به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم، وزیر آموزشوپرورش گفته است: «شروعسال تحصیلی قطعا از پانزدهم شهریور است.» کمتر از ١۵روز به شروع مدارس مانده و بخشی از دانشآموزان مهاجر که مدرک ندارند نتوانستهاند در مدرسه ثبتنام کنند. با اینکه کشور هنوز درگیر بیماری کروناست اما بسیاری از بخشها و ادارهها و سازمانها به کار روزمره و عادی خود ادامه میدهند.
اما به نظر میرسد دفاتر کفالت جزو این دسته نیستند و تا به حال به درخواست خانوادههایی که برای ثبتنام بچههایشان در مدرسه «کارت حمایت تحصیلی» یا آنطور که خانوادهها میگویند «برگه تحصیلی» میخواستند جواب درستی ندادهاند.
برگههای تحصیلی سالهای پیش تمدید شده، اما برای بچههایی که نخستین بار است میخواهند وارد مدرسه شوند هنوز خبری از برگههای تحصیلی جدید نیست. دفاتر کفالت میگویند: «هنوز بخشنامه نیامده است.»
در شیوهنامه ثبتنام دانشآموزان اتباعی که مدارک هویتی و اقامتی تاریخ گذشته دارند یا اصلا هیچ مدرکی ندارند، آمده است که فقط با کارت حمایت تحصیلی که اداره کل امور اتباع و مهاجران خارجی وزارت کشور صادر میکند، میتوانند در مدارس رسمی ثبتنام کنند و ادامه تحصیل بدهند.
سال گذشته دراینباره نوشت: «کارت حمایت تحصیلی به صورت رایانهای و با شناسه اختصاصی اداره کل امور اتباع و مهاجران خارجی وزارت کشور است و صرفا برای تحصیل اتباع خارجی صادر شده و نزد اداره آموزشوپرورش استان محل صدور معتبر است. کارت ویژه حمایت تحصیلی شامل مشخصات فردی اظهار شده از طرف ولی دانشآموز و شناسه اختصاصی و عکس دانشآموز و ولی او است. اعتبار کارت ویژه حمایت تحصیلی فقط برای یکسال است و باید قبل از آغاز هرسال تحصیلی نسبت به دریافت کارت جدید اقدام شود.»
اما امسال هنوز بسیاری از این دانشآموزان نتوانستهاند کارت جدید بگیرند و فقط آنهایی که سالهای پیش برگه حمایت تحصیلی داشتند موفق به تمدید آن شدهاند.
معصومه صادقی، مربی انجمن یاری کودکان در معرض خطر که در صباشهر و شاهدشهر مدارسی برای بچههای بازمانده از تحصیل اتباع دارد، میگوید هرسال از پانزدهم تا بیستم مردادماه تکلیف برگههای تحصیلی مشخص میشد اما امسال به آنها گفته شده از نیمه شهریور مراجعه کنند. درحالیکهسال تحصیلی مدارس با وجود کرونا از پانزدهم شهریور شروع میشود: «این بچهها هیچ مدرکی در ایران ندارند، نه پاسپورت و نه کارت شناسایی. فقط با همین برگه تحصیلی میتوانند در مدرسه ثبتنام کنند. الان هم آنطور که دانشآموزان ما میگویند هیچ دفتر کفالتی به بهانه کرونا صدور برگه تحصیلی جدید را شروع نکرده و فقط بچههایی که سالهای قبل برگه تحصیلی داشتند توانستند آن را تمدید کنند و برگه جدید صادر نشده است.»
قصههای مادرم را مینویسم
بچهها و خانوادههایشان برای ثبتنام به مدارس مراجعه و مسئولان مدارس آنها را برای گرفتن برگه تحصیلی به دفاتر کفالت راهنمایی میکنند. مدارس نگفتهاند که بچهها تا چه زمان برای ثبتنام فرصت دارند.
