به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم، با صدای گرفته و درحالیکه بهسختی نفس میکشد از پشت تلفن جملاتی را بریدهبریده میگوید.:« بیست و خوردهای روز دیگه تولدمه و ۹ ساله میشم ، کلاس اولم رو نصفهکاره گذاشتم ………….»تنگی نفس امانش نمیدهد و گوشی را به مادرش میدهد. علیرضا کودکی است با بیماری نادر که مادرش که سرپرست خانوار است باید برای عمل قلب او ۱۵۰ میلیون تومان جفتوجور کند،مبلغی که تا امروز تنها ۲۰ میلیون تومان از آن با کمک دوستان و آشنایانش تأمینشده است . بهمحض تولدش دکتر هابه خانواده خبر دادند که علیرضا با عارضه نادر قلبی به دنیا آمده و تا سالها بعد این بیماری با او همراه است ،در روزهای ابتدایی تولد تیغ جراحی سینه فرزندم را شکافت تا شاید از هجوم دردها خلاصش کند .هنوز یک سال و نیم بیشتر نداشت که آنژیو شد .از زمانی که چشمباز کرد درد شدیدی را در قفس سینهاش حس کرد و درد را با خود به هر سمتی از شهر میبرد .درد تنها هدیه زندگی به علیرضا بود ۹ سال زندگی با درد حرف کمی نیست .در سال ۹۰ دوباره زیر تیغ جراحی رفت ،عمل پشت عمل ،جسم کوچکش را هرروز آزردهتر میکرد ،تهران ،شیراز و دیگر شهرهای کشور را تعداد زیادی از ما با خاطرات خوش در سفرهایمان دیدهایم اما علیرضا با شنیدن نام این شهرها چیزی جز درد را به خاطر نمیآورد . مادرش از چند سال پیش مجبور شده بهتنهایی بار هزینههای درمان وزندگی را به دوش بکشد ،هزینههایی که میتواند یک مرد را بهزانو درآورد اما هنوز پشت علیرضا به کوهی به نام مادر گرم است ،کوهی که چیزی تا بهزانو درآمدنش نمانده است .
هزینه ۵۰ میلیون تومانی عمل حالا به ۱۵۰ میلیون تومان رسیده است ،شرایط خاص بیماری این کودک و مشکلات مالی حالا مادر را که جز خدا کسی را ندارد وادار به صحبت کردن از دردها کرده ،تنها یک مادر میتواند معنای شکستن یک سکوت ۹ ساله را بفهمد. این کلمات سالهای سال است در گلوی زنی که حالا از پشت تلفن صحبت میکند مانده است ، مادر علیرضا هرچند دقیقه یکبار این جمله را تکرار میکند : «من و پسرم این سالها با آبرو زندگی کردهایم اسمی از ما بیاید همهچیز خراب میشود،اگر انسان آزادهای به درمان علیرضا کمک کرد دعای خیر ما پشتوپناه اوست و اگر کمکی نشد مثل سالهای قبل خودمان را به خدا میسپاریم» این روزها تمام حقوق حاصل از بازنشستگی مادر برای درمان علیرضا صرف میشود دکترها گفت اند علیرضا باید در شیراز عمل شود ، دوباره باید دریچه قلبش تعویض شود و از گردن تا نوک پایش برش داده شود تا به زندگی برگردد . « بیست و خوردهای روز دیگه تولدمه و ۹ ساله میشم » این جملاتی است که با صدای گرفته علیرضا هرلحظه در ذهنم تکرار میشود. علیرضا چند روزی است دوباره حالش بههمخورده و زیر دستگاه اکسیژن رفته ./خراسان