خطرناکتر از کرونا

خبرمهم: کرونا، این ویروس منحوس، موذی، خطرناک و بی‌رحم بالاخره خواهد رفت، اما خطرناکتر از کرونا، جامعه‌ای است که عنصری مهم را از دست داده باشد.

به گزارش بخش سیاسی سایت خبرمهم، یادداشت میهمان ـ محمد امین باقری کنی، پژوهشگر هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع):سی‌ام بهمن ماه ۹۸، در هیاهوی برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی، خبر ابتلا به کرونا و سپس درگذشت دو تن از هم وطنان ساکن قم فضای خبری را درگیر خود کرد.

برخی آن را اسبابی برای تشویق مردم به عدم شرکت در انتخابات کردند و برخی دیگر نیز آن را توطئه‌ای برای کاستن از میزان مشارکت دانستند. رسانه ملی و برخی دیگر از رسانه‌ها هم شاید با این استدلال که هراس از کرونا بر میزان مشارکت در انتخابات موثر است، به این مساله دامن نزدند.

این شاید، با اعلام تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها در برخی شهرها، بیشتر از قبل نزد افکار عمومی توجیه پیدا کرد. صبح یکشنبه، دولت با تشکیل قرارگاه مبارزه با کرونا به طور رسمی مواجهه با این بحران را آغاز کرد. اکنون و با گذشت حدود یک ماه از آن روزها، امروز به شکلی واقعی‌تر مردم می‌توانند دریابند که این شیوه برخورد با بیماری مخصوص کشور ما نبوده است و دیگر کشورهای پیشرفته و جهان اولی غربی نیز همین گونه و شاید بسیار دیرتر با چنین ویروسی مبارزه را آغاز کرده‌اند.

حقیقت داستان اما مطلبی کاملا متفاوت است. قبل از هرچیز باید دانست که اساس مبارزه با چنین ویروس به شدت مسری، تجربه‌ی درخوری در زندگی جهان امروز نداشته است و نتیجه بخش بودن اندک تجربه چین در مبارزه با آن نیز محل تردید است. بنابراین نوعِ دولت‌ها، در مواجهه با این مساله از روش آزمون و خطا بهره می‌برند و دیگر تفاوتی میان ایران و سایر کشورها در برخورد با کرونا نیست.

دوم آنکه، همین بی تجربگی در کنار عدم اطلاع کافی، با مراتب بیشتری در مردم وجود دارد. مردم نیز بر اساس آزمون و خطا و با توجه به اطلاعاتی که هر روز به دست می‌آورند، الگوی رفتاری خود را تعیین می‌کنند. در این شرایط جامعه‌ای که از نظر اجتماعی منسجم‌تر، از نظر مدنی فرمانبردارتر و از حیث فرهنگی تمایل بیشتری به یادگیری داشته باشد، موفق‌تر خواهد بود و جامعه‌ای که که پراکنده، نافرمان و خودرأی باشد مسیر دشوارتری را تا موفقیت خواهد پیمود.

سوم آنکه، برخورد با چنین بحران‌های ناشناخته و با پایان نامشخص، اصلی ثابت را اقتضا می‌کند که بر اساس آن نباید تعادل روانی جامعه را به هم ریخت، چرا که جامعه آرام می‌تواند ببیند، بشنود، بفهمد، بپذیرد، تصمیم بگیرد و به کار ببندد، اما جامعه نا آرام، از همه این قوای ادراکی و تحریکی بی بهره است. لذا دولت‌ها تلاش می‌کنند تا مردم را تدریجا با خطرات چنین بحران‌هایی آشنا کرده و مانع خروج جامعه از مرز تعادل شوند.

چهارم آنکه، بخشی از تدابیری که برای مبارزه با این بیماری توسط دولت‌ها به کار گرفته می‌شود، بیش از آنکه وابسته به مکانیزم عمل و سرعت انتقال ویروس کرونا باشد، متاثر از اقتضاءات داخلی کشورهاست. این مسئله موجب می‌شود تا راهبردهای کشورهای مختلف در قبال این بحران یکسان و همزمان نباشد. از این رو راهبردی مانند قرنطینه کامل برای کشوری با جمعیت و جغرافیای ایران که تحت شدیدترین تحریم‌های تاریخ واقع شده است، امکان پذیر نخواهد بود. چه اینکه جبران آسیب اقتصادی کسب و کارهای خرد و زیانِ بخش خصوصی از یک سو و تأمین و توزیع نیاز روزمره مردم از سوی دیگر، نیازمند مدیریتی کارآمد و البته اقتصادی قوی و منابعی سرشار است که به جز اولی هر دو در زمان تحریم، دچار اختلال جدی شده است.

