به گزارش بخش سیاسی سایت خبرهای فوری، ۴۰ سال پیش در چنین روزهایی دانشجویان خط امامی مقابل سفارت امریکا در تهران صف کشیدند تا ضرب شستی به امپریالیسم نشان دهند. هرچند قرار نبود کار به اشغال سفارت بکشد اما جنجال آن روز و هیجان دانشجویان باعث شد تا ۱۳ آبان رقم بخورد و برای همیشه در تاریخ روابط ایران و آمریکا ثبت شود.
ابراهیم اصغرزاده یکی از همان دانشجویانی است که وارد سفارت امریکا شد و اتفاقا از حلقههای اصلی این اتفاق بود. او حالا بعد از چهل سال در گفتوگویی با خبرانلاین از آن روزها میگوید؛ او میگوید فکرش را هم نمیکردیم یک روز عدهای انقلاب را به سود خود مصادره کنند.
اصغرزاده که امروز دیگر جوان سال ۱۳۵۸ نیست و غبار روزگار موهایش را سفید کرده است میگوید آن زمان تندروی کردیم و امروز شاهد همان تندرویها در قبال خودمان هستیم. آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گپ و گفت است:
********
آقای اصغرزاده! چهل سال پیش در چنین روزهایی فکرش را میکردید از دیوار سفارت بالا رفتن تبدیل به چنین جنجالی خواهد شد که چهار دهه بعد ادامه داشته باشد؟
از دیوار بالا رفتیم ولی فکر نمیکردیم بعدها کسانی بیایند با ضرب و زور از دیوار کل مملکت بالا بروند و همه چیز را مال خود کنند حتی انقلاب را که وجوه ضد استبدادیاش قابل کتمان نبود.
یک اتفاق جالب برایتان تعریف کنم. زمانی ما در یک خانه اجارهای زندگی میکردیم صاحب خانه ما که در طبقه بالا زندگی میکرد و دائم الخمر بود، یک روز گفت «که دیشب از بسیج محل آمدند و گفتند ما از بسیج محلهایم و من داشتم از وحشت سکته میکردم؛ فکر کردم که الان میآیند داخل خانه و اوضاع قمر در عقرب میشود. بعد اینها بالا آمدند و نشستند و گفتند که آقای فلانی ما میخواهیم از تو راجع به همسایه پایینی سوال کنیم راجع به آقا و خانم فلانی، آیا اینها مومن هستند؟ نماز جمعه میروند؟ اصلا نماز میخوانند؟ صاحبخانه شوخ ما گفت وقتی دیدم راجع به شما دارند تحقیق میکنند خیالم راحت شد گفتم ای بابا کی از اینها مومنتر. خلاصه آقای اصغر زاده تعریفتان را کردم تا شما بروی مجلس هوای ما فقرا را هم داشته باشی!»
هیچ تصوری از سقوط دولت نداشتیم
همسایه را گفتید ولی بحث دیوار ماند، اصلا ما کاری به دیوار سفارت نداریم؛ شما در سال ۵۸ این روزهادر چه حال و هوایی بودید؟
داشتیم چرتکه می انداختیم که لیبرالها و میانه روها جاده صاف کن امپریالیس هستند. جنبش دانشجویی از یک سنت غرب ستیز می آمد و من تحت تاثیرش بودم. عینکی که بر چشم داشتیم سیاه و سفید میدید یک گوشه دنیا همه شر و پلشت و دشمن و یک طرف همه فرشته و مظلوم و معصوم. ذهنمان درگیر گفتمان جنگ سرد بود. انقلابی عمل کردن ملکه ذهن ما شده بود، در صورتی که دولت موقت بر اساس حکمی که امام به مهندس بازرگان داده بود وظیفه اصلیاش را انجام میداد. اصلا وظیفهاش این نبود که انقلاب در انقلاب کند. وظیفهاش این بود که شرایط را تثبیت و نرمال نماید. ولی ما دانشجویان انتظارات بیش از قد و اندازه دولت داشتیم.
