بهرام رمضانی (نویسنده و روزنامه نگار)
این روزها بحث زوال درختان بلوط در بین استانهای غرب کشور و به عبارتی زاگرس نشینان به عنوان موضوع قابل توجهی خودنمایی می کند. موضوع تا حدی اورژانسی می باشد که صد نفر از نمایندگان مجلس در نامهای چند سال پیش خطاب به ریاست جمهوری خواستار پیگیری آن شدند. واقعا باید اینچنین نمایندگانی را که دارای دیدگاه ملی و منطقهای می باشند را تحسین نمود زیرا زوال درختان بلوط در زاگرس و غرب کشور یعنی نابودی بیش از نیمی از جنگلهای ایران.
به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم، حال به نظر شما خواننده گرامی فوریت در کابینه دولت برای دریاچه ارومیه الزامیست یا جنگل های زاگرس؟ به نظر اینجانب زوال درختان بلوط در کوههای زاگرس نه تنها کمتر از بحث دریاچه ارومیه نیست بلکه بسیار بسیار حساستر است زیرا این روزها داشتن هوای سالم و فرار از آلودگی ها جزو آرزوهای بشر است؛ این در حالیست که بر اساس مطالعات انجام شده یک هکتار جنگل چهل و هشت تن گرد و غبار را رسوب میدهد و از درختان به عنوان فیلتر هوا و ریه های کره زمین یاد میشود و یا اینکه یک هکتار جنگل ۲/۵تن اکسیژن تولید میکند و گفته میشود که پنج عدد درخت، اکسیژن مورد نیاز یک شخص را تا پایان عمر تامین می کنند.
با این اوصاف چرا متولیان امر با دکترین علم منابع طبیعی راهکاری نمیاندیشند؟ چرا درختان بلوط روز به روز تنکتر شده و از آن حالت زیبا که سراسر دارای پوشش و تاج جنگلی بودند خارج شده اند؟ آری؛ گویا کارشناسان دریافتند نوعی کرم که به خوردن درخت اقدام مینماید باعث این چنین فاجعه ای شده است.
چرا با یک رویکرد علمی، راهبردی و استفاده از یک کارگروه متخصص و با تجربه که بر روی این موضوع و آفت درختان بلوط با فرآیند آزمایش تحقیق و پژوهش کار کنند استفاده نمی گردد؟ نه اینکه با تشکیل جلسات در اتاق های شیشهای و آن هم با کارگروههای غیرتخصصی مصوبههایی غیرکارشناسی وغیرعلمی صادر گردد که بعدها تبعات منفیاش برای محیط زیست و منابع طبیعی غیر قابل جبران باشد.
راستی برخی از مسئولین به جای حل مسئله درصدد پاک نمودن صورت مسئله میباشند چرا آسان ترین را که قطع درختان بلوط است بهترین راه می دانند؟ آیا اینگونه میخواهند با این معضل مبارزه کنند اگر به این منوال که پیش گرفته اید ادامه دهید تا چند سال آینده خودمان دهها استان زاگرس نشین را به یک سیستان در غرب کشور تبدیل خواهیم کرد.