میزان آرای باطله و لزوم بازگشت اعتماد
به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم، اعتماد اجتماعی یکی از مفاهیم مهم و حیاتی و عاملی در جهت تعامل بین افراد نسلهای مختلف در جامعه است. در عین حال، اعتماد میتواند روابط بین افراد را در سطوح خرد و کلان تسهیل نماید. اعتماد اجتماعی پیش نیاز و رکن اساسی زندگی در جامعه امروز و شرایط مدرن زندگی اجتماعی است و هرگونه خدشهای به اعتماد اجتماعی، میتواند سایر ارکان اساسی جامعه را تحتالشعاع قرار داده و فعالیت آنها را مختل کند. یکی از شرایط جامعه ایده آل و با کیفیت، لزوم اعتماد اجتماعی بالا در آن جامعه است.
از منظرجامعه شناسی صاحبنظران متعددی در این باره اظهار نظر کردهاند و هرکدام به تشریح اهمیت آن در جامعه پرداختهاند. مثلا «ماکس وبر»
جامعه شناس آلمانی، رفتار عقلانی را وابسته به وجود و حضور اعتماد میداندکه میتواند منشاء فردی یا گروهی داشته باشد. «آنتونی گیدنز» جامعه شناس انگلیسی نیز اعتماد اجتماعی را معادلی برای اطمینان و اتکا به کیفیت برشمرده و آن را لازمه حیاتی زندگی مدرن و امروزین بر میشمرد. اعتماد اجتماعی امروز بیش از گذشته پیش نیاز زندگی ماست چرا که شکل زندگی مدرن، روابط سنتی و چهره به چهره را از بین برده و شیوههای مکانیکی و ماشینی زندگی، امکان شناخت عناصر لازم زندگی را زدوده است. باتوجه به اینکه اعتماد اجتماعی در جامعه ما تقریبا از بین رفته است و میزان آرای باطله، صحت این ادعا را تایید میکند، کار دولت بعدی به مراتب در افزایش اعتماد اجتماعی دشوارتر است. ما این گزارش را به این موضوع اختصاص دادهایم که رئیس جمهور منتخب با توجه به پیام و میزان آرائه باطله که حدود ۴میلیون رای بوده چگونه باید اعتماد اجتماعی را در جامعه افزایش دهد؟
اولین گام، اعتمادسازی
فرهاد افرامیان یک وکیل پایه یک دادگستری در گفتگو با عصر قانون در این باره این گونه میگوید:« مردم توقع بالایی از آیت الله رئیسی دارند و با توجه به توانمندیهای ایشان و صحبتهایی که در رابطه با تواناییهای ایشان شده است، این توقع و انتظار خیلی بیشتر است و همین مسئله نیز کار ایشان را قطعا سختتر میکند. ما امیدواریم که صحبتهایی که بر پایه منطق برای ایجاد فضای عادلانه و برابر و حفظ حقوق شهروندی برای تمامی ملت ایران مطرح شده، جاری و ساری شود و ما بتوانیم بیش از پیش به آرمانهای واقعی جمهوریت نزدیک شویم و آن را در لایههای مختلف اجرایی کشور حس کنیم. در برهه زمانی کنونی، با توجه به مسائل و مواردی که پشت سر گذاشتیم و همچنین مشکلاتی که پیش رو داریم، اولین اقدام برای هر رئیس جمهوری که در این فضا قرار میگرفت این خواهد بود که بتواند برای باور مردم و افکار عمومی اعتمادسازی کند. اعتمادسازی باید اولین گامی باشد که رئیس جمهور کشورمان بر میدارد. آقای رئیسی که حالا رئیس جمهور منتخب مردمی هستند ابزار بهتری برای اعتمادسازی دارند آن هم به این دلیل است که در پستی که ایشان در قوه قضائیه داشتند و اقداماتی که انجام دادند، چهرهای که مردم از ایشان شناختند، اعتمادسازی را برای مردم راحتتر میکند. اما از طرف دیگر این اعتمادسازی برای ایشان بسیار سختتر هم هست چون قطعا انتظاری که مردم از سید ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور دارند خیلی بالاتر است، از منظر یک حقوقدان باید بر یک موضوع تاکید بیشتری داشته باشم و آن هم این است که ملت ایران الان توقع قانون مداری دو چندان دارند و این قانون مداری باید دوسویه باشد، این طور نمیشود اقدام کرد که تنها از مردم انتظار داشته باشیم که از قوانین تمکین کنند و یا تابع قانون باشند و بر اساس مقرات همه امور خود را تنظیم کنند اما مسئولین به همان میزان نسبت به قوانین پایبندی نداشته باشند. پایبندی به قانون اگر دوسویه و بین مردم و مسئولین اتفاق بیفتد مهمترین گام در احقاق حقوق شهروندی و آینده متعالی و روشن است.»
