برای عبور از مشکلات موجود، چه در حوزه اقتصادی، چه در سیاست خارجی و چه امور سیاست داخلی نیازمند حداقلی از وحدت مدیریتی و سیاسی هستیم. متاسفانه این دو مساله در جهت عکس یکدیگر حرکت میکنند. از یک سو مشکلات در این سه سطح بیشتر و بیشتر و پیچیدهتر و از سوی دیگر شکاف درون قدرت نیز عمیقتر و حتی تندتر میشود. این روزها با شنیدن و دیدن برخی سخنرانیها علیه دولت و نیز رفتارهایی که انجام میدهند، هر فردی را نگران آینده کشور میکند. گویی که هیچ نظارت و هدایتی بر این نیروها وجود ندارد و آنان چشم بسته و با سرعت به سوی پرتگاه در حرکت هستند و تنها کسانی که قدری کنار نشستهاند و تماشا میکنند متوجه این خطر هستند. از اینرو بهطور جدی پیشنهاد میشود که نسبت به ادامه وضع موجود بازنگری شود. به ویژه پس از اعتراضات اخیر، بعید است که از این پس دولت حتی قادر به اتخاذ تصمیمات جاری خود باشد، چه رسد به اینکه بخواهد تصمیمات مهم بگیرد.
راههای پیشرو چیست؟
راه دومی که پیشنهاد میشود، تغییر کلی کابینه و آوردن افراد جدید و باانگیزه است. این راه هم مفید نیست. اول اینکه کندی این دولت در انتخاب همکاران، اجرای این برنامه را ممکن است تا مدتها طولانی کند. به علاوه مساله اصلی همکاران نیستند، بلکه شخص رییسجمهور مورد نظر است. همچنین بعید است که افراد مناسب حاضر به پذیرش مسوولیت در چنین وضع ناپایداری شوند و اگر قرار باشد این کار برای مجلس بعد انجام شود، اجرای آن به شهریور سال دیگر خواهد کشید و فرصت از دست میرود و آن زمان هم میگویند ۶ ماه دیگر دوره رییسجمهور تمام میشود، پس صبر کنیم.
راهحل سوم انتخابات زودرس ریاستجمهوری است. انتخاباتی که میتواند همراه با انتخابات مجلس انجام شود. مثلا در اردیبهشت ماه یا حتی در اواخر اسفند ماه. همزمانی در انتخابات میتواند برآوردهکننده یکی از خواستهای قبلی، یعنی تقارن این دو انتخابات باشد. حتی میتوان تا زمان انتخابات وظیفه مشخصی را برای دولت و رییس آن تعیین کرد که انجام دهند. هیچ چیزی کمتر از این نمیتواند نگاه مردم را در باور به اراده حکومت برای تغییر را تحت تاثیر قرار دهد. این پیشنهاد حتما مشکلاتی هم دارد ولی کدام راه است که فاقد مشکل باشد.