به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرهای فوری، ماجرای شهرزاد میرقلی خان و محمد سرافراز به دوران ریاست وی بر می گردد. محمد سرافراز طی حکمی شهرزاد میرقلی خان را به سمت بازرس ویژه صداوسیما منصوب کرد و پس از مدتی با خروج پر سر وصدای میرقلی خان از کشور، سرافراز نیز جای خود را به علی عسکری داد.
ماجراهای سرافراز و دوران مدیریتش بعد از کناره گیری از ریاست سازمان صداوسیما فروکش کرده بود تا اینکه چندی پیش وی طی مصاحبه ای با شرق به واکاوی اتفاقات آن روزها و به ویژه ماجرای شهرزاد میرقلی خان پرداخت و اذعان کرد یکی از دلایل استعفایش برخوردی است که از سوی یک نهاد امنیتی با میرقلی خان صورت گرفته.
بخشی از این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
به دخالتهای خارج از صداوسیما اشاره کردید و گفتید برای تعدادی از مدیران صداوسیما پروندهسازی کرده بودند. به طور مشخص منظورتان شهرزاد میرقلیخان است؟
بله، از ایشان شروع شد. ایشان کسی بود که پنج سال در زندانهای آمریکا بود، کتابش را هم به زبان انگلیسی نوشته بود. در شبکه پرستیوی سه سال با موفقیت کار کرد. اولین اپلیکیشنها برای شبکههای برونمرزی، بازسازی دیتاسنتر، ارتقای سیستم نرمافزار newsroom و مقابله با تحریمهای ماهوارهای غرب از طریق راهاندازی IPTV ها و شبکههای کابلی در دوره مدیریت ایشان انجام شد. وقتی به سازمان آمد، در مورد چند پروژه و مسئله خاص به ایشان مأموریت داخلسازمانی دادیم که بازرسی کنند. این یک حکم داخلی بود. ماجرا از اینجا شروع شد که ایشان مواردی را درآورد که مثلاً یکی دیتاسنتر سازمان بود که ۵۰ میلیارد تومان خرج برداشته بود و بیش از یک سال قبل از مسئولیت من به عنوان رئیس سازمان، این پروژه مسکوت مانده بود. هدف از راهاندازی یک دیتاسنتر برای کشور بدون مصوبه دستگاه بالادستی و صرف هزینههای گزاف جای سوال داشت. گزارشی از IPTV سازمان تهیه کرد که تا آن زمان بیش از ۹ میلیون یورو هزینه برداشته بود ولی راهاندازی نشده بود و اکنون نمیدانم به چه سرنوشتی دچار شده است و پروژهای به عنوان «پیامرسان سروش» بود که اشکالاتی داشت و برنامهنویسی درستی نشده بود و پولها به نام این پروژه، به کارکنان یک شرکت ثالث پرداخت میشد! ما این گزارشها را به آقای دکتر حسینی، مدیر وقت بازرسی و حسابرسی سازمان و رئیس حراست سازمان دادیم که دقیق بررسی کنند. وقتی این گزارشها در حال بررسی بود، از یک سازمان امنیتی با ایشان مستقیماً تماس گرفتند که برای سوال و جواب برود.
چرا به این خانم اعتماد کردید؟
چون در سهسالی که در شبکه پرستیوی کار میکرد، وظیفه خود را با دقت و صداقت انجام داده بود. این بررسیها هم در حوزه آیتی اتفاق افتاده بود. وقتی مفهوم اپلیکیشن ناشناخته بود، بهترین اپلیکیشنهای پرستیوی و آیفیلم را راه انداختیم. وبسایتها طراحی جدید شدند و مخاطبها به سرعت افزایش یافتند. وبسایت و فیسبوک پرستیوی بیش از یکصد میلیون بازدید در طول ماه داشت. دورهای که تحریم رسانهای شدیدی بودیم، توانستیم مستقیماً فیبر نوری به اروپا بکشیم و دیتا و سیگنال را به اروپا برسانیم و شبکههای ماهوارهای را که یکی پس از دیگری قطع میشدند روی ماهوارههای جدید بردیم و اجازه ندادیم قطع شبکهها اتفاق بیفتد. این نوع کارها در دوره مسئولیت این خانم انجام شده بود.