هیچ تصوری از سقوط دولت نداشتیم. نمیدانستیم اگر کاری بکنیم که دولت ساقط شود جایش را چه نیروهایی خواهند گرفت. البته همینجا اعتراف کنم هیچگاه به ذهنمان خطور نکرده بود که باید دولت را ساقط کنیم. مشروعیت تصمیمات رهبر فقید انقلاب تا آن حد بالا بود که با کمترین اشاره ایشان دولت خودش کنار میرفت. ولی در هر حال در میان انگاره های رومانتیک و ذهنیت انقلابی دانشجویی دوماه قبل از اشغال سفارت آمریکا تصور این بود که شیرازه مملکت دارد از هم میپاشد، انقلاب دارد از دست میرود و دشمن امپریالیستی دنبال کودتا و بازگشت به نظام سابق است.
آمریکا تصاویر ماهواره ای آماده شدن عراق برای حمله به ایران را به مهندس بازرگان داد
البته اطلاعات بعدی حکایت از آن داشت که در همان روزها آمریکا تصاویر ماهواره های جاسوسی خود از جابجایی تجهیزات نظامی و استحکامات جدید ارتش بعثی عراق در پشت مرزهای ایران را به منظور نمایش حسن نیت در اختیار دولت موقت ایران گذاشته است. البته نه افکار عمومی و نه شورای انقلاب و نه ما از چنین اقدام امریکا اطلاع نداشتیم. شاید اگر هم مطلع میشدیم با نگاه آن روز میگفتیم دارند کلک میزنند.
حقیقت آن است در جلساتی که میان مقامات آمریکایی با مهندس بازرگان، دکتر یزدی و امیرانتظام برقرار شده بود مهندس بازرگان از آمریکایی ها تقاضا کرده بود اطلاعات هوایی از رصد تغییر و تحولات همسایگان ایران که میتواند امنیت کشور ما را به خطر بیاندازد در اختیار دولت ایران بگذارد. آمریکایی ها هم عکس های ماهواره ای خودشان را که نشان میداد، صدام و ارتش عراق شبانه روز در حال تقویت استحکامات نظامی در پشت کنار مرزهای ایران هستند و تجهیزات سنگین خود را به آنجا میآورند و مستقر میکنند؛ به دولت موقت دادند. بنابراین آمریکا داشت این اطلاعات را میداد و اطلاعاتش هم صحیح بود یعنی بعدها به این نتیجه رسیدیم که آمریکا آن زمان درست میگفت و عراق در حال آماده شدن برای جنگ با ایران بوده است.
آمریکا دوست داشت به دولت موقت نزدیک شود
البته بنظر میرسد اشغال سفارت آمریکا و نمایش مجدد همبستگی ملی و ظهور امواج ملیونی تودهها در حمایت از انقلاب و اقدام دانشجویان خط امام، نقشه عراق برای حمله به ایران را برای یک سال به تاخیر انداخت. آمریکا دوست داشت که به دولت موقت نزدیک بشود اما در داخل آمریکا نیروهایی با برنامه های تحریک آمیز مانند مصوبات کنگره آمریکا آب را گل آلود میکردند. تصوری که در افکار عمومی ایران داشت شکل میگرفت این بود بدلیل اینکه امریکا و اسراییل هم پیمان قدیمی شان را از دست داده اند آمریکا قصد ندارد انقلاب ایران را به رسمیت بشناسد بنابر این به هر واکنشی از جانب امریکا با سوء ظن نگریسته میشد.
شاید هیچگاه سفارت آمریکا اشغال نمی شد اگر…
فراموش نکنید که ۹ ماه از بیست و دو بهمن۱۳۵۷ تا اشغال سفارت آمریکا طول کشید و در هفتههای اول پس از انقلاب نخست وزیر آقای بازرگان رسما اعلام کرد ایران مایل به ادامه دوستی با امریکاست و دیدیم هیچ واکنش منفی به این حرف نشان داده نشد بلکه بر حفاظت و حراست از سفارت امریکا افزوده شد تا خطری متوجه رفت و آمد و فعالیت دیپلماتیک امریکایی ها نگردد. حتی وقتی نیروهای چپ در همان روزهای نخست انقلاب به سفارت آمریکا حمله کردند امام خمینی دستور دادند سفارت آزاد شود و چپی ها از آن محل رانده شوند.