پایان تاریخی جریان اصلاحات
سیدجواد میری جامعه شناس و عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این باره گفت: «باید به این پرداخت که در ساختار نظام جمهوری اسلامی وضعیت اعتماد اجتماعی در کجا قرار گرفته است. البته به جای اینکه به این صورت بحث کنیم باید پرسشی مطرح کنیم که آیا این انتخاباتی که انجام شد صرفا انتخاب یک رئیس جمهور مانند دوازده دوره پیش از این بود و یا نه اینطور نیست بلکه واقعا در یک نقطه عطفی قرار گرفتهایم؟ بعد از طرح این پرسش بحث اعتماد اجتماعی را در داخل آن بستر گستردهتر مورد نقد و بررسی قرار میدهیم. من فکر میکنم اتفاقی که در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ رقم خورد را باید در یک بستر وسیعتر قرار دهیم و به آن نگاه کنیم، اتفاقی که در سال ۱۳۵۷ با انقلاب اسلامی آغاز شد و تا به امروز ۴۳ سال زمان برده است. به نظر من در کنار جریانهایی که پیش از انقلاب و در دوران انقلاب حضور داشتند و بسیاری از آنها از حوزه قدرت کنار گذاشته شدند و پایگاهی در قدرت نداشتند، دو جریان قدرتمند که این دو جریان اتفاقا ذیل چپ و راست گفتمان ولایت فقیه امام خمینی (ره) تعریف میشدند، هر کدام به یک سری دادههای مهمی اتکا کردند و در ساخت قدرت و ساختار جامعه ایران در طی این سه دهه و اندی (با در نظر نگرفتن دوران جنگ)، تلاطمات بیشماری را در جامعه ایران ایجاد کردند. تبلور خوانش چپ از ولایت فقیه منجر به این شد که یک نوع تئوری از درون آن شکل گرفت که برخیها از آن به عنوان سکولاریزاسیون نام میبرند که من این را از نظر مفهومسازی درست نمیدانم، بلکه بهتر است به آن غربگرایی بگوییم. این جریانها میگفتند حالا که نظام سرمایهداری در جامعه شکل گرفته و زیربناهای جامعه حتی با انقلاب هم تغییر نکرده؛ یعنی ساخت اقتصادی و زیربنایی آن، بخشی از نظام سرمایهداری است پس بهتر است به سمت مدلی برویم که از آن به عنوان مدل سرمایه داری با سویههای دموکراتیک نام برده میشود که گرایش عمیقی به اروپای غربی و آمریکا داشت. این جریان را در ایران معمولا با عنوان “جریان اصلاحطلبی” یا “جریان اصلاحات” میشناختند و اتفاقا اوج مولفههای اصلی این جریان در حوزه ساخت قدرت در مجلش ششم و سال ۱۳۷۷ بود. به نظر من اتفاقی که در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ افتاد پایان این جریان بود.»
تحلیل اعتماد اجتماعی در ساحت فرهنگ و اقتصاد
این جامعه شناس در انتها گفت: «در ایران با انتخاباتی که صورت گرفت جهت گیریها ممکن است خودش را نشان دهد که آیا ظهور مدل چینی یعنی نوعی از سرمایه داری با سویههای اقتدارگرایی رشد میکند و وارد فازی میشویم که در ده الی پانزده سال آینده میتوانیم این دوران را دوران ثبات اقتدارگرایی بنامیم به نحوی که همه قوا و نهادها در یک قالب قرار گرفتهاند یا نه. اینجا است که آن پرسش پیش میآید که حالا نسبت ایران با این مدل چینی و آن زنجیره تمدنسازی اسلامی چیست؟ آیا قرار است در آن قالب خود را بازسازی کنیم و تمدن اسلامی را شکل دهیم یا نه این تمدن اسلامی کماکان نقشی برای مردم میتواند قائل باشد؟ با این ساختاری که ما در آن قرار گرفتهایم به نظر من بعد از این با آن کمربند اقتصادی ابریشم که چین در اطراف ایران و در داخل ایران در حال شکل دادن است ما با یک شیفت و چرخشی رو به رو هستیم که اتفاقا انتخاباتی که در ایران رخ داد بخشی از آن چرخش بزرگ میتواند قرار بگیرد. من این تصویر را ترسیم کردم تا بگویم آیا بحث اعتماد اجتماعی را بعد از این نقطه عطف، میتوان در همان بستر اصلاحات مورد بازخوانی قرار داد یا باید در چارچوب تمدنسازی اسلامی دیده شود؟ در واقع پرسش این است که زیربنای اقتصادی جامعه اسلامی چیست؟ آیا زیربنای اقتصاد سرمایه داری با سویههای آمریکایی است (که عملا این نیست) یا به سمت مدل چینی میرویم که قدرت سیاسی در دست نخبگان مورد اعتماد نهادهای قدرت باشد و آن جایی که قرار است اعتمادسازی شود در حوزه فرهنگ و اقتصاد است؟ یعنی قرار نیست مردم دیگر شراکت یا سهمی در تغییر نخبگان جامعه داشته باشند. به نظر من این بحثی است که آرام آرام هرچه جلوتر برویم میتواند طلیعههای آن دیده شود و مورد بحث و بررسی قرار بگیرد و جامعه ایران نباید مفهوم اعتماد اجتماعی را دیگر در ساحت سیاسی و قدرت تحلیل کند.»