اشاره کردید به لحظهای که فلان نهاد امنیتی به دو، سه نفر میرسید. آن چند نفر چرا با شما مشکل شخصی داشتند؟
مشکل شخصی نداشتند، اما فعلاً بیش از این توضیح نمیدهم، چون از ظرفیت این مصاحبه خارج است! این خانم را مستقیماً برای پاسخگویی خواستند. ایشان به من گفت میخواهم در این جلسه شرکت کنم. ما گفتیم حتماً باید از حراست یک نفر در این جلسه حضور داشته باشد. این جلسه خیلی طولانی بود و فردی که از حراست شرکت داشت گفت هر چه سوال کردند ایشان مسلط جواب داد و فکر کردیم ماجرا تمام شده. البته ایشان به دلیل رفتاری که در آن جلسه شد، استعفا کرد و گفت هدفش این بوده که چند قدم مثبت در سازمان بردارد و حالا که نمیخواهند، استعفا میدهم. گفتم اجازه دهید ماجرا را پیگیری کنم و استعفا را قبول نکردم. یکی از مدیران ارشد آن سازمان امنیتی آمد و گفت ما به ایشان ظن جاسوسی داریم. گفتم آیا مدرک و سندی دارید؟ حرفهای پراکندهای میزد؛ این که از نظر ما پنج سال در زندان نبوده. گفتم شما که فرق سناریو و مدرک را میدانید چیست. سناریو یعنی شما چیزی را تصور میکنید و آن را تبدیل به گزارش میکنید. مدرک یعنی سند و اطلاعات دارید. گفتم من به شما کمک میکنم که زودتر به نتیجه برسید. این خانم کل پنج سال زندان را کتاب نوشته و این که در کدام ایالت و زندان بوده و همبندیهایش چه کسانی بودند همه را نوشته و اسم برده. گفتم شما به من بگویید فلان بخش از کتاب که نوشته اشتباه است و درستش را بگویید و بگویید در این خانه، در این شهر یا در این ایالت بوده، نه آنجایی که در کتاب آمده؛ اگر این را بگویید من قبول میکنم. ایشان رفت و دیگر مدرکی ارائه نکرد. البته اشکال عمدهای به کار اینها بود که بعداً نامه نوشتم و گفتم شما از این خانم سوال کردهاید که چرا کتاب نوشته؟ اولاً من به ایشان توصیه کردهام کتاب بنویسد و اگر کسی مقصر باشد من هستم. دوم این که این کتاب را علیه آمریکا و حقوق بشر و زندانهای آمریکا نوشته است، به جای این که ایشان را تشویق کنید، بازخواست میکنید؟! چه کسی حاضر به انجام این کار است؟ زندانیان زیادی در آمریکا داشتیم و هیچکدام حاضر نیستند یک کلمه حرف بزنند که چه بر سرشان آمده و نمیخواهند آینده خود را خراب کنند.
شاید تصور میکردند ایشان در کشوقوسهای مذاکره پنهانی با آمریکا بر سر «برجام» بودند؟
من به این تحلیل کار ندارم؛ واقعیت را میگویم. به هر حال چیزی ارائه نشد و حرفهایی که میزدند سندیت نداشت. خانم میرقلی خان به مدیر مرکز حراست سازمان که خودش یکی از سرداران سپاه بود و فرد معتمدی برای بیت رهبری است، مراجعه کرد و گفت اگر نمیخواهند من اینجا کار کنم خودم میروم. ایشان هم گفت من مسئول حراست هستم و اگر کسی سند و پروندهای دارد باید به من بگوید. در واقع بعد از من، مدیر حراست صداوسیما نیز به این خانم گفت اجازه دهید پیگیری کنم و اگر کسی سندی دارد باید به من بگوید. درستش هم این بود. پس به من مطلب درستی گفته نشد، به مدیر مرکز حراست صداوسیما هم چیزی گفته نشد و ایشان هم اعلام کرد هیچگونه سوابق سوئی از خانم میرقلیخان ندارد. با این حال مجدداً به بهانه پیداشدن لپتاپ ایشان که دزدیده شده بود، ایشان را باز هم مستقیماً خواستند و گفتند از کشور برود، ایشان هم رفت. باز هم به ایشان سفارش کردم شما سکوت کنید تا من پیگیری کنم. نکته بدتر این است که بلافاصله در یکی از سایتها نوشتند که این خانم از کشور «فرار کرده»! وقتی مینویسند فلانی فرار کرده است یعنی چه؟ یعنی وانمود کنند که جاسوسی بوده که فرار کرده و این خانم مجبور شد توضیحاتی بدهد. کاری که من کردم مکاتبه، پیگیری و جلسه به اشکال مختلف بود.
آیا هدف، خود شما بودید؟
به انگیزه آنها نمیپردازم. درباره واقعیتی که رخ داده صحبت میکنم. واقعیت این است که استقلال و عزت و اقتدار صداوسیما به این شکل مخدوش میشد. با نوع دخالتهای فراقانونی که اصلاً برای سازمان درست نبود و رئیس صداوسیما وظیفه داشت اینها را پیگیری کند. زیرا این قصه سر دراز داشت و بعد نسبت به افراد دیگری که مؤثر بودند شروع به اتهامزنی کردند؛ یعنی نحوه برخورد با ماجرای به شکست کشاندن مزایده و فشارآوردن برای حذف نیروهای مؤثر و کارآمد، آن هم با استفاده از روشهای فراقانونی اصلاً پذیرفتنی نبود. وقتی بازخوردی از این اتفاقات نگرفتم و پاسخی به طور روشن دریافت نکردم، به این نتیجه رسیدم که من باید کنار بروم. چون این سیستم و این روش به نفع صداوسیما نیست؛ بنابراین در ۲۸ بهمن ۱۳۹۴ استعفا را تقدیم کردم.
اما در نهایت استعفای شما در تاریخ ۲۲ اردیبهشت پذیرفته شد. چرا؟
به نظرم در این زمینه وارد نشویم بهتر است. بله حدود دو ماهونیم طول کشید تا استعفایم را قبول کردند.
