دکتر سید محمد نقیب
به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم، درخاطرات یکی از بزرگان فرهنگ کشورمان میخواندم که در سفر ژیسکاردستن رئیس جمهور سابق فرانسه به ایران، شاه که جهت استقبال از وی به فرودگاه رفته بود در مسیر بازگشت از فرودگاه به کاخ، در ماشین برای ژیسکاردستن صحبت از پیشرفتهای اخیر ایران میکرد و از اینکه بزودی او قصد دارد ایران را به ژاپن دوم آسیا تبدیل کند.
گفته میشود که وقتی سخنان شاه به این نقطه رسید، ژیسکاردستن سخن شاه را قطع کرد و گفت: شما نمیتوانید به ژاپن برسید، وقتی شاه علت را جویا شد، ژیسکاردستن که در حال تماشای گلهای کاشته شده کنار خیابان ولیعصر فعلی بود، گفت: شما بدور گلهایتان حصار کشیدهاید جامعهایی که مردم آن هنوز به آنجا نرسیدهاند که نباید گلهای کنار خیابان را بکَنَند، و دولت برای حفظ آنها مجبور به تهیه حصار برای آنهاست، جایگاه فرهنگی لازم را جهت رشد اقتصادی دارا نمیباشد، چون قبل از رشد اقتصادی باید زمینههای آن از لحاظ رشد فرهنگی در جامعه فراهم شود. این واقعیتی است که نیاز به تامل فراوان دارد. واقعیت این است فرهنگ به عنوان روح اجتماع در صورت تعالی میتواند اسباب هرگونه رشدی، از جمله رشد اقتصادی را در جامعه فراهم کند. فرهنگ است که ارزشهای اجتماعی و هنجارهای موجود در جامع بشری را تعیین میکند و با باورها، هنرها، قوانین، آداب و رسوم خود تواناییها و عادتهای لازم افراد و گروههای موجود در اجتماع را برای خیزشهای بزرگ فراهم میسازد. اما رسیدن به رشد و توسعه فرهنگی نیازمند به عوامل چندی است که از جمله آنها میتوان به: رشد سوادآموزی و ریشهکن کردن بیسوادی در جامعه اشاره کرد. اما بحث اصلی ما این است که به چه دلیل با وجودی که ما حدود دو قرن است که با جامعه مدرن و جهانی مواجهایم، نتوانستهایم آن طور که باید خود را در مسیر رشد و پویایی ملی قرار داده و در سطح کشورهای توسعه یافته قرار بگیریم. آنچه در مرحله اول به ذهن میرسد، این است که استعمار مانع توسعه ما شد و نگذاشت ما در مسیر توسعه در ابعاد گوناگون آن قرار بگیریم، این دقیقاً همان چیزی است که ما در بعد فردی تحت عنوان فرافکنی، از آن یاد میکنیم. فرافکنی در بعد اجتماعی نیز دقیقاً همان معنا را دارد، تقصیر را جهت آسودگی وجدان اجتماعی گردن دیگری انداختن. ولی ظاهراً این فقط بخشی از مشکل است، چه در مسیر رشد فردی و اجتماعی هر ملتی معمولا ً موانع داخلی و خارجی خودنمایی میکنند. پس چگونه است تعدادی از کشورها از تور استعمار و یا عامل و عوامل خارجی رها شدند و یا هیچگاه گرفتار آن نگردیدند و گروه دیگری وامانده همان عوامل گردیدند، بهخصوص کشوری با قدمت فرهنگی و تاریخی ایران. رشد در مسیر خود نیاز به عوامل و شرایط چندی، در بعد فردی و اجتماعی دارد، که از جمله آنها: نیاز به الگو، عزم ملی و فرهنگ مناسب جهت شکلدهی ارزشها و رفتارهایمان است. جامعه اولاً در مسیر رشد خویش باید با مفاهیم پایه علم فرهنگ و تکنولوژی و… آشنا شود و این نیازمند ایجاد آموزشهای لازم است. به عنوان مثال: رشد و توسعه ژاپن همگام با ما در زمان امیرکبیر یعنی تقریباً اواسط قرن نوزده میلادی آغاز گردید. برای ما این رشد در آن زمان سه سال یعنی تا پایان مرگ امیرکبیر (البته جریان رشد و توسعه در زمان پهلوی اول و دوم و نظام جمهوری اسلامی ادامه یافت) و برای ژاپن تاکنون بهصورت پیوسته ادامه داشته است. رشد ژاپن بر اثر استمرار و عزمملی جهت سوادآموزی کل جامعه به عنوان مقدمه پیشرفت در هر زمینهایی صورت گرفت، بهطوریکه در ژاپن در سال ۱۹۳۰ بیسوادی ریشهکن گردید (در آن زمان شاید ۹۰ درصد جمعیت کشور ایران بیسواد بودند) و ما با همه تلاشی که طی نیمقرن اخیر جهت حذف بیسوادی انجام دادهایم، هم اکنون با ۷/۵ میلیون بیسواد در سطح کشور مواجهیم. البته باید در نظر داشته باشیم مفهوم سواد در قرن بیست و یکم دچار تحول شده ولی حتی اگر همان مفاهیم سواد و سواد آموزی پنجاهسال قبل را ملاک قرار دهیم باید اذعان نماییم هم اکنون ۹/۵ درصد از جمعیت ششسال به بالای کشورمان دچار عارضه بیسوادی هستند. البته این نسبت در سال ۱۳۵۵ بالغ بر ۵۲ درصد از جمعیت ششسال به بالای کشورمان میشد که هرچند طی این مدت، کاهش نرخ بیسوادی از رشد قابل ملاحظهای برخوردار شده است، ولی ما هنوز تا نقطه مطلوب که حذف و ریشهکن سازی بیسوادی در جامعه است فاصله قابل توجهی داریم. ما میبایست، این معضل را در در چند دهه قبل حل کرده باشیم که البته نه آن موقع و نه هم اکنون مسئله سوادآموزی در جامعه ما بهصورت ریشهای حل نشده است و تا این مقدمه توسعه فرهنگی تحقق پیدا نکند، رشد در همه ابعاد آن برای ما میسر نخواهد گردید.