موسیقی درمانیِ کرونایی ـ مترویی!

به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم،   این روزها بعضا به جای دستفروشان مزاحم در مترو با نوازندگان موسیقی جوان و شیک پوشی مواجه می‌شوید که در واگن‌ها و ایستگاه‌ها هنرمندانه و استادانه می‌نوازند تا قدری اوقاتمان شیرین شود؛ هم مردم و هم مسئولان باید از این‌ها حمایت معنوی و مادی کنند
مزاحمت‌هایی که میلیون‌ها تومان درآمد دارد، آشفته بازاری که شما را یاد بازار شام می‌اندازد که حتی اگر «بازار شام» ندیده، اما شنیده باشید با دیدن مترو کاملاً متوجه می‌شوید که وقتی می‌گویند ایستگاه‌های مترو به بازار شام تبدیل شده یعنی چه.
رسانه، روزنامه و شبکه‌های مجازی پر است از این دست تیترها؛ «مزاحمت دستفروشان مرد در واگن ویژه‌ی بانوان»، «مهاجرت می‌کنند تا در مترو دستفروشی کنند»، «درددل‌های پیرمرد دست فروش که دردناک بود» و…، اما این روزها، یک معضل به معضلات قبلی مترو و دستفروشی اضافه شده است و آن شیوع ویروس کرونا است.

هم سیمای دستفروشان عوض شده هم تعدادشان!

وحشتِ مبتلا شدن به ویروس کرونا، سرتاسر وجودت را فراگرفته باشد نیز برای رفت و آمد شاید چاره‌ای جز استفاده از مترو نداشته باشی! تلاش می‌کنی رعایت کنی، هم ماسک بزنی. هم فاصله‌ی اجتماعی را رعایت کنی، ولی مترو است و ناگهان دچار ازدحام می‌شود. این حکایت روز‌هایی است که از هفته و ماه، فراتر رفته و نزدیک است وارد سال شود که کروناویروس همنشین زندگانی مردمان جهان شده و آن گونه که نوشته‌اند و خبرداده اند، جز «قطب جنوب» جایی در جهان خاکی نمی‌توان یافت که ویروس کرونا آن جا را در سیطره‌ی خود نیاورده باشد پس «مترو» که دیگر جای خود دارد. اما تا وقتی ناقوس مرگ‌آور کرونا نواخته نشده بود، همیشه گلایه داشتیم از دستفروش ها، سر و صدای شان، مزاحمت‌های شان و مسائلی از این دست که گفتند «ساماندهی» می‌شوند و نشدند و گفتند «پایش» می‌شوند که آن نیز نشدند و گفتند که «جمع آوری» می‌شوند و آن هم…

بگذریم…

با هر جان کندنی باشد خو می‌گیریم با جماعت دستفروش که تلاش می‌کند اجناس گاه به شکلی اغوا‌کننده ارزانش را به تو بفروشد و پیش خودمان می‌گوییم «گناه دارند بندگان خدا بگذار کاسبی کنند»، اما نمی‌شود و نمی‌توانیم با برخی‌ها که دیگر دستفروش نیستند و به عینه مزاحم، کنار بیاییم، اما کنار آمده ایم.
این روز‌ها هرچه دلار گران تر می‌شود و سکه از منظر قیمتی، قد می‌کشد؛ هرچه معیشت سخت می‌شود و اقتصاد ناپایدارتر، این مترو است که به تو می‌فهماند این‌هایی که تازه می‌بینی با همه‌ی دستفروش‌های قبلی فرق می‌کنند؛ یکی را حدس می‌زنی بازنشسته باشد، آن دیگری شاید شاغلی که شغلش را از دست داده و دیگری که آشنا به نظر می‌رسد گویی تا همین چند وقت پیش مغازه‌ای داشت و رونقی!
شاید اگر تهران این قدر بزرگ نبود با این جمعیت میلیونی، تو برای تشخیص برخی چهره‌ها اصلا دچار تردید نمی‌شدی، چون به یاد می‌آوردی این یکی مغازه دار بوده و آن یکی شاگرد کفاش و حالا برای این که خجالت زده نباشد تن سپرده به دستفروشی با همه‌ی سختی‌هایی که دارد و نگاه‌هایی که گاه سنگینی می‌کند روی قدم‌های آن ها.