پنجم آنکه، بالاتر از تدابیر به کار گرفته شده توسط دولت‌ها، تلقی جامعه از واقعیت ماجراست. به عنوان مثال، اگر میزان شیوع بیماری کرونا به مراتب بیشتر از تلقی جامعه باشد، احتمالا تدابیر دولت به منظور اقناع مردم برای رعایت اصول بهداشتی و قرنطینه فردی، مثمر ثمر نخواهد بود.

از این جهت تلقی افکار عمومی از شرایط کشور اثر بسیار مهمی بر کیفیت اجرای تدابیر دولت‌ها دارد. از این جهت مهم‌تر از تحریم و اثرات آن بر اقتصاد کشور، ذهنیت افکار عمومی جامعه نسبت به آن است. از این رو دولت که با تعطیلی تمامی اجتماعات ممکن، جامعه را تا آن جا که ممکن است به سمت قرنطینه هدایت می‌کند، توان اجرای تحمیلی قرنطینه کامل را به ویژه در شهرهای بزرگ نخواهد داشت. تنها اطلاع رسانی ناقص یکی از مسئولین و بروز شایعه قرنطینه تهران از پی آن، منجر شد تا شنبه ۲۴ اسفندماه، تهران شاهد هجوم گسترده عده زیادی از مردم به فروشگاه‌های زنجیره‌ای، نانوایی‌ها و مراکز عرضه گوشت و مرغ باشد.

ششم آنکه، ضروری‌تر از تشکیل ستاد ملی مبارزه با کرونا، تشکیل کمپین ملی مبارزه با کروناست. منظور از کمپین ملی مبارزه با کرونا آن است که راهبردها و تصمیمات اتخاذ شده در ستاد ملی مبارزه با کرونا، در اتاق فکر واحدی پرداخت شده و به سایر نهادها ابلاغ شود. چه اینکه اگر این ستاد، یک ستاد ملی است، تنها در صورت وجود یک کمپین واحد است که می‌شود از همه ظرفیت‌های ممکن استفاده کرد و تنها در این صورت است که مسئولان، نهادها، رسانه‌ها، پزشکان و کادر درمانی، فعالان فرهنگی، روحانیت و شخصیت‌های علمی و دانشگاهی می‌توانند از خط مشی واحدی تبعیت کنند.

فقدان چنین کمپینی منجر به چندگانگی در گفتار و رفتار افراد مختلفِ مرتبط با موضوع کرونا می‌شود و جامعه را دچار سرگیجه می‌کند. به عنوان نمونه در حالی که ستاد ملی مبارزه با کرونا، سفر را ممنوع اعلام کرده و به مردم اکیدا توصیه می‌کرد از سفر بپرهیزند، رئیس جمهور فاز یک آزادراه تهران شمال را افتتاح کرد و تلوزیون یک هفته تمام در پربیننده‌ترین ساعات و شبکه‌ها تیزر آن را با شعار «راه را کوتاه کردیم» پخش کرد.

پایان همان هفته، سخنگوی ستاد ملی مبارزه با کرونا از سفر تعداد زیادی از مردم به استان‌های شمالی گلایه کرد و از فردای آن روز، افزایش مبتلایان در این استان‌ها شتاب بیشتری گرفت. در حالی که اگر تصمیم ممانعت از سفر در یک کمپین قدرتمند طرح می‌شد، بی شک آن افتتاح صورت نمی‌گرفت و تلوزیون نیز تیزری که مردم به سفر به استان‌های شمالی تهییج کند، به آنتن نمی‌فرستاد.

نمونه دیگر، سخنان نسنجیده تولیت آستان حضرت معصومه سلام الله علیها پس از اعمال محدودیت تردد زائران در حرم مطهر و سپس عکس یادگاری برخی از روحانیون و وعاظ مشهور در کنار ضریح بود. عملی که سرانجام آن چند شب پیش با شکستن درب حرم مطهر نمایان گردید. اما اگر یک کمپین قدرتمند متمرکز وجود داشت، بی شک این افراد به درستی توجیه می‌کرد که چنین اظهارات یا عکس‌هایی، بر ایمان مردم نمی‌افزاید، بلکه با جان آنها بازی می‌کند.

نبود چنین کمپینی، همچنین منجر به اظهار نظرهای متناقض مسئولان مختلف وزارت بهداشت و پزشکان گردید. بسیاری از پزشکان از روی دلسوزی و بر اساس تشخیص خود، اقدام به ارائه اطلاعاتی به مردم می‌کنند که در این آشفته بازار ابهام و ترس از ویروس، تنها قدرت مقاومت و تصمیم گیری صحیح را از مردم سلب می‌کند. نمونه دیگر رفتار روزنامه‌ها و مطبوعات است، که هر یک بر اساس مصالح حزبی و جناحی خود با مسئله کرونا برخورد می‌کند، در حالی که در چنین شرایطی نباید این مسئله، محور منازعات سیاسی گردد.