بنابراین تا آبان ۵۸ اساسا در ذهن و ضمیر انقلاب برنامه ای برای تقابل با آمریکا نبود. اگر بود ما دانشجویان اطلاعی از آن نداشتیم. اصلی ترین انگیزه برای شروع یک انقلاب ضد امریکایی را باید در همان اشتباه دولت امریکا در پذیرش شاه دانست. اگر شاه در همان ساعات اولیه ای که اتفاقا مورد اعتراض دولت موقت هم واقع شد از آمریکا اخراج میشد یا اصلا مجوز ورود نمی یافت شاید هیچگاه سفارت اشغال نمی شد.
ماموریت ویژه شهید بهشتی و ابراهیم یزدی درباره مستشاران آمریکایی
اگر قرار بود آمریکا ستیزی مرحلهای از پیش طراحی شده برای بعد از انقلاب باشد هر زمان و به تنهایی با اندک اشاره امام میتوانست عملیاتی شود. فراموش نکنید در روزهای انقلاب تعدادی از مستشاران آمریکایی در زیرزمین ساختمان ستاد مشترک گیر افتاده بودند، و هر آن احتمال وقوع فاجعهای میرفت مرحوم شهید بهشتی و مرحوم دکتر ابراهیم یزدی ماموریت پیدا کردند که بروند نظامیهای آمریکایی را از زیرزمین ستاد مشترک در بیاورند و به سفارتخانه امریکا تحویل بدهند.
وقتی از دیوار سفارت بالا رفتیم همه هورا کشیدند و تشویق کردند
آن زمان همه دانشجویان همین اعتقادات را داشتند؟
وقتی دانشجویان از دیوار سفارت بالا رفتند تمام گروه های انقلابی، روشنفکران، ملی گراها، چپ ها، مجاهدین خلق و حتی نهضت آزادی هورا کشیدند و تشویق کردند. نهضت آزادی که دولتش سقوط کرده بود اطلاعیه داد از ما حمایت کرد و حتی توصیه کرد مبادا گول بخوریم زودتر از زمان لازم برای قطع کامل ارتباط با امریکا اشغال سفارت را به پایان برسانیم.
فکر نمیکنید همان چیزهایی که آن زمان شما با تندی با آن برخورد کردید الان همین جریان «گاندو ساز» دارد به شما نسبت میدهند و میگویند که شما موافق سازش هستید، شما خیانت کار هستید و …؟
تلک الأیام نداولها بین الناس،اینکه یک جریانی خودش را انقلابی تر بداند و بر اساس انقلابی غیر انقلابی با بقیه مردم مرزبندی کند شیوه تمام اقداماتی است که با روش انقلابی صورت میگیرد. همان مکانیزم خودی، غیرخودی کردن است که در تمام انقلاب ها شکل گرفته و همیشه تکرار شده است. گرچه باید این هیجانات پس از زمانی به ثبات و آرامش برسد و عقلانیت ابزاری بر امور حاکم گردد. الان که به انقلاب کبیر فرانسه نگاه میکنیم با آنهمه خشونت و خودی و غیر خودی کردن و گردن زدن به حکم گیوتین ، دست آوردهایش برای بشریت و دموکراسی خواهی غیر قابل کتمان است. الان وقتی جامعه فرانسه به انقلابش می نگرد، میگوید آن انقلاب باعث شده است که دموکراسی در فرانسه و دنیا نهادینه بشود. انقلاب ایران هم انرژی زیادی را آزاد کرد، ارزش های انسانی والایی داشت، شعار اصلیاش ضد استبداد بود؛ اینکه عدهای خصلتا زورگو و مستبد بیایند و خودشان را انقلابی بدانند و انقلاب را مصادره به مطلوب بکنند البته سرقت انقلاب است و جایی ندارد.
در آن زمان ما تند روی کردیم،حذف نیروهای میانه رو و لیبرال مسلک به صلاح نبود
آقای اصغرزاده بعضی شما را متهم می کنند که آن موقع تند رفتید.قبول دارید ؟
بله؛ در آن زمان ما تند روی کردیم،حذف نیروهای میانه رو و لیبرال مسلک به صلاح نبود. جریانات میانه رو میتوانند جامعه انقلابی را به ترمیدور و تعادل برسانند. فقط اشکال میانه روها این است که ناپیگیرند و گاهی اعتدال و میانه روی را با خنثی بودن و انفعال قاطی میکنند. /خبرآنلاین