «راک» و آثاری که خوانندگانی مثل امیرحسین مقصودلو (تتلو) میخوانند، موسیقی اصیل به حساب نمیآیند. این گونهها که حدود سالهای ۱۹۹۶ به وجود آمدند موسیقی نیستند. اینها جنبشهایی بودهاند که توسط سیاهان ایجاد شدهاند و نام موسیقی به خود گرفتهاند.
با این حساب یعنی موسیقی اعتراضی از نظر جامعهشناسی مطرود است؟
موسیقی اعتراضی میتواند مورد توجه قرار گیرد و موسیقی محسوب شود. استاد من آقای آریانپور که حدود پنجاه سال پیش فوت کردند همچنین خودم که در زمینه هنر و جامعهشناسی کتاب نوشتهام، نظرمان این است آن موسیقی اصالت دارد که بر جامعه متکی باشد، حال آن موسیقی میتواند بر اساس اعتراضات جامعه شکل گرفته باشد. این رویه البته در دیگر هنرها نیز وجود دارد. در ادبیات، مثلا سروانتس کتابش «دنکیشوت» را بر اساس جامعه نوشته است. این رمان گویای درد مردم است. یا جوزپه فورتونینو فرانچسکو وردی، موزیسین و آهنگساز ایتالیایی بر مبنای جامعه و با تکیه بر جامعه به تولید اثر پرداخته است. در نقاشی نیز میتوان با همین دیدگاه به آثار موجود پرداخت. آن نقاشی مهم است که پیامآور باشد مانند آثار پیتر بروگل و هیرونیموس بوش هلندی. بوش دروگرهایی را نقاشی کرده که پشتشان زیر خرمنها گندم له شده است. ونگوک و فرانسیس گویا نیز چنین آثاری دارند. موسیقی، آواز، نقاشی، شعر و دیگر هنرها باید با تکیه بر جامعه خلق شوند تا ماندگار باشند. چرا اشعار فردوسی همواره با ارزش و قابل خواندن هستند؟ زیرا در خدمت جامعه هستند. به طور کلی هنر مردمی هیچگاه نمیمیرد. هنر عوام نمیمیرد و زنده میماند. این نوع هنر را هنر ملی و اجتماعی میگویند، زیرا از مردم برآمده و برای آنها تولید شده است.
البته در میان آثار مردمی نیز برخی ماندگار نبودهاند و فراموش شدهاند.
بله قطعأ هنر و آثار سطحی و روحوضی که برای خوشگذرانی ساخته شدهاند ماندگار نخواهند بود. هم هنرمندان و هم مخاطبان در این زمینه مقصرند. البته این را هم بگویم که ذائقه بیشتر مردم ایران ذائقه موسیقی سنتی است؛ زیرا مبنای موسیقی سنتی ما دین، دیانت، تقوا، امانتداری، صلحجویی، مهربانی، صداقت، اعتماد، تعصب و ناموسپرستی است. موسیقی پاپ فاقد برخی از این مولفههاست. همه این مولفههای مثبت است که موسیقی ایرانی را متمایز و مفید کرده است. من میگویم موسیقی پاپ خوب است اما برای جامعه ما ساخته نشده است. موسیقی پاپ از جامعه ما برنخواسته است. هنرمندان ما نیز در زمینه پاپ مقلد هستند. آنها کندوکاو نکردهاند و به جستجو تحقیق نپرداختهاند.
موسیقی پاپ به طور کلی به غرب تعلق دارد و از آنجا آمده است. به همین دلیل بیشتر مورد توجه است. موسیقی «رپ» و «پانک» و «هیپهاپ» نیز نوعی جنبش و جریان به حساب میآیند که البته آنها نیز موسیقی اصیل آمریکایی به حساب میآیند و برای اهالی کشورهای ذیربط همچنان دلچسب هستند. به طور مثال موسیقی و آثار فرانک سیناترا همچنان برای شنوندگان خودش دلچسب است.
به هرحال آثار بر اساس سلیقه مخاطبان ساخته میشوند.