کرونای غم انگیز و اعصاب‌های خراب!

این‌ها را ننوشتیم که دوباره رعشه بیندازیم به جان دستفروش ها، حتی در روز‌هایی که کرونای غم انگیز، منهای اقتصاد بی‌در و پیکر و گرانی افسار بریده! دیگر اعصابی برایمان بر جای نگذاشته، برعکس این بار می‌خواهیم بگوییم از خیر سر و سامان دادن به دستفروش‌ها گذشتیم، یک جوری با سر و صدایی که نباید در مترو باشد و زیاد‌تر از همیشه شده کنار می‌آییم، اول آن که دستفروش خوب و بد را از هم جدا کنید و دستفروش مستحق و باری به هر جهت را و در کنار این توجه داشته باشید تا مترو هست دستفروشی و دستفروش هم هست پس اگر ساماندهی نکنید رشته‌ی کار از دست خودتان بیرون می‌رود حال خود دانید.

از این هم بیایید بگذریم نوبت موسیقی شد!

این روز‌ها که با نسل جدیدی از دستفروش‌ها رو در رو می‌شویم از همان دست که گفتیم کارگر و مغازه دار و شاغل بوده‌اند و روزگار گویی به خاکستر گرم شان زده است، وقتی از ازدحام داخل واگن‌ها خلاص می‌شویم، ترنمی از موسیقی یک آن ما را از دنیای پر سر و صدا و آزاردهنده‌ی دستفروش‌ها به دنیای ریتم و نوا و نُت می‌برد. گوشه‌ای نشسته‌اند چند جوان شیک پوش و موجه و کاربلد که معلوم است از آن دست کسانی نیستند که مشتری اتوبوس‌ها هستند و تو نمی‌دانی چه می‌خوانند و چه می‌نوازند! این روز‌ها با یک پدیده‌ی دست بر قضا خوب طرف هستیم با کسانی که موسیقی را خوب بلدند، حرفه‌ای هستند و اصلا مزاحم رفت و آمد مردم نیستند؛ دم و دستگاهی دارند و درست می‌نوازند و بجا که گویی هدیه‌ای هستند در این روز‌های غم انگیز کرونازدگی و گران شدگی لحظه ای.همه‌ی این‌ها را نوشتیم که اول به مردم بگوییم حالا که زورتان به دستفروش‌های عمدتاً مزاحم نمی‌رسد، به عوض خریدن اجناس گاه بنجل و به دردنخور و صرفا تقلبی، وقتی مواجه به چند جوان شدید که حالی خوش به تو دادند با نواختن موسیقی شاد و آرام، آن جا هم دست به جیب شوید. هزینه‌ی چندانی ندارد چند دقیقه موسیقی خوب گوش دادن و رها شدن لحظه‌ای از بند و بست مشکلات.این روز‌ها روی صحبت مان با مسئولان مترو، شهرداری و شورای شهر نیز هست که اگر از دغدغه‌ی دستفروش‌ها و ساماندهی آنان به تنگ آمده‌اید یا بی‌خیال شده اید، چون مواجهه با آن‌ها برایتان سخت شده است دوری بزنید در ایستگاه‌های مترو و تا جایی که امکان دارد از این دست نوازنده‌ها حمایت کنید.
این روزها، هیچ کاری که کمک می‌کند به خوب شدن حال و احوال مان، نباید از دیده پنهان بماند؛ باید حمایت شود. وقتی دستفروش‌هایی که باعث مزاحمت و اعصاب خُردی هستند، اما راهی برای مقابله با آن‌ها نیافته‌اید چه خوب که با حمایت از «موسیقی درمانی کرونایی ـ مترویی» بخشی از رنگ و روی پریده‌ی مسافران ترسیده از این ویروس و گرفتار و غرق در مشکلات با آب و رنگ موسیقی جلا دهید اصلا چه خوب است اگر رسمیت ببخشیم به این ها، مادی و معنوی هوایشان را داشته باشیم و این کارکرد فرهنگی، اجتماعی و روان درمانگرانه را نیز به کارکرد‌های مترو، که بخش مهمی از زندگی تهرانی‌ها شده اضافه کنیم به بهایی اندک و زمانی اندک تر!/آفتاب یزد

خروج از نسخه موبایل