عباس عبدی: تا کی باید سیاست گذشته را ادامه دهیم؟

خبرهای فوری: سیاستمدار کارکشته کسی است که حرف دانشمندان را می‌شنود. او می‌داند که مجموعه راه‌های ممکن و سود و زیان هر یک چیست؟

به گزارش بخش سیاسی سایت خبرهای فوری، عباس عبدی: فرض کنید جامعه‌ای داریم که همه مدیرانش دانشمند هستند، فکر می‌کنید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چنین جامعه‌ای چندان موفق نخواهد بود. به این دلیل که اگر همه در یک جامعه دانشمند باشند در بهترین حالت و در مقام تصمیم‌گیر همه می‌کوشند که فقط از منظر دانش خود ملتزم به حقیقت باشند، در حالی که ما در عمل نمی‌توانیم همیشه همه حق را با یکدیگر در یک تصمیم جمع کرده و داشته باشیم و مجبوریم که از میان آن‌ها دست به انتخاب بزنیم؛ انتخابی میان راه‌های مختلف. از برخی منافع چشم‌پوشی می‌کنیم تا منافع دیگر را به دست بیاوریم. از دستیابی به یک نفع چشم‌پوشی می‌کنیم تا مجبور نباشیم که ضرر بزرگ‌تری را به تن بخریم.

ما نمی‌توانیم همواره خیر مطلق را به دست آوریم و از هر شری خودمان را دور کنیم. باید دست به انتخاب بزنیم و این انتخاب وظیفه سیاستمدار است و ما برای اداره امور خود نیازمند به سیاستمدار هستیم. وظیفه سیاستمدار انتخاب میان راه‌های خوب و خوب‌تر یا راه‌های بد و بدتر است. این وظیفه سیاستمدار از ایفای نقش دانشمندی بر نمی‌آید. متاسفانه جامعه ما این‌چنین نیست و مرز میان سیاستمداری و دانشمندی را رعایت نمی‌کنیم. سیاستمداران ما در بسیاری از مواقع مسوولیت سیاستمداری را به عهده نمی‌گیرند و از موضع دانشمندی سخن می‌گویند. سیاستمدار کارکشته کسی است که حرف دانشمندان را می‌شنود. او می‌داند که مجموعه راه‌های ممکن و سود و زیان هر یک چیست؟ ولی درنهایت براساس اولویت‌های عملی راهی را که کمترین زیان و بیشترین سود را داشته باشد، انتخاب می‌کند. هر چند او مقدمات تصمیم خود را از دانشمندان می‌گیرد ولی درنهایت خودش و برمبنای اصول سیاسی باید انتخاب کند و یکی از راه‌های ممکن را برگزیند و …

طبعا منافعی را از دست می‌دهد و برخی هزینه‌ها را می‌پذیرد تا در پایان راهی که کمترین هزینه و بیشترین منفعت را دارد، انتخاب کند. اما در عمل می‌بینیم که سیاستمداران ما یا به حرف دانشمند کم‌توجه و بی‌توجه هستند یا اینکه عملا حاضر نمی‌شوند مسوولیت انتخاب میان راه‌های گوناگون را بپذیرند؛ در نتیجه بدترین تصمیمات دچار جامعه ایران می‌شود. ضرر‌های زیادی را تحمل می‌کنیم در مقابل، نفع چندانی را به دست نمی‌آوریم. نمونه خوبی از این ادعا را می‌توان مطرح کرد. این روز‌ها احتمالا خبر مخالفت با درخواست ایران‌خودرو دیزل در برداشتن فیلتر سوخت کامیون را شنیده‌اید. قضیه از این قرار است که برای کاهش آلودگی هوا، قانونی تصویب شده که کارخانه‌های سازنده خودرو‌های دیزلی موظف هستند که فیلتری را در خودرو تعبیه کنند که دوده و سولفور و سایر مواد آلوده‌کننده را قبل از خروج از اگزوز و آلوده کردن هوا، جذب کند. قیمت این قطعه بسیار گران و حدود ۱۰۰ میلیون تومان برای هر خودرو است. چیزی حدود ۱۵درصد قیمت خودرو را به خودش اختصاص می‌دهد و از کشور کره وارد می‌کنند. کارخانه‌های خودروساز مشکل چندانی با اجرای این مصوبه نداشتند، چون آن را وارد کرده و هزینه‌اش را از خریداران خودرو دریافت می‌کردند. مشکل از زمانی آغاز شد که تحریم ابعاد گسترده‌تری پیدا کرد و دو اثر مخرب روی واردات این قطعه گذاشت؛ یکی اینکه آن را گران‌تر کرد و دیگر اینکه ریسک واردات آن را بالا برد، یعنی، چون نمی‌توانستند به‌طور مستقیم از سازنده بخرند باید از طریق واسطه خریداری می‌کردند و واسطه نیز ممکن است متقلب از کار درآید و کل پول پرداختی سوخت شود، بنابراین کارخانه سازنده خودرو در یک موقعیت دوگانه قرار می‌گیرد؛ یا باید قیمت تمام‌شده خودرو را به‌تناسب افزایش دهد یا اینکه درخواست کند به‌طور موقت از این قطعه استفاده نشود. هر کدام از این دو راه سود و زیان خاص خود را دارد و چنین نیست که به راحتی بتوان میان این دو راه، چشم‌بسته انتخاب کنیم. این به معنای آن نیست که باید این قطعه را از روی خودرو حذف کنیم، بلکه به این معناست که ما در شرایط و موقعیت جدیدی که قرار گرفته‌ایم؛ آیا باید سیاست گذشته را ادامه دهیم؟ /روزنامه اعتماد

خروج از نسخه موبایل