در این شرایط، تیتر «مهمانداران بدون قرنطینه» روزنامه شرق در دامن زدن به بازی سیاسی با شرکت ماهان و تیتر «نشسته در کاخ» روزنامه وطن امروز در نقد رفتار رئیس جمهور، هر دو به یک اندازه خطا هستند. چند شب پیش نیز بازیگر محترمی در یک برنامه زنده تلوزیونی، اطلاعات شخصی خود درباره کرونا را با مردم به اشتراک گذاشت و سؤالاتی پرسید که به زعم خود و بسیاری، گویی فتح الفتوح کرده است.

متأسفانه کسی او را توجیه نکرده بود که چنین بی پروا از اطلاعات شخصی سخن گفتن در آنتن زنده، نه تنها دردی از مردم را دوا نمی‌کند، بلکه اثرگذاری نهادهای رسمی برای کنترل بیماری را با اختلال مواجه خواهد کرد. چه اینکه با توضیحات پسینی مسئولان وزارت بهداشت به او، این بازیگر قانع گردیده و عذرخواهی کرد. در حالی که اگر چنین کمپینی وجود می‌داشت، هیچ یک از این خطاها رخ نمی‌داد و بسیاری از هزینه‌هایی که برای رفع و رجوع آسیب‌های اینچنین پرداخت می‌شود، صرف مبارزه‌ی قدرتمندتر با کرونا می‌گردید.

هفتم آنکه، هر اندازه کرونا برای سلامتی فرد فرد یک جامعه خطر دارد، ترس، اضطراب و احساس ناامنی ده‌ها برابر بیشتر از آن برای مجموعِ یک جامعه خطرناک است. این مهم سبب می‌شود تا بیشتر دولت‌ها فراتر از تدابیر پیشگیرانه، کنترلی، انضباطی و درمانی، راهبردی کلانتر را به کار ببندند تا جامعه پس از کرونا بتواند با کمترین آسیب و بالاترین نشاط، زندگی را از سربگیرد.

از این رو، آمارهای نگران کننده این بیماری نظیر میزان تلفات یا سرعت شیوع و روند ازدیاد در مناطق مختلف، در طبقه‌بندیهای شدید امنیتی و اطلاعاتی قرار گرفته و دسترسی به آن بسیار محدود می‌گردد.

با این حال، کمتر ملتی است در جهان که دشمنانی داشته باشد که حتی در روزگار دست و پنجه نرم کردنش با مرگ نیز دست از التهاب آفرینی و ایجاد تردید در ذهن و روان او برندارند. لذاست که جمهوری اسلامی هرچقدر در پیشگیری، کنترل و درمان این بیماری موفق باشد، تا وقتی که فکری برای نظام کلان اداره افکار عمومی خود که از الزامات آن بهره مندی از شبکه فعال، قدرتمند و سریع رسانه‌ای است، نکند، از آسیب‌های کرونایی و ما بعد کرونایی در امان نخواهد بود.

یادمان باشد، کرونا، این ویروس منحوس، موذی، خطرناک و بی رحم بالاخره خواهد رفت، اما خطرناکتر از کرونا، جامعه‌ای است که امنیت روانی خود را از دست داده باشد، که این ناامنی روانی را ضرورتا پایانی نباشد.

و نکته آخر آنکه، برای مدیریت کردن یک کشور در بحران یا بیرون از بحران، ابتدایی ترین شرط، اعتماد متقابل ملت و حاکمیت است. اعتماد مردم، مهمترین سرمایه دولت‌هاست که اگر آسیبی جزئی ببیند، هزینه هایی گزاف بر دوش هر دو خواهد گذاشت.

جامعه‌ای که به حاکمان خود اعتماد داشته باشد، حاضر است در همه حال منافع شخصیش را فدای منافع ملی کند، به هنگامه سختی صبر کند و در وقت تهدید و خطر، فرمانبردار و مطیع باشد. در مقابل جامعه‌ای که اعتمادش به حاکمیت تضعیف شده باشد، هیچگاه منافع شخصیش را به پای منافع ملی ذبح نمی‌کند، به وقت تنگنا شکیبایی ندارد و در زمانه تهدید و جنگ، با نافرمانی و پراکندگی پشت حاکمیت را خالی می‌کند.

اگر صلاح و فلاح هر فرد در گرو ایمان و عمل صالح باشد، حکومت نیز در سایه اعتقاد صحیح و عمل صالح به کمال خواهد رسید. مهمترین عمل صالح هر حکومتی صدق است؛ صدق در گفتار، صدق در کردار و صدق در نیات.

اگر حاکمیتی، این مهمترین عمل صالح را کنار گذاشت و یا نسبت به اداء آن سستی ورزید، بزرگترین سرمایه خود را که همانا اعتماد مردم است از دست خواهد داد. بنابراین، هرچه حاکمیت در شؤون مختلف خود، بتواند جامعه را از صداقت خود مطمئن سازد، در روزگار بحران، پناهی امن‌تر از هر جای دیگری برای مردمش خواهد بود./فارس

خروج از نسخه موبایل