مردم سالاری تا چه میزان تحقق پیدا خواهد کرد؟
همچنین در این خصوص امیرمحمود حریرچی جامعه شناس گفت: « اولین نکته این است که رئیس جمهور منتخب باید نشان دهد که دچار روزمرگی نیست. همچنین باید به مردم نشان دهند که قرار نیست در سالهای اول ریاست جمهوری خود سرگرم آن شوند که مدام بگویند اگر کارها به درستی پیش نمیرود به دلیل مشکلات دولت قبلی است؛ این رسمی است که متاسفانه در کشور ما وجود دارد یعنی در دو سال اول دولتها مدام مشکلات را به گردن دولت قبلی میاندازند. دولت باید نشان دهند که حقوق مردم را میشناسد زیرا الان بیش از ۶۰ درصد از مردم جامعه ما در فقر و ناامیدی زندگی میکنند. برای بازگرداندن این حقوق نباید با وعده و وعید کارها را پیش برد. باید نشان دهند که یک برنامه دراز مدت وجود دارد زیرا مردم ما دیگر غریبه نیستند و به اندازه کافی ناامید شدهاند و مشارکت امسال هم مبین همین ادعا است. برای همین باید نشان دهند که گام به گام چه برنامههایی دارند و هرچند وقت یکبار از طریق رسانهها به مردم گزارش بدهند. دولت قبلی گزارش دادن و ارتباط با رسانهها را فراموش کرده بود. رسانهها اصلیترین نمایندههای مردم هستند. باید نشستهای حقوقی برگزار شود و گزارش کارها به مردم ارائه گردد و پاسخگوی رسانهها و مردم باشند. باید پاسخگوی منِ نوعی باشند، کسی که درد مردم را میشناسد. در این شرایط پاسخگویی از هرکار دیگری مهمتر است زیرا جامعه به شدت به این امر نیاز دارد. اگر پاسخگو نباشند آش همان آش است و کاسه همان کاسه. حداقل دو دهه است که پاسخگویی مسئولین در جامعه ما فراموش شده است. الان جامعه ما در اوج ناامیدی و یاس به سر میبرد. رئیس جمهور منتخب باید کسانی را انتخاب کند و بر سر کار بگذارد که شایستگیهای لازم را دارد. از نظر من حضور در بین مردم از طریق رسانهها بسیار مهم است. باید برنامه دراز مدت خود را به صورت شفاف ارائه دهند و گروههای هدف را به درستی نشان دهند. حقوق زنان یکی از مهمترین مسائل جامعه ماست. ما همه منتظریم ببینیم که قرار است مردم سالاری تا چه میزانی در دولت بعدی تحقق پیدا کند.»
دیگر عذر و بهانهای وجود ندارد
در ادامه امانالله قرائی مقدم جامعه شناس نیز در این باره گفت: «سابقه خدمت آقای رئیسی در این دو سه سال گذشته در قوه قضائیه با استفاده از توجه به احقاق حقوق عامه، اعتماد را به قوه قضائیه برگرداند و بعد توانست روح قانون و قانونمداری را در تمام سازمانها و نهادهای متخلف جاری سازد. به نظر من مهمترین کاری که رئیس جمهور جدید باید انجام دهد تکرار همان روال قوه قضائیه است زیرا توانست دست غارتگران اموال را کوتاه کند. برای اعتمادسازی به خصوص اعتماد عمومی یعنی اعتماد مردم به مسئولان که مهمترین عناصر سرمایه اجتماعی است باید این نوع فعالیتها انجام شود. باید اعتماد از دست رفته که بسیار ضعیف شده است بین مردم و حاکمیت را با عمل به گفتههای خود به جامعه بازگرداند. باید وزیرانی را انتخاب کند که بتوانند حرفها را به جایگاه عمل برسانند. این کارها میتواند سرمایه اجتماعی اعتماد را به جامعه بازگرداند. الان دیگر عذر و بهانهای در ساختار حکومت وجود ندارد و این میتواند کمک کند تا با عملگرایی اعتماد به کشور بازگردد.» /آفتاب یزد