صادقی میگوید بیش از ۴٠ نفر از دانشآموزان در مرکز صباشهر و در همین حدود دانشآموز هم در مرکز شاهدشهر واجد شرایط ثبتناماند اما هیچکدام امسال نتوانستهاند در مدرسهای اسم بنویسند: «بینشان تعدادی هستند که تازه آمدهاند ایران و تعدادیشان هم به هر دلیلی سالهای قبل پیگیر ثبتنام در مدرسه دولتی نبودند. یا بچههایی دارند که تازه به سن مدرسه رسیدهاند.» البته مدارس کلاس اولیها را به صورت رزرو ثبتنام کردهاند و به خانوادهها گفتهاند نگران نباشید هر زمانی که کارت حمایت تحصیلی آوردید ثبتنام نهایی میشود.
امیرارسلان امسال میرود کلاس اول، ثبتنامش کردهاند و ۵٠هزار تومان هم هزینه کمک به مدرسه دادهاند اما تا کارت حمایت تحصیلی نیاید ثبتنامش نهایی نمیشود. امیرارسلان قبلا در خانه کودک انجمن یاری کلاس اول را خوانده اما مدرسه گفته است باید دوباره از اول شروع کند.
مادرش در ایران به دنیا آمده، در صباشهر، همینجا بزرگ شده و سه کلاس هم درس خوانده است: «سه کلاس را در مدرسه دولتی خواندم. من هم مدرک نداشتم. با مدرک یک نفر دیگر درس خواندم. بعد هم ازدواج کردم. پسرم در غیردولتی یکسال درس خوانده کارنامه هم دارد ولی گفتند قبول نیست. خودم الان پاسپورت دارم شوهرم هم کارت دارد اما بچهها فقط گواهی تولد دارند.»
شوهرش میگوید دو سه بار برای گرفتن مدارک اقدام کرده و نتیجه نگرفتهاند: «گفتند باید کارت خودت را بسوزانی و پاسپورت بگیری. یعنی یک بار برویم افغانستان و برگردیم. بودجهای هم نداریم که برویم و برگردیم. خیلی هزینهاش زیاد میشود.» سه چهار سالش بوده که آمده ایران، اینجا هم نتوانسته درس بخواند و الان کارش مفتولکشی است.
بشرای هفت ساله هم امسال نتوانسته مدرسه ثبتنام کند. مادرش میگوید: «وقتی موقع درس من بود، در افغانستان جنگ بود. طالبها بودند، دختر نمیتوانست مدرسه برود. طالبها نمیگذاشتند خانمها بیرون بروند. یعنی دختر پنج ساله حق نداشت بیرون برود. طالبها وقتی رفتند من بزرگ شده بودم.»
مادر بشرا میخواهد دخترش برود مدرسه دولتی و مثل بقیه مدرک بگیرد. پارسال هم که رفتند دنبال برگه تحصیلی گفتند باید پدر باشد تا برگه بدهند و بشرا جا ماند. پدرش ترکیه بود. بشرا کلاس اول را در خانه کودک درس خواند و امسال که مادرش برای برگه تحصیلی رفت دفتر کفالت، گفتند نمیشود: «پارسال بهانه آوردند که سرپرستش نیست. امسال هم بهانه میآورند. اصلا نگذاشتند پایمان را بگذاریم در اداره. میگویند افغانستانیها سرمان را شلوغ کردهاند، خسته شدیم آنقدر بهشان برگه تحصیلی دادیم.»
پنجسال است آمدهاند ایران، مادر بشرا میگوید که «بعد از این جنگهای آخر» در افغانستان پدر بشرا معلم بود، معلم مدرسهای که «خارجی»ها در قندوز راه انداخته بودند: «شوهرم ادبیات دری و معلمی خوانده. جنگ زیاد شد دفتر خارجیها را جمع کردند. الان هم جنگ است. هر روز تلویزیون نشان میدهد و به مادرم هم زنگ میزند میگوید جنگ است.»