سلیقه مردم را چه کسانی تعیین میکنند؟ رسانهها. زمانی که شبکههای مختلف تلویزیون ما در میان برنامهها به جای آثار ایرانی و سنتور، تار و سهتار، موسیقی غربی پخش میکنند، چه انتظاری میتوان داشت؟ زمانی که رسانه بزرگی چون تلویزیون پخش آثار ایرانی و نشان دادن سازها را منع کرده و موسیقی را حرام میداند، جوانها به سراغ «رپ» و «راک» و «هیپهاپ» میروند. چرا خوانندهای، مانند امیرحسین مقصودلو یا همان تتلو تا این حد مورد توجه جوانهاست؟ دلیلش همین مواردی است که درباره آنها توضیح دادم. این خواننده در مقطعی در برخی جریانات سیاسی هم حضور پیدا میکند. این یعنی چه؟ یعنی آن خواننده تایید شده است؟ در حال حاضر هنرمندان تاجیکستان رویه جدیدی را پی گرفتهاند و من آثار تلویزیونی آنها را دنبال میکنم. موسیقیدانان تاجیک در حال حاضر به تولید آثار تاجیکی و ایرانی میپردازند. این یعتی تاجیکستان در عرصه موسیقی دارد به اصالت خودش بازمیگردد. اما ما چنین رویهای نداریم. من سیودو سال پیش نوشتم ایرانی بمانیم اما از تمدن غرب عقب نمانیم. باید ایرانی فکر کنیم و باید موسیقیمان نیز ایرانی باشد. ما باید بر اصالت خودمان و بر فرهنگ و تمدن خودمان متکی باشیم.
دنیای امروز دنیای استرس و سرعت است.
بله در همین دنیا نیاز مردم به موسیقی بیشتر شده است. «رپ»، «راک»، «هیپهاپ» و شاخههای مختلف آن موسیقی خشن و استرسآور محسوب میشوند. در صورتیکه موسیقی کشور ما موسیقی صلح و صلحجویی است و آرامشبخش است. روح موسیقی ما معنوی است.
جامعهشناسان و مردمشناسان میتوانند بر هنر تاثیرگذار باشند اما بیشتر به نظر میرسد از فعالیتهای اجتماعی کناره گرفته و به موضوعات سیاسی میپردازند. دلیل این غیبت و کمکاری چیست؟
ببیند مناطق مختلف ایران از شمال خراسان و تربت جام و جنوب ایران گرفته تا کردستان که گروه کامکارها اهل آنجا هستند به طور مستقل موسیقی خاص خود را دارند. موسیقی مناطق مختلف ایران زمانی شنیده میشود که توسط رادیو و تلویزیون حمایت شود. زمانی که تلویزیون ما به موسیقی بها نمیدهد و آثار مختلف را پخش نمیکند، چه میشود کرد؟ تحت چنین شرایطی جامعهشناس چه کاری میتواند انجام دهد؟ تلویزیون تا چه حد به دوتار و موسیقی شمال خراسان و قوچان و تربتجام پرداخته و آثار هنرمندان آن مناطق را پخش کرده است؟ حتی شبکههایی استانی نیز به موسیقی توجه ندارند. استانهایی چون خراسان و کردستان که موسیقی پرباری دارند در شبکههای تلویزیونی و رسانههایشان چقدر به موسیقی میپردازند؟ این نوع موسیقی زمانی میتواند به لحاظ مردمشناسی مورد توجه قرار گیرد و ارتقا یابد که توسط حاکمیت مورد توجه قرار گیرد. با این تفاسیر چه انتظاری از مردمشناسان دارید؟ اتفاقا خیلی بر موسیقی جنوب و غرب و دیگر مناطق کار شده، اما دیده و شنیده نشده است.
باید متذکر شوم که من با موسیقی شادیبخش و لذتآور مخالف نیستم و نمیگویم موسیقی نباید تفریح محسوب شود، اما موسیقی با درنظر گرفتن این وجوه، باید هنری اجتماعی و ملی باشد و بر سنتها و ارزشها و هنجارها تکیه کند. باید در خدمت جامعه باشد و به افراد اندیشه و خوراک فکری دهد.