به گزارش بخش سیاسی سایت خبرهای فوری، تصمیم سران قوا درباره سهمیهبندی بنزین و افزایش قیمت آن بار دیگر موجب بروز ناآرامیهایی (پیشبینیپذیر) در جامعه و بحث و گفتگو در میان مدیران و مردم شده است. آقای رئیسجمهور هم سرانجام لب به سخن گشود و گفت که برای کمک به خانوارهای کمبضاعت یا باید مالیات را افزایش بدهیم یا نفت بفروشیم (که گفتند محدودیت داریم و درست هم نیست) یا با افزایش قیمت بنزین به خانوارهای ضعیف کمک کنیم و، چون با افزایش مصرف مواجه هستیم، سیستم سهمیهبندی را انتخاب کردهایم که در سال ۱۴۰۰ مجبور به واردات بنزین نشویم.
صرفنظر از اینکه این اقدام را خوب یا بد بدانیم و بحث خود را در ضعف یا توانایی ریاستجمهور متمرکز کنیم، میخواهیم بگوییم که همه دولتمردان ایران باید بدانند دوران تظاهر به پولداربودن و به قول معروف پز «بچه حاجیبودن» دولت گذشته است و همه دولتمردان ایران واقعیت را برای مردم بازگو کنند که جامعه ایران در چه شرایطی است و همه مردم چه باید کنند. البته خروج آمریکا از برجام میتواند یکی از عوامل این بیداری محسوب شود؛ زیرا اگر آمریکا از برجام خارج نمیشد، با سیستم مالهکشی همچنان در خواب میماندیم؛ هرچند اینک نیز بعید است به بیداری دست پیدا کنیم و اصرار باید داشت که به بیداری دست بیابیم.
چگونه باید بیدار شد؟ دولت روحانی که با سیستم سهمیهبندی بنزین از ابتدا مخالف بود و میخواست هرچه بیشتر بنزین وارد کند و مردم مصرف کنند، پس از شش سال به سهمیهبندی روی آورده و این نتیجه نبود روشنبینی و پیشبینینکردن آینده است و نیز نتیجه الگوگرفتن از جوامعی است که مصرف را جایگزین زندگی بهینه کردهاند.
اگر در حکمرانی به استقبال مشکلات نرویم و برای آنها تدبیر نکنیم، مشکلات ما را از پا درخواهد آورد. مثال بسیار کوچک، انباشت زبالهها در مناطق شمالی کشور و آلودگی ناشی از آن است که سلامت زیستگاهی را به خطر انداخته؛ زیرا از ابتدا آیندهنگری درباره زبالهها وجود نداشته است.
اگر دولت آقای روحانی همان سهمیهبندی قبلی را با منطق روز و اصلاحات لازم ادامه میداد، علاوه بر آنکه مبالغ معتنابهی ارز را صرف واردات بنزین نمیکردیم، میتوانستیم با آن سیستم حملونقل عمومی را بهبود ببخشیم و نیز مردم با مدیریت مصرف میتوانستند خود را تنظیم کنند. مصرف بیرویه بنزین و استفاده بیحدوحصر موجب آن شده است که در تعطیلات مسیر سهساعته تهران شمال گاه تا ۱۵ ساعت زمان ببرد و همین اتوبان شهید همت تهران هر روز شاهد راهبندانهای طولانی چندکیلومتری و اتلاف وقت شهروندان و بنزین گرانبها باشد. دولت روحانی با دیدگاه شبه اقتصاد آزاد و فراهمکردن امکانات مصرف آزاد امیدوار بود با امضای موافقتنامه برجام و رفع همه موانع و تحریمها در شکوفایی اقتصاد جامعه (هرچند ظاهری) توفیق یابد و در ابتدا و در اواخر دوران اوباما نیز طلیعه این امر خود را نشان داد؛ اما این خوشباوری با وجود تأکید ترامپ به خارجشدن از برجام، همچنان باقی ماند و هیچ تمهیدی برای تطبیق جامعه با شرایط تحریم آمریکا در نظر گرفته نشد. حتی با پایداری برجام (که البته تأکید میشود که امضای برجام موفقیت بسیار شایانی برای جمهوری اسلامی ایران بود) با توجه به شرایط زیستی، اقتصادی و اجتماعی ایران، دیدگاههای تداوم زندگی گذشته شبه غرب و تشویق به الگوی زندگی غربی، بحرانهای جامعه تداوم مییافت و شاید فقط اندکی به تأخیر انداخته میشد.