اکنون بیش از دوماه از این مصاحبه می گذرد و ویدئویی منتشر شده که شهرزاد میرقلی خان در فرودگاه از سرافراز استقبال می کند و در آسانسور به همراه فردی دیگر که به نظر می رسد محمد سرافراز باشد، به همراه پرونده های بسیاری حضور دارد و به محتوای مهم آن پرونده ها اشاره می کند. میرقلی خان هیچ جزئیات دیگری در این خصوص بیان نمی کند.
انتشار این ویدئو به سرعت شایعه خروج رئیس سابق رسانه ملی از کشور را دست به دست کرد تا اینکه سرافراز در گفت و گو با جام نیوز از حضور خود در ایران خبر داد.
سرافراز هم چنین انشار این فیلم را «کار همان هایی دانست که به میرقلی خان اتهام زده اند»
مشروح این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
اسنادی که دو هفته پیش تحویل خانم میرقلیخان دادم، مربوط به پنج سال زندان و مکاتبات ایشان با دادگاههای آمریکا به اتهام تلاش برای خرید دوربینهای دید در شب است.
وی ادامه داد: در سال ۱۳۹۴ پیش از آنکه اتهام جاسوسی به ایشان وارد کنند، خودروی خانم میرقلیخان مورد سرقت قرار گرفت و فقط لپ تاب و چمدان اسناد زندان که در صندوق عقب خودرو قرار داشت، ربوده شد. قاعدتاً تصور میکردند به این ترتیب سندی برای اثبات زندان رفتن در آمریکا ندارد.
سرافراز افزود: توجیه آنها برای اتهام جاسوسی به خانم میرقلیخان این بود که ۵ سال در زندانهای آمریکا به سرنبرده است.سرمنشأ شایعات اخیر همان کسانی هستند که اتهام ساختگی جاسوسی را به این خانم وارد کردند و هیچ مدرکی برای ادعای خود نتوانستند ارائه کنند.
عبدالله گنجی فعال رسانه ای اصولگرا در واکنش به این ویدئو نوشت:
ساده اندیشی است اگر گمان کنیم چسب-وصله دو کلیپ از دو زمان بی ربط و دو مکان متفاوت و البته بی ربط با زمان حال صرفا عقده گشایی علیه سرافراز یا فرد دیگری است.این اقدام محصول اتاق فکر است که اهداف حتمی دارد که نزدیک ترین آن گم کردن مشکلات فعلی شبکههای اجتماعی یا گم کردن مسیر خروج آرشیوهای صدا و سیماست
روزنامه اعتماد هم در این خصوص نوشت:
در هر سازمان و وزارتخانهای، مجموعهای اسناد و اطلاعات سری، محرمانه و طبقهبندی شده وجود دارد. در کلیپ منتشر شده درباره موضوع رییس سابق سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و بازرس ویژه او نیز ادعا شده مجموعه اسناد خارج شده، مطالب حساسی است بنابراین به نظر میرسد اسناد خارج شده، اسناد حساسی بوده باشد که کارمندان سازمان هم حق دسترسی به آن را نداشتهاند چه برسد به اینکه عالیترین مقام سابق این سازمان اقدام به خروج آنها از کشور کند.
اگر فرض مطرح شده صحیح باشد، میتوانیم به قانون مجازات اسلامی رجوع کنیم چرا که در این قانون برای این موضوع جرمانگاری شده و مجازاتهای قابل توجهی نیز در نظر گرفته شده است. اگر اسناد خارج شده از کشور با امنیت ملی در ارتباط باشد، مقامهای امنیتی با استناد به قوانین میتوانند در جهت مقابله با آن اقدام کنند.
اما این موضوع بار روانی نیز برای جامعه در پی دارد. در چند وقت اخیر اسناد و مطالب موجود در صدا و سیما در رادیو و تلویزیونهای بیگانه و خارج از کشور پخش شد که موج تعجب مردم را در پی داشت و این کلیپ میتواند بار دیگر این موضوع را تشدید کند.
در آن مورد موضوع فروش اسناد صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران مطرح بود که همین مساله بیانگر حضور و وجود عناصری به اصطلاح نامحرم در این سازمان است که سازمانها و نهادهای امنیتی باید به این موضوع ورود کرده و چگونگی خروج و فروش این اسناد در زمان آقای سرافراز را در کنار موضوع کلیپ منتشر شده روشن کنند.
در شرایط کنونی نیز با توجه به حساسیت موضوع، شورای نظارت بر صدا و سیما در کنار سازمان بازرسی کل کشور نیز میتوانند با اتکا به قواعد و قوانین موجود در کشور به موضوع خروج اسناد ادعا شده در کلیپ از کشور ورود کرده و با تشکیل جلسات فوقالعاده، ابعاد مختلف پرونده را روشن کرده و به اطلاع عموم مردم برسانند تا از این طریق گامی در جهت تقویت اعتماد عمومی برداشته شود. /جماران
[irp posts=”11633″ name=”تایید سرقت آرشیو محرمانه صداوسیما”]