پدر بشرا اینجا در کارگاهی خیاطی میکند و مادرش باید دنبال کارهای برگه تحصیلی برود: «شوهرم میگوید من که در یک زیرزمین هستم و از بیرون خبر ندارم. خودم هم زیاد جایی را بلد نیستم، ولی بشرا خیلی مدرسه را دوست دارد، خودش مینشیند قصهها و شعرهایی که برایش میگویم توی دفتر مینویسد.» میگوید میترسم امسال هم نرود مدرسه دولتی و سالهای بعد دیگر قبولش نکنند یا مجبور شود همه را از اول بخواند.
معصومه صادقی میگوید بچههایی که یکی، دو سال در مدرسههای خودگردان یا در انجمنها درس خواندهاند وقتی بخواهند به مدرسه دولتی بروند اول سنجش میشوند و پایهشان مشخص میشود. بچههایی که مجبور شوند همان پایهای را که خواندهاند دوباره در مدرسه دولتی بخوانند، استثنا هستند: «اکثرشان بچههای باهوشی بودند و زیاد به مشکل برنمیخوردند. پارسال هشت نفر از بچههای کلاس چهارمیمان رفتند سال پنجم در مدرسه دولتی. بعضی وقتها هم ممکن است ظرفیت مدرسه در آن کلاس پُر یا سنشان از تحصیل گذشته باشد و نتوانند ثبتنام کنند.»
بچههای بازمانده از تحصیل
در مناطق حاشیهای تهران تعداد مهاجران زیاد و این موقع سال دفاتر کفالت شلوغ و پُر ازدحام است. اما صادقی میگوید سالهای قبل با وجود تعداد زیاد تقاضا، دفاتر کفالت به اغلب درخواستها جواب میدادند و شاید دو درصد بودند که نمیتوانستند برگه تحصیلی بگیرند. مشکل این بود که مهلت تعیینشده برای گرفتن کارت حمایت تحصیلی کم بود و خیلی از خانوادهها هم دیر خبردار میشدند: «دفاتر کفالت تا جایی که میتوانستند سعی میکردند راهنمایی کنند و خانوادهها ثبتنام شوند. مدارس هم سعی میکردند بیشتر از ظرفیت کلاسها ثبتنام کنند. اما بعضی وقتها هم بچهها را به دلیل تکمیل ظرفیت میفرستادند به مدرسه دیگری که از محل زندگی بچهها دور بود. عدهای هم به دلیل دوری راه دیگر به مدرسه نمیرفتند و از درس خواندن جا میماندند.»
حکیمه چهار دختر و سه پسر دارد. از بین همه آنها فعلا میخواهد دو تا را در مدرسه ثبتنام کند. دخترش را که قرار بود امسال به کلاس پنجم برود به دلیل نداشتن هزینه از مدرسه بیرون آوردهاند. دو تا از پسرهایش هم در کارگاه خیاطی کار میکنند و هفتهای ۵٠هزار تومان حقوق میگیرند. ماهی ۴٠٠هزار تومان دستمزد بچههایی است که از صبح تا عصر در کارگاه نخهای لباسها را میچینند. بچههای حکیمه مدرک ندارند: «وقتی برای مدرک اقدام کردیم، گفتند گواهی تولد میخواهیم، بچهها خانه به دنیا آمدهاند و گواهی هم نداریم.» پاسپورتهایشان هم تمدید نشده: «مریضی که آمد دیگر نرفتیم تمدید کنیم.»
همه امید آن دو بچهای که میخواهند به کلاس اول و دوم بروند این است که کارت حمایت تحصیلی بگیرند. حکیمه خودش درس نخوانده: «آنجا در افغانستان کسی نبود به ما درس بدهد. هیچ جایی را هم اینجا بلد نیستم که بروم دنبال کار بچهها. میخواهم آنها درس بخوانند.» اما دخترها شانس زیادی برای درس خواندن ندارند و گاهی خیلی زود از مدرسه بیرونشان میآورند.
سادات خانم چند هفته است دوشنبهها زنگ میزند به دفتر کفالت تا بپرسد بالاخره کی به بچهها برگه تحصیلی میدهند، اما کسی جوابش را نمیدهد: «مدرسه که رفتیم، گفتند بروید دفتر کفالت. آنجا هم دو بار رفتهایم. میگویند بخشنامه نیامده و نمیتوانیم برگه جدید بدهیم. بخشنامه هم معلوم نیست بیاید یا نه.» دو سال است با دو بچهاش به ایران آمده و اینجا با خیاطی و عروسکدوزی زندگی را میچرخاند: «فامیلهایمان بچهها را میفرستند مدرسه افغانستانیها. به بعضی از خانوادهها گفتهاند تا بیستوهفتم مرداد و به بعضی دیگر گفتهاند اول شهریور مشخص میشود.»
بچهها دوست دارند مثل بقیه لباس فرم مدرسه بپوشند
در خانه کودک هم بچهها درس میخوانند؛ همان کتابهایی که در مدرسه دولتی بقیه بچهها میخوانند و همان مشقها را مینویسند. در خانه کودک بچهها کارنامه میگیرند، هرچند این کارنامه را مدارس دولتی قبول نمیکنند. در خانه کودک هم بچهها زنگ تفریح دارند، همکلاسی دارند و روز تعطیل دارند، اما همه دلشان میخواهد بروند مدرسههای دولتی با اینکه در مدرسه خانه کودک راحتتر هستند. صادقی میگوید: «بچهها در انجمن خیلی راحت هستند، چون بیشتر بچهها هم مثل خودشان اتباع هستند و با هم و با مربی و محیط احساس نزدیکی بیشتری میکنند ولی دلشان میخواهد به مدرسه دولتی بروند و آنجا خوشحالترند. میگویند میخواهیم لباس فرم بپوشیم، دائم از ما میپرسند که کی کارنامه میدهید، بچههای مدرسههای دیگر کارنامه گرفتهاند. مدرک مدارس برای خانوادهها مهم است. بچههای ما خانوادههای پیگیری دارند و خودشان هم درسخوان هستند، اما شاید مدرسه دولتی و مدرکش را جدیتر میگیرند.»
در مدرسههای دولتی بچهها با همسن و سالهای خودشان میتوانند در یک کلاس بنشینند، اما مدارس انجمنهایی مثل انجمن یاری بچهها را از هر سن و سالی قبول میکند. بسیاری از آنها که سن تحصیلیشان گذشته باشد و از ثبتنام در مدارس جا مانده باشند، راهی این کلاسها میشوند: «بیشتر از کلاس اول تا کلاس ششم داریم، ولی مثلا در کلاس چهارم دانشآموز هفدهساله هم داشتیم. بین آنها هم بچههایی هستند که برگه تحصیلی نداشتند و هم بچههایی که خانوادههایشان پیگیری نکرده یا مدارس گنجایش نداشته و ثبتنام نشدهاند.»
به گفته صادقی، روال عادی ثبتنام در خانه کودک برای تحصیل از پانزدهم شهریور است. یعنی وقتی مدرسهها شروع و بچههای بازمانده از تحصیل مشخص شدهاند: «منتظر میمانیم ببینیم چه تعداد میتوانند وارد مدارس دولتی شوند.» امسال شرایط کمی متفاوت است، چون معلوم نیست تحصیل بچهها با توجه به شرایط کرونا چطور باشد. تازه بعد از آن هزینه ثبتنام بچهها هم برای بعضی از خانوادهها مهم است. برای بچههای ابتدایی بین ٧٠ تا ١٠٠ تومان هزینه کمک به مدرسه مشخص شده است. البته انجمنها در این موارد به کمک خانوادهها میآیند تا نگرانی دیگری نداشته باشند.
بچهها و خانوادهها فعلا منتظر اعلام نتیجه از سوی دفتر کفالت و آمدن بخشنامه هستند. یکی از دفاتر کفالت شهر قدس درباره شرایط این بچهها به «شهروند» میگوید بستگی به این دارد که در طرح «سرشماری اتباع افغانستانی غیرمجاز» باشند یا نه: «اگر سرشماری نشده باشند، الان انجامپذیر نیست، چون امسال هم کرونا آمده و شاید سرشماری نکنند، اما اگر بخواهند سرشماری کنند از دهم شهریور به بعد تازه بخشنامه میآید.»