الگوی زندگی اسلامی با وجود تأکیدهای مقام معظم رهبری در حد کلیگویی باقی مانده است؛ زیرا کسانی که مأمور این کار شدهاند، فاقد بینش و شجاعت لازم هستند و کلیگوییهایی که میکنند، ضامن هیچ راهحلی نیست و هیچ نقشه راهی ارائه نمیدهند.
مسئله بنزین در قیاس با دیگر مسائل کشور که با آن دست به گریبان هستیم و نسل آتی و نسلهای آینده سختی و مشکلات آن را بیشتر و بهتر درک خواهند کرد، بسیار بالاتر از حل مسئله بنزین است؛ زیرا تمام زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری توزیع و کنترل و نظارت برای بنزین فراهم شده است و جز تصمیمات غلط هیچ مشکلی ندارد؛ یعنی شش سال تصمیم غلط برای لغو سهمیهبندی بنزین و سپس تصمیم برای سهمیهبندی و افزایش قیمت آنهم به صورت توأمان. همینجا بگویم که به دلیل آنکه بسیاری از اعانهگیران از دولت دارای اتومبیل هستند، دریافت اعانه دولتی تقریبا هماندازه افزایش قیمت بنزین مصرفی آنان است و برای جمهوری اسلامی آیا این امر مناسب است که ۶۰ میلیون از ۸۰ میلیون جمعیت آن اعانهگیر دولت باشند؟ بگذریم از اینکه خواهناخواه، دانسته یا ندانسته افزایش قیمت بنزین بر تورم قیمتها میافزاید.
گفتیم که خروج آمریکا از برجام یکی از دلایل مشکلات فعلی و جلوگیریکننده از سیاستهای مالهکشی اقتصادی بوده است و مقامات کشور در راستای خنثیکردن تحریمهای ظالمانه هیچ اقدام شایستهای انجام ندادهاند و اگر صریحتر بخواهیم بگوییم، توسعه آمریکایی شهرها که از سال ۱۳۴۰ شروع شد، در چند دهه اخیر با شدت بیشتر ادامه دارد و در حقیقت الگوی توسعه آمریکایی به جای توسعه پایدار، الگوی لوازم مصرفی آمریکایی به جای نیازهای واقعی، الگوی اسراف و تبذیر آمریکایی به جای مصرف حداقل و مطابق نیاز واقعی در کشور باب و تشویق شده است؛ با این تفاوت که همه اینها نه از تولید داخلی؛ بلکه از سیاست زمین سوخته یعنی صرف منابع زیرزمینی و روزمینی تأمین شده است و به دنبال همین الگوی زندگی سطح توقع مردم و نوع زندگی با شرایط کشور و بهویژه با شرایط تحریمهای بینالمللی سازگار نیست. این واقعیت که تحریمهای بینالمللی مستقیما بر زندگی مردم تأثیر دارد و مردم باید شکل دیگری زندگی کنند، هرگز بازگو نشده است و برعکس وعده سفره پُرتر و معیشت بهتر به مردم داده میشود؛ امری که یقینا ممکن نیست و اگر هم بخواهد تا حدی شکل بگیرد، باز هم باید به نحو فزایندهتری از منابع و ثروتهای خداداد و طبیعی مصرف و اسراف شود.
معلوم است که کار شرارت و تخریب را مردم عادی و صبور انجام نمیدهند؛ بلکه گروهی موج آن را ایجاد و برخی به دنبال آن حرکت میکنند؛ اما کار تخریب تنها تخریبهای عادی نیست. اگر به حرفها و پراکندهگوییهای چندماهه اخیر از سوی برخی افراد توجه کنیم، کار آنها از تخریبهای مادی اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ اما به نظاره آن نشسته و حتی تشویق میکنیم.
حرف آخر آن است که ریاستجمهور محترم که سخن از دموکراسی و رفراندوم و مراجعه به مردم میزند، آیا نمیتوانستند موضوع بنزین را در یک کنفرانس عمومی مطرح کنند و با پخش مستقیم آن از رسانهها زیروبم آن را روشن کنند و همچنان که بارها عرض کردهام، قبل از اقدام، با مردم بهراحتی صحبت کنند و مسائل جاری کشور را با زبان ساده بگویند تا هم مردم آگاه شوند و هم مصداق مراجعه به مردم تا حدی جامه عمل به خود بگیرد.
میگویند یک سوزن به خود بزن و یک جوالدوز به